قیامت کبرى / عزرائیل / خداوند /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

آیا به هنگام قیامت کبرى همه ‏ى موجودات به جز خداوند مى‏ میرند، حتى عزرائیل هم مى‏ میرد؟


براى این که پاسخى شایسته به سؤال داده باشیم، نخست به توضیح ماهیت مرگ در آستانه‏ى قیامت و نیز شرح گستره و دامنه‏ى آن مى‏پردازیم، سپس جواب‏گوى این پرسش خواهیم بود که آیا کسانى هستند که این مرگ فراگیر، دامنگیر آنان نگردد یا خیر؟ و در صورت وجود چنین کسانى، نام و نشان و صفات آنها چیست؟ و مصداق یا مصادیق خارجى آنان چه کسانى هستند؟بخش اوّل:در بیان بخش نخست باید گفت: از نظر قرآن کریم، مرگ هر چیزى هنگامى است که "اجل" آن شى‏ء فرا برسد، و همه‏ى موجودات - چه انسان و چه غیر انسان داراى چنین اجلى هستند.[1] همه‏ى موجودات در سیر و حرکت خود به نقطه‏اى خواهند رسید که در آن نقطه خاتمه یافته و در آن ساکن گشته و استقرار مى‏یابند. این نقطه‏ى استقرار و ثبات بنابر گفته‏ى قرآن، نزد خداوند است. (أجل مسمى عنده)[2] و آنچه نزد خداوند است باقى مى‏باشد. (و ماعندالله باقٍ)[3] از این رو، وقتى موجودات به پیشگاه خداوند رسیدند و در نزد او حاضر گشتند داراى حیاتى ابدى و جاویدان مى‏گردند. همه‏ى موجودات - چه انسان و چه غیر انسان - صیرورت و شدنِ آنان به سوى خداوند است و عاقبت به سوى او برگشته و در پیشگاه او حاضر و محشور مى‏گردند. این بازگشت همگانى به سوى خداوند همان "مرگ" است که عبارت است از: خارج شدن از زندگى و حیاتى که در آن، حرکت و کون و فساد و تغییر و زمان و ضیق و تاریکى و کثرت و پراکندگى و... وجود دارد، و ورود به زندگى و حیات عنداللّهى که در آن، حیات و بقاى محض و جاودانگى و وسعت و نور و وحدت و...، به دور از نقص‏هاى یاد شده، متجلى است. پس مى‏توان چنین نتیجه گرفت که همه‏ى موجودات را، از انسان گرفته تا آسمان‏ها و زمین و هر آنچه در آنهاست، این چنین "مردنى" خواهد بود، گرچه با الفاظ مختلفى بیان شده است. مثل این که از مردن انسان، که خروج روح از بدن است، با لفظ "موت" و از مرگ غیر انسان با تعابیر دیگرى، که در ادامه این نوشتار ذکر مى‏شود، یاد شده است.چنین اجل و مرگى که همه‏ى موجودات با آن مواجه شده و تمام عالم را فرا مى‏گیرد، به هنگام قیامت کبرى تحقق پیدا خواهد کرد و گستره‏ى آن همه‏ى پدیده‏ها و ما سوى الله را در برمى‏گیرد. و در حقیقت به هنگام قیامت، اجل همگان فرا خواهد رسید و همه‏ى خلایق پا به قیامت، که عرصه‏ى حضور نزد خداوند است، خواهند گذاشت.به دیگر سخن، در آستانه‏ى رستاخیز و قیامت کبرى هم بساط دنیا و برزخ و آسمان‏ها و زمین برچیده مى‏شود و هم اهل دنیا و برزخیان و اهل آسمان‏ها (ملایکه و...) فانى مى‏گردند و در پى آن، قیامت برپا گشته و همه نزد خداوند محشور مى‏شوند و به حیاتى ابدى و بقاى محض بار مى‏یابند. بیان و شناخت ویژگى‏ها و خصوصیات چنین حالتى (زندگى در قیامت و حیات عنداللّهى)، از آن رو که قیامت عرصه و تجلى گاه آن است، با بررسى و مطالعه‏ى احوال و اوصاف و مشخصه‏ها و نام‏هایى که در قرآن و روایات براى قیامت برشمرده شده است، ممکن خواهد بود، ولى بحث و نوشته‏اى مستقل از آنچه در این جا پى گرفتیم را خواهان است.در قرآن کریم از منشأ چنین رخدادى به "نفخ صور"[4] تعبیر شده است و دمیدنى که در صور انجام مى‏گیرد هم منشأ میراندن و هم منشأ زنده‏گردانیدن و برانگیختن و حشر و برپایى قیامت است. نیز از این حادثه به "صیحه"[5]، "زجره"[6](صیحه)، "صاخه"[7] (صیحه‏ى شدید) و "نقر فى الناقور"[8] (دمیدن در چیزى که صدا از آن خارج مى‏شود) تعبیر گشته است. از مجموع این الفاظ که بیانگر یک واقعیت‏اند، به دست مى‏آید که "صور" و "دو نفخه‏اش" حکایت همان "شیپورى" است که در لشکر، براى کارزار به کار مى‏برده‏اند. بار اوّل در صور دمیده مى‏شود که ساکت شوید و براى حرکت آماده گردید و سپس براى بار دوم در آن دمیده مى‏شود که برخیزید و... .[9]در شرح و توضیح این پدیده‏ى عظیم، آیات قرآن کریم و روایات چند دسته‏اند:1. آیاتى که بیان‏گر آنند که با نواخته شدن شیپور مرگ و خاموشى، بساط آسمان‏ها و زمین برچیده مى‏شود. مانند: "به یاد آر که در صور یک بار بدمند و زمین و کوه‏ها را بگیرند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشى سازند آن گاه روز موعود، آن واقعه‏ى بزرگ (قیامت) واقع گردد."[10] و "روزى که آسمان را مانند طومار درهم پیچیم."[11] و: "(در روز قیامت) آسمان‏ها پیچیده به دست سلطنت اویند."[12] و نیز آیات دیگر[13] که همه‏ى آنها خبر از حوادثى مى‏دهند که در آستانه‏ى برپایى قیامت، به سبب نفخ صور و مانند آن، سراسر کائنات را تحت الشعاع قرار خواهد داد.با مطالعه و تعمق در این آیات مى‏توان کیفیت و چگونگى مرگ آسمان‏ها و زمین - که عبارت است از: پیچیده شدن بساط آنها و تبدیل و دگرگونى آنها به چیزى متناسب با عرصه ‏ى قیامت - را دریافت.2. دسته‏اى از آیات، دال بر آن است که هر کس در آسمان‏ها و زمین هستند، با نواخته شدن شیپور مرگ، فانى مى‏گردند. "یوم ینفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الأرض..."[14] و "نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الأرض..."[15]. "نزع" به معناى ترس و هول شدید است و "صعق"؛ یعنى بى‏هوشى و مدهوشى. در حقیقت این دو واژه، حالتِ مرگى را بیان مى‏کنند که شرح آن در آغاز این نوشته گذشت؛ یعنى مرگى همراه با ترس و بى‏هوشى‏اى مرگ وار، هرکس را که در آسمان وزمین به سر مى‏برد، فرا مى‏گیرد.از آن رو که اولاً برزخ تتمه و دنباله‏ى دنیا است که از آن به عالم قبر[16] و از بهشت آن به "جنة الدنیا"،[17] تعبیر شده است. و ثانیاً همه‏ى اهل دنیا ناچار به پیمودن برزخ خواهند بود،[18] خواه طولانى و خواه کوتاه، مراد از "من فى الأرض" زمینیان مى‏باشند که وارد برزخ شده‏اند، نه آنان که قبل از برزخ بر روى زمین به زندگى خود ادامه مى‏دهند. مقصود از "من فى السموات" ارواح سعدا و ملائکه[19] مى‏باشند. موجوداتى که از قید صورت‏هاى مثالى و قالب‏هاى برزخى رهیده و در عالمى فوق عالم برزخ (در آسمان‏ها) به سر مى‏برند.مرگ این دو گروه (زمینیان و اهل آسمان‏ها)، به سبب نفخ صور، به این معناست که آنان نه تنها از نشأه‏ى دنیا و بدن خاکى رهیده‏اند، بلکه صورت‏هاى مثالى و قالب‏هاى برزخى را رها کرده و از آسمان‏ها نیز صعود نموده، به ساحت خداوندى بار یافته و در ذات احدى او فانى گشته‏اند.3. دسته‏ى دیگر از آیات، روشن‏گر نفخه‏ى حیات[20] و بقاى همه‏ى کسانى است که در اثر نفخه‏ ى نخست درگذشته ‏اند. از ذکر این آیات جهت اختصار و طولانى نشدن این نوشتار، خود دارى مى‏کنیم.روایات نیز بیانگر سه دسته آیات ذکر شده اند که به ذکر فشرده‏ى مضامین برخى از آنها بسنده مى‏کنیم:فرشته ‏اى به نام "اسرافیل" به اذن خداوند در شیپور مرگ مى‏دمد و در پى آن، همه‏ى کسانى که در آسمان‏ها و زمین به سر مى‏برند، حتى حاملان عرش (حضرت جبرئیل و میکائیل)، مى‏میرند و خود اسرافیل بعد از آن به امر خداوند در مى‏گذرد[21] و همه‏ ى اشیا باطل مى‏شوند[22] و بعد از فناى دنیا نه زمانى وجود دارد و نه مکانى. اجل‏ها و زمان‏ها معدوم گشته و سال‏ها و لحظه‏ها ناپدید مى‏گردد[23] و هیچ چیزى جز خداوند واحد قهار باقى نمى‏ماند.بار دیگر در شیپور نواخته شده و همه‏ى اهل آسمان‏ها و زمین زنده خواهند شد[24] و همه‏ى اشیا به وجودشان باز خواهند گشت، همان طور که مدبرشان آنها را خلق کرده بود.[25]از مجموع این آیات و روایات به دست مى‏آید که آسمان‏ها و زمین و برزخ و نیز تمام کسانى که در آنها به سر مى‏برند، حتى ملائکه‏ى مقرب پروردگار از حوادث هول‏انگیز و ترس آور دو نفخه؛ یعنى مرگ فراگیر و حضور و حشر و برانگیخته شدن همگانى، در امان نیستند و این پدیده و حادثه دامن‏گیر همه ی آنها خواهد گشت.ولى هم آیات و روایات پیشین و هم آیات و روایات دیگرى که همگى آنها عهده‏دار بیان این رخداد بزرگ‏اند، افزون بر مطالبى که تاکنون ذکر کردیم، بیانگر اوصاف و مشخصه‏هاى عده‏ایى از بندگان مى‏باشند که از رویدادها و حوادث دو نفخه‏ى یاد شده و هول و هراس و سختى‏ها و رنج‏هاى طاقت فرساى آن استثنا شده‏اند و به دور از اتفاقات فراگیر آن در امن و امان به حیات خود ادامه مى‏دهند.بخش دوم:شرح و توصیف عده ‏اى که از آنان سخن رانده شد، در قرآن کریم و روایات این گونه است:الف- در دو آیه‏ى (67 سوره‏ى زمر و 87 سوره‏ى نمل) مربوط به"نفخه‏ى اول" (میراندان)، بعداز بیان این که هر کس در آسمان‏ها و زمین است، در اثر دمیده شدن در صور، دچار "فزع" و "صعق" مى‏شوند، با عبارت (اِلاّ من شاء الله) - مگر کسانى که خدا خواست - عده‏ایى را از این نفخه استثنا کرده که آیات 90 - 89 سوره‏ى نمل آن را تفسیر نموده و مى‏فرمایند: آنان کسانى هستند که داراى "حسنه" مى‏باشند.ب- همچنین از آیاتى که بیان‏گر "نفخه‏ى حیات"اند، نظیر آیات 68 سوره‏ى زمر و 53 سوره‏ى یس، فهمیده مى‏شود همان کسانى که در نفخه‏ى اماته درگذشتند، هم آنان در نفخه‏ى دوم زنده و نزد خدا حاضر خواهند گشت، ولى با این وجود، خداوند در آیه‏ى 127 و 128 سوره‏ى صافات "بندگان مخلَص" خویش را از این احضار شوندگان استثنا مى‏نماید.از این روى کسانى که داراى "حسنه" و جزو "بندگان مخلَص" خداوند مى‏باشند، از حوادث دو نفخه در امان اند. با روشن شدن معناى این دو واژه (حسنه و مخلَصین) به وضوح مى‏توانیم چنین افرادى رابشناسیم. از این رو آیات و روایات را مورد بررسى قرار مى‏دهیم تا معناى این دو واژه تفسیر گردد:1. مراد از "حسنه"، "حسنه‏ى مطلق" است؛ یعنى حسنه‏اى که با هیچ گونه سیئه‏اى مشوب و آمیخته نگردد. و کسانى که داراى حسنه‏ى مطلق‏اند، افراد خاصى از اهل ایمان هستند و ذات آنان از هر پلیدى پاک و پاکیزه و از هر نوع "نفاق" و "کفر" و "شرک" پیراسته است. هیچ گاه دل به غیر خدا نداده و همه‏ى امور خویش را به او سپرده و به مقام تسلیم محض و توکل رسیده، از آنها نیز عبور کرده، بدون هیچ شائبه‏ى استکبار و اظهار هستى و فرعونیت، فانى در ذات حق هستند. این ویژگى‏ها بیان‏گر مقام "ولایت" است. از این رو در روایات از "حسنه" در این آیه به ولایت امیرمؤمنان (ع)[26] و معرفت ولایت و حب اهل بیت (‏ع) و از "سیئه" به انکار ولایت و بغض نسبت به اهل بیت (‏ع) تعبیر شده است.[27]2. مراد از "مخلَصین" نیز کسانى‏اند که بنابر آیه‏ى "فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک منهم المخلصین"[28]، ممتاز از همه ی انسان‏ها، از اغواى شیطان رهیده‏اند و چون اغواى شیطان - بنابر مضمون آیه‏ى 22 سوره‏ى ابراهیم - با وعده‏هاى دروغ و پذیرش آن کارگر مى‏افتد و از طرفى پذیرش آن ناشى از "شرک" گمراهان است، مخلَصین بندگانى‏اند که از هر گونه شرکى پاک و پیراسته و فقط براى خداوند خالص گشته ‏اند.با توجه و دقت در مفهوم این دو واژه، مى‏توان گفت هر دو، بیانگر یک حقیقت و داراى معناى واحدند. از این رو، مى‏توان افرادى را که از حوادث دو نفخه‏ى اماته و احیا استثنا شده‏اند، این گونه وصف کرد: آنان انسان‏هایى هستند که به گونه‏اى که براى غیر خدا، وجودى نمى‏بینند و نام و نشانى جز او نمى‏یابند و اختیارى براى نفع و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانى و ذوب در خداوند گشته و همه‏ى امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزى صادر نمى‏شود، جز آنچه رضاى خدا در آن است (نوافل) و تنها رضاى خدا را مى‏جویند. از این رو خداوند چشم و گوش و دست و زبان و قلب آنان گشته[29] و به دور از هیچ غلوى، آنان آینه‏ى تمام نماى خداوند شده و تنها رُخ او را مى‏نمایانند. و در حقیقت آنان همان "وجه اللَّه"اند. "وجه"؛ یعنى چهره‏ى باطنى و حقیقت هر چیز که "شناخت کامل" شى‏ء فقط به واسطه ی آن ممکن است. و وجه اللَّه بودن این بندگان به معناى آن است که آنان کامل ترین آیت خداوند و آینه‏اى تمام نماى او مى‏باشند که خداوند مى‏فرماید: "کل شى‏ءٍ هالک إلاّ وجه"؛ یعنى همه چیز جز وجه او فانى است.[30] از این رو در حالى که همه ی اشیا و خلایق (آسمان‏ها و زمین و نیز زمینیان و برزخیان و اهل آسمان‏ها؛ یعنى ملایکه و... حتى ملایکه‏ى مقرب در اثر نفخه‏ى نخست فانى مى‏گردند، آنان باقى‏اند و زوال و نابودى از حقیقت آنان دور است. از آن رو که هستیشان ذوب و فانى در خداوند است و وجودى براى آنان، سواى و جود خداوند و وجه او، باقى نمانده است، نه توقفى در برزخ دارند و نه در قیامت، حشرى براى حساب و کتاب و سؤال و جواب دارند؛ زیرا قبل از آن در دنیا در اثر مجاهدت و مراقبت و ریاضت در راه رضاى خداوند، هم از تعلقّات مادى و صورت‏هاى مثالى و قالب‏هاى برزخى رهیده‏اند و هم به حساب و کتاب خود رسیده‏اند و یکسره به بهشت ذات و لقاى پروردگار بار یافته‏اند. جایگاه امنى که ره یافتگان به آن در امن و آرامش و اطمینان به سر مى‏برند.[31] از این رو از گزند همه‏ى حوادث فراگیر و عظیم نفخه‏ى اماته و احیا نیز در امانند؛ زیرا آنچه ثمره‏ى این رخداد بزرگ خواهد بود، همانا "رساندن و بهره‏مند کردن" همه‏ى موجودات، به فراخور استعداد و سعه‏ى وجودى هر یک از آنها، به "حیات عنداللّهى" است. در حالى که این بندگان به چنین حیاتى کامل‏تر و بالاتر از آنچه به سبب نفخ صور بهره ‏ى دیگران خواهد گشت، در دنیا بار یافته بودند.با دقت در آنچه گذشت فهمیده مى‏شود که آنان در حقیقت مصداق کامل "موتو قبل أن تموتوا" مى‏باشند و به واسطه‏ى "وجود وجه اللهى‏یشان" حشر و حضور آنان در قیامت نیز متفاوت با دیگر موجودات است. به گونه‏اى که بر همه‏ى موجودات حاضر در آن، محیط خواهند بود.مصداق کامل و حقیقى این بندگان - با توجه به این که در روایات، "حسنه"[32]، "وجه اللَّه"،[33] و "اسماى حسنا"[34] و "آیت کبرا"[35] و نظایر این‏ها بر پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او (ع) منطبق شده است - چهارده معصوم (‏ع) مى‏باشند. ولى انبیا و اولیاى الاهى و انسان‏هایى که عارف و دوستدار و پیراسته‏ى از دشمنى و بغض نسبت به مقام آنانند نیز به حسب درجاتى که دارند و در حد ظرفیت وجودى و به فراخور تلاش خود در سیر به سوى ولایت آنان، در مراتب و درجات پایین‏تر، مصداق "این بندگان" هستند و خواهند بود.در پایان، این نکته را یادآور مى‏شویم که این رُخداد گسترده، با توجه به عظمت و اهمیتش، تفصیلى افزون از این نوشته را خواهان است. از این رو پیشنهاد مى‏شود کتاب‏هایى که درباره‏ى آن به رشته‏ى تحریر در آمد مورد مطالعه قرار گیرد، تا به لطف و رحمت بیکران خداوند، حقایق و اسرار بیشترى از این پدیده‏ى بزرگ هویدا گردد.منابع جهت مطالعه‏ى بیشتر:1. طهرانى، محمد حسین، معاد، ج 4.2. جوادى آملى، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعى قرآن)، ج 4، ص 297 - 281.3. طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ترجمه، سید مهدى نبوى و صادق لاریجانى، ص 62 - 48.پی نوشتها:[1] روم، 8.[2] انعام، 2.[3] نحل، 96.[4] نمل، 87؛ زمر، 68؛ حاقه، 15 - 13؛ و....[5] یس، 53.[6] نازعات، 13 و 14.[7] عبس، 33 و 34.[8] مدثر، 10 -8.[9] ر.ک: حیات پس از مرگ، ص 49 و 50.[10] حاقه، 15 - 13.[11] انبیاء، 104.[12] زمر، 67.[13] نازعات، 6 و 7؛ زمل، 14؛ حج، 1 و 2؛ تکویر، 3 و 4 و 6؛ قارعه، 5؛ قیامة، 9 - 7؛ تکویر، 1؛ انفطار،2؛ و...[14] نمل، 87.[15] زمر، 68.[16] نورالثقلین، ج3، ص 254.[17] لئالى الأخبار، ج4، ص 252.[18] مؤمنون، 100.[19] ر.ک: حیات پس از مرگ، ص 51.[20] زمر، 68؛ یس، 51 و 53؛ کهف، 99؛ طه، 102؛ نبأ، 18؛ ق،20 و 42؛ و....[21] کافى، ج3، ص 256.[22] احتجاج، ج2، شماره 223، ص 245.[23] نهج البلاغه، خ 186، بند 29.[24] کافى، ج3، ص 256.[25] احتجاج، ج2، شماره 223، ص 245.[26] تفسیر قمى؛ بحار، ج7، ص 117 و 175؛ ج24، ص 45.[27] حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج1، ص 426؛ کافى، ج1، ص 185، ح 14.[28] ص، 82 و 83.[29] کافى، ج 2، ص 352، (حدیث قرب نوافل).[30] ر.ک نمایه: فناى اشیاى روى زمین (تفسیر آیه‏ى 26 سوره‏ى الرحمن)، س162.[31] فجر، 30 - 27.[32] بحارالانوار، ج 7، ص 117 و 175و ج 24، ص 45.[33] همان، ج 4، ص 7 - 5؛ ج 24، ص 116 - 114.[34] همان، ج 25، ص 4، ح 7.[35] همان، ج 23، ص 206.islamquest.net .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image