بر اساس گزارشهای تاریخی، سلمان فارسی ازدواج کرده بود و همسر و فرزندانی داشت.گفتنی است که مقدمات و وسائل این ازدواج را رسول خدا(ص) فراهم کرده بود.امام صادق(ع)در این مورد فرمود: برخی از مسلمانان غیر عرب نزد امام علی(ع) آمدند و گفتند: ما برای شکایت از دست اعراب خدمت شما آمدیم. رسول خدا(ص) سهم ما را برابر با ایشان میداد و مقدمات ازدواج سلمان و بلال و صهیب (که غیر عرب بودند) را فراهم نمود؛ اما اکنون اعراب در بارهی ما مساوات را رعایت نمیکنند.[1]همسریکی از همسران وی زنی از قبیلهی «بنی کنده» بود. در شب عروسی گروهی از بستگان عروس و یاران سلمان آنان را تا جلوی درب خانه همراهی کردند، سلمان زحمات و خدمات دوستان را مورد ستایش قرار داد، و از آنان تقاضا نمود، از همانجا برگردند. وقتی سلمان وارد خانه شدند، پردهها و آذینبندیهای فراوان خانه و حجله را دید، نگران شد. اطرافیان گفتند: همسر تو ثروتمند است و این پردهها و آذین بندیها جهیزیه و از دارایی همسر شما است. سلمان قانع و ساکت شد.همچنین او مشاهده کرد تعدادی دختر و خدمتگزار مشغول پذیرایی و خدمت هستند و پرسید: اینها چه کسانی هستند؟ پاسخ دادند که اینها کنیزان و خدمتگزاران همسر شمایند. سلمان، با شنیدن و دیدن آن وضع هم ناراحت شده و این کار همسرش را ناپسند شمرد و از همسرش خواست تا مقدمات ازدواج آنان را فراهم کند و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که کنیزان باید ازدواج کنند و اگر کسی آنان را در خانه نگهداری کند و آنان به جهت نیاز به همسر، به گناه و بیعفتی آلوده شوند، گناه آنان بر عهدهی مالک و صاحب آنان نیز خواهد بود. همسر وی نیز درخواست سلمان را قبول نمود. سپس سلمان و همسرش به مسجد رفته و نماز خواندند و زندگی خود را با یاد و اطاعت خداوند آغاز کردند.وقتی دیگران برای تبریک نزد سلمان آمدند، از او پرسیدند: آیا همسر خوبی نصیبت شد و از وی رضایت داری؟ سلمان از این سؤالات ناراحت شد و گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم افرادی که مسائل خصوصی زناشویی خویش را با دیگران در میان میگذارند، مانند چهارپایانی هستند که در مسیر راه و در مقابل چشم دیگران، یکدیگر را «بو» میکشند.[2]البته در برخی از گزارشهای تاریخی، نام همسر سلمان، «بقیره» اعلام شده[3] که مشخص نیست نام همین همسر باشد.در ضمن، سلمان به خواستگاری برخی از افراد رفته بود؛ اما ازدواج صورت نگرفت:سلمان از عمر بن خطاب خواهرش را خواستگاری نمود. عمر به سلمان جواب رد داد؛ اما بعد از آن پشیمان شد و قبول کرد، ولی سلمان از این خواستگاری منصرف شد و به عمر گفت: خواستم ببینم حمیت و اخلاق جاهلیت هنوز در تو وجود دارد و یا از بین رفته است.[4]فرزنداندر منابع گوناگون، نام فرزندان مختلفی از سلمان گزارش شده است:عبدالله بن سلمان فارسی،[5]محمد بن سلمان،[6]زاذان بن سلمان فارسی،[7]یحیی بن سلمان فارسی،[8]عمر بن سلمان فارسی،[9]عثمان بن سلمان فارسی،[10]علی بن سلمان،[11]10-8. برای او سه دختر نیز ذکر کردهاند که یکی از آنها در اصفهان بوده و دو دختر دیگر وی در منطقهی مضر زندگی میکردند؛[12] اما اشارهای به نام آنها نشده است.