فلسفه احکام

0

احاديث گردآوري شده در حليه المتقين تا چه حد اعتبار دارد به خصوص مطالب مربوط به زنان که در باب 4 آمده است. مانند این که ملعون است کسي که تدبير امور خود را به زني بسپارد يا این که در کارهاي نيک هم از زن خود اطاعت نکن تا در گناه از تو متوقع نشود. يا به زن خود ظلم کن تا به تو ظلم نکند.

دلیل نامناسب بودن محتوا

جواب
0

يکي از منابع ديني، رواياتي هستند که از ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ به دست ما رسيده اند. در ميان اين روايات دسته اي هستند که از لحاظ سند ضعيف مي باشند. يعني افراد و واسطه هائي که از طريق آن ها، روايت به ما رسيده، به دلائل مختلف که در علم رجال بحث مي شود، قابل اعتماد نيستند. پس نمي توان گفت که همه روايات و احاديث، در هر کتاب و به هر طريقي که وارد شده صحيح و قابل اعتماد مي باشد. کتاب حليۀ المتقين هم در ضمن آنکه کتاب ارزشمندي است و داراي روايات صحيح زيادي در زمينه آداب اسلامي است ولي از اين قانون کلّي خارج نيست و بايد روايات آن تک تک از لحاظ سند و محتوي و دلالت مورد بررسي قرار بگيرد و صحّت و ضعف آن روشن شود. نکته ديگر که در بحث روايات وجود دارد، بحث دلالت و مفهوم احاديث مي باشد، که در علم درايۀ بررسي مي شود. مطلبي که در اين زمينه بايد حتما مورد توجه قرار بگيرد آن است که نبايد به يک روايت به تنهايي بسنده شود بلکه مجموع روايات و قرآن و هر آن چه از مسلمات ديني محسوب مي شود، بايد يکجا در نظر گرفته شود همان طور که بدون در نظر گرفتن کلّيت و محتواي مجموعي يک نوشته يا کتاب نمي توان فقط بر يک جمله يا قسمت خاصي از آن استفاده نمود. اما در مورد تبعيض بين زن و مرد اسلام مي گويد: که معتبر ترين مرجع ديني ما قرآن است، که در آن به روشني بيان مي دارد: «و هر که از زن و مرد کاري شايسته کند با ايمان به خدا آن کس به بهشت وارد مي شود و به قدر نقيري (ذرّه هسته خرمائي) به وي ستم نکنند». (در اين مضمون آيات متعددي وجود دارد) همان طور که اين آيه به طور صريح مي فرمايد: در اسلام از لحاظ اجر و پاداش و مقام معنوي و رسيدن به کمال ميان زن و مرد فرقي نيست. از لحاظ خلقت نيز، باز قرآن آشکارا مي فرمايد: «اي مردم بترسيد از پروردگار خود، آن خدائي که همه شما را از يک تن بيافريد و هم از آن جفت او را خلق کرد». در اين آيه بيان مي دارد که خلقت زن و مرد از اصل واحدي بوده و از حيث انسان خلق شدن بين آن دو فرقي نيست. پس اين قانون مسلّم اسلام است که بين زن و مرد تبعيض قائل نيست و هر آن چه از روايات و متون ديني که وارد شده است و در نظر اول در تضادّ با اين اصل است پس از بررسي سند و محتوي و مفهوم آن با توجه به همه روايات در آن زمينه، ا گر باز هم در مخالفت با اصل مسلّم بود بايد کنار گذاشته شود نکته ديگر آنکه برخي موارد که به نظر تبعيض مي آيد در حقيقت تفاوت است، زيرا اين حقيقت غير قابل انکار است که روحيات و خلقيات زن و مرد متفاوت است پس حتما در برخي احکام و قوانين نيز بايد تفاوت داشته باشند. حال به موارد ذکر شده مي پردازيم: امّا اينکه نبايد تدبير امور را به دست زن سپرد: خداوند متعال بنابر حکمت و مصلحت، طبيعت زن و مرد را متفاوت خلق کرده تا اين دو مکمّل همديگر بوده و بتوانند در سايه تعامل با هم زندگي کنند و نيازهاي خود را درکانون خانواده برطرف نمايند، طبق اين قانون خلقت، يکي از خصوصيات روحي و رواني زنان، بُعد احساسي آنان هست، احساسات و عواطف در زنان قوي تر از مردان مي باشد و اين در جاي خود بسيار داراي اهميت بوده و براي ايجاد محيط گرم و صميمي خانواد و نيز تربيت فرزندان و... لازم مي باشد. ولي نکته اي که بايد مورد توجه قرار بگيرد آن است که از تبعات غلبه احساسات و عواطف در زنان اين مي باشد که نتوانند در تصميم گيري راسخ و محکم باشند، به عبارت ديگر تصميمات آنها بيشتر تابع احساسات قرار مي گيرد. غلبه احساسات بر تعقل و دور اندیشی، در جايي که بايد با قدرت و عزم جدّي، تصميم گرفته شود و نيز در مشکلات و ناملايمات زندگي که اراده ثابت و بدون ترديد لازم است، نخواهد توانست مفيد و موثر واقع شود. با توجه به اين مطلب اگر مردي تدبير امور خويش را به دست زني بسپارد، زندگي آن ها بيشتر تابع احساسات خواهد بود. پس رواياتي از اين قبيل مي خواهند اين معني را برسانند که تصميمات و اراده هاي انسان نبايد تابع احساسات و عواطف باشد بلکه بايد بر بينش صحيح و فکر و تعقل استوار گردد، و اين مسئله در مورد خود انسان نسبت به کارهاي خويش نيز صادق است که نبايد تحت احساسات و عواطف خويش قرار بگيرد. پس منظور از روايات مورد نظر کوچک شمردن مقام و منزلت زن نيست بلکه هدف تذکر دادن يک مسئله اجتماعي و تربيتي مي باشد. نکته ديگر آنکه روايات مورد نظر در صدد نکوهش زن سالاري است، يعني تبعيت بي چون و چراي برخي از مردان را منع مي کند که تحت تأثير عواملي از قبيل جمال و ثروت زن تبديل به موجودي بي اراده در برابر آنان مي شوند و تصميمات و امور خود را به آنها مي سپارند، که اين امر باعث بروز مشکلات فراوان در مسير زندگي شده و تأثير مخربي بر روحيه فرزندان خواهد داشت. امّا در مورد ديگر که از کارهاي خوب آنان اطاعت مکن تا در گناه از تو متوقع نشوند مي توان گفت که اين حديث نيز در همان راستاي مطالب پيشين است علاوه بر آنکه در دو نسخه از حديث که در منابع ديگري آمده است. ( بحارالأنوار و مکارم الاخلاق) به جاي عبارت اعصوهنّ في المعروف (در کارهاي خوب از آنان اطاعت مکنيد) عبارت «عظوهنّ بالمعروف» هست يعني به کارهاي خوب، آنان را پند و موعظه بدهيد تا از شما توقع گناه نکنند و اين نشان مي دهد که به احتمال زياد در ضبط و نوشتن حديث اشتباهي روي داده چون همان طور که ملاحظه مي شود بين کلمه « اعصوهنّ» و «عظوهنّ» شباهت بسيار است و بر فرض که همان تعبير اطاعت مکنيد درست باشد، ما قرينه داريم که انجام اعمال واجب، لازم است پس مراد کارهاي واجب نيست بلکه خواهش هاي زنان از شوهرانشان هست که ممکن است در مواردي جائز و بلکه شايسته هم باشد ولي اگر مرد به هر خواسته زن جواب مثبت بدهد، در برابر توقعات او که تمايل به تجمّل و زينت گرايي دارد و در مواردي امکان دارد در خواست هاي همراه با گناه باشد، نخواهد توانست تقاضاي او را رد کند. پس منظور روايات آن است که مردان در برابر تمام خواسته هاي زنان خود تسليم نشوند تا مبادا از حدود شرعي تجاوز نمايند چنانچه در روايتي در همان حليـۀ المتقين دارد که مواردي از عدم اطاعت مرد از زن را بر شمرده که گناه محسوب مي شوند اينکه زن بخواهد با لباس نازک و رقيق در اجتماعات حاضر شود. و امّا در مورد اين که آورده اند: به زن ظلم کن، ما چنين روايتي نيافتيم که بگويد به زن ظلم کنيد بلکه آن چه هست خلاف آن مي باشد. در همان کتاب حليۀ المتقين از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت آورده که: بترسيد از خدا در حق دو ضعيف، يتيمان و زن. يا از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل کرده که: بهترين شما آن کسي است که با زنان بهتر سلوک کند. علاوه بر اينکه اين با اصل مسلّم اسلام و با وجدان و عقل نيز مخالفت دارد که انسان بخواهد به کسي ظلم کند. خلاصه اينکه روايات بايد با توجه به شرايط و ضوابط آن بررسي شوند و به صرف وارد شدن روايت در کتابي نمي توان به مضمون آن استناد کرده و آن را به اسلام نسبت داد. در پايان اشاره به اين نکته خالي از لطف نيست که ملاک تقرب و نزديکي به خداوند تقوي و کمالات انساني است نه مرد بودن يا زن بودن چنانچه قرآن مي فرمايد: عزيزترين شما در نزد خداوند با تقوي ترين شما است. و اين اختلاف که بين مردم وجود دارد اعم از اختلاف در قوم و نژاد و جنسيت و... لازمه عالم مادي است و در راه رسيدن به کمال و رشد معنوي نمي تواند مانعي به حساب آيد.

دلیل نامناسب بودن محتوا

پاسخ شما برای پاسخ به این سوال باید وارد حساب‌کاربری خود شوید.
سوال خود را بپرسید

سوالات مشابه

موردی یافت نشد!

پرسش ‌های مرتبط

    بنر تبلیغاتی شما
    بنر تبلیغاتی شما

    تمامی حقوق این وبسایت متعلق به موسسه هوش مصنوعی و تمدن اسلامی (همتا) است.