پیامبر(ص) و وفات ابراهیم-شهادت حضرت فاطمه(س) /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

چرا پیامبر(ص) وقتی که فرزندش ابراهیم وفات یافت به سرو صورتش نزد و چرا وقتی فاطمه وفات یافتند، علی(ع) به سرو صورتش نزد؟


در مورد این سوال شما باید عرض کنیم که اگر منظور شما از به سر و صورت زدن همان گریه و عزاداری است، واقعیت کاملا بر خلاف آن چیزی است که شما در پرسش خود مطرح کرده اید، چون با استفاده از منابع معتبر تاریخی و روایی ما می بینیم که هم پیامبر(ص) و هم حضرت علی(ع) در مصیبتهای وارده عزاداری کرده و اشک ریخته اند برای روشن شدن مطلب به این نمونه ها دقت کنید:عزادارى در سیره پیامبر(ص)در این بخش به نمونه هایى از سیره آن حضرت درباره عزادارى با استفاده از منابع اهل سنت اشاره خواهد شد و رفتار آن حضرت تبیین خواهد گردید. برخورد آن حضرت با برگزارى چنین مراسماتى نشان مى دهد که نه تنها مشروعیت عزادارى بلکه استحباب و رجحان آن ثابت است. در سیره آن حضرت مى توان مواردى را جستجو کرد که از وقوع حوادثى محزون بوده اند و یا نسبت به پیشامدهاى آینده و تلخى و ناگوارى آنها ابراز تألم نموده اند. آن حضرت در مرگ بسیارى از افراد گریسته اند و سفارش به برگزارى مجالس عزا فرموده اند؛ به عنوان نمونه مى توان به سفارش آن حضرت بر اقامه عزاى شهیدان احد و گریه ایشان نسبت به وقایعى که در آینده براى فرزندشان امام حسین (ع) پیش خواهد آمد اشاره کرد. آن حضرت در برخى دستوارت فرموده اند که امت من یاد و خاطره فرزندم حسین را با عزاداریهاى خود زنده نگهدارند.1. عزادارى در سوگ شهداى احد و حمزه سید الشهداشهادت مجاهدان فداکار بویژه شهادت دردناک حضرت حمزه براى مسلمانان و پیامبر (ص) بسیار گران بود به طورى که زمانى که رسول گرامى اسلام پس از بازگشت به مدینه از کنار خانه انصار مى گذشتند، صداى نوحه و گریه زنان انصار را که بر شهداى خود مى گریستند شنیدند، چشمان مبارکشان پر از اشک شد، آنگاه فرمودند:... ولى عمویم حمزه گریه کننده ندارد؛ «فسمع بکاء النوائح على قتلاهم فذرفت عینا رسول اللّه (ص) ثم قال: لکن حمزة لابواکى له» (سیرة الحلبیه، حلبى،ج 2، ص 260 «حوادث جنگ احد، شهادت حضرت حمزه»؛ مسند، بهامشة منتخب ).ابن مسعود مى گوید: «ما رأینا رسول اللّه (ص) باکیاً أشد من بکائه على حمزة وضعه فى القبلة ثم وقف على جنازته و انتحب نشق یقول: یا عم رسول اللّه! و اسداللّه! و اسد رسول اللّه! یا حمزة! یا فاعل الخیرات، یا حمزة! یا کاشف الکربات، یا ذاب، یا مانع عن وجه رسول اللّه»؛ (سیرة الحلبیة، حلبى، ج 2، ص 60 «حوادث جنگ احد».کنز) رسول خدا (ص) در شهادت حمزه به شدت گریست به گونه اى که مانند آن را از آن حضرت ندیده بودیم. جنازه او را در قبله نهاد، آنگاه ایستاد و با صداى بلند گریه سر داد تا این که بیهوش شد و پس از آن مى فرمود: اى عموى رسول خدا! اى شیر خدا و شیر رسول خدا! اى حمزه! اى بجا آورنده کارهاى خوب! اى حمزه! اى برطرف کننده سختیها از پیامبر، اى کسى که دشمن را از برابر رسول خدا دور کردى و وجود او را نگهدارى نمودى.واقدى که از تاریخ نگاران صدر اسلام است مى نویسد: «پس از حادثه احد، صفیه خواهر حمزة، خدمت پیامبر (ص) آمد. گروهى از انصار بین او و رسول خدا (ص) فاصله انداختند. آن حضرت فرمود، اجازه دهید بیاید. آنگاه در نزد پیامبر (ص) نشست و هرگاه گریه مى کرد آن حضرت نیز گریه مى کردند، هرگاه با صداى بلند گریه مى کرد آن حضرت نیز با صداى بلند مى گریستند و هرگاه حضرت فاطمه گریه مى کرد آن حضرت نیز گریه مى کردند». (مغازى، واقدى، ج 1، ص 317-315؛ استیعاب، ابن البّر و اسدالغابه، ابن اثیر «شرح زندگانى حمزه».) تاریخ نگار معروف محمد بن جریر طبرى از شیوخ بنى سلمه روایت مى کند: «انه مرّ رسول اللّه (ص) بدار من دورالانصار من بنى عبدالأشهل و بنى ظفر فسمع البکاء و النوائح على قتلاهم فذرفت عینا رسول اللّه (ص) فبکى ثم قال: لکن حمزة لابواکى له. فلما رجع سعد بن معاذ و أسید بن خضیر الى دار بنى عبداالاشهل أمر نساء هم أن ینخر منّ ثم یذهبن فیبکین على عم رسول اللّه (ص)؛ (تاریخ طبرى، طبرى، ج 2، ص 27، حوادث سنه سوم هجرى، غزوه احد) پیامبر (ص) از کنار خانه دو گروه از انصار به نام بنى عبدالاشهل و بنى ظفر گذشتند که بر شهیدان احد گریه و عزادارى مى کردند. چشمان مبارکش پر از اشک شد و آنگاه فرمود: حمزه گریه کننده کافى ندارد. سعد بن معاذ و اسید بن خضیر که از یاران آن حضرت بودند در هنگام بازگشت به خانه اى از بنى عبدالاشهل دستور دادند زنان جلسه گریه و عزادارى را رها ساخته و به خانه حمزه بروند و براى عموى پیامبر (ص) گریه و عزادارى کنند.ابن عبدالبر مى گوید: «سخن پیامبر- لکن حمزه لابواکى له - به گونه اى تأثیر گذاشت که از آن پس هیچ خانمى بر مرده خود گریه نمى کرد جز آنکه در آغاز براى حمزه و آنگاه بر عزیز خود گریه مى کرد». (الاستیعاب، عبد اللّه محمد بن عبدالبر قرطبى، ج 1، ص 426 و مسند، احمد، ج 2، ص 40 با این مضمون )از این رخداد به خوبى مسأله عزادارى و گریه، و چگونگى آن در صدر اسلام نمایان است و نشان مى دهد هیچ گونه منعى در مورد آن از جانب پیامبر (ص) صورت نگرفته و بلکه آن حضرت بر گریه و عزادارى براى عمویشان حمزه تشویق مى نموده اند. آیا اگر براى اقامه عزاداریها هیچ دلیلى جز سنت و روش پیامبر (ص) و اصحاب درباره حضرت حمزه نبود ما را کفایت نمى کرد؟2. عزادارى در شهادت جعفر بن ابیطالب اسماء همسر جعفر بن ابیطالب که از زنهاى با ایمان و فداکار صدر اسلام است مى گوید: روزى که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، بر رسول خدا (ص) وارد شدم، فرمود: اى اسما! فرزندان جعفر کجا هستند؟ آنگاه فرزندان او را خدمت آن حضرت آوردم. پیامبر (ص) آنها را در آغوش کشید و مورد نوازش قرار داد، سپس چشمان مبارک آن حضرت پر از اشک شد و گریه کرد. عرض کردم گویا از جعفر خبرى به شما رسیده است؟ فرمود: آرى امروز به شهادت رسید؛ «...یا أسماء أین بنو جعفر؟ فحئت بهم فضمهم و شمهم ثم ذرفت عیناه، فقلت اى رسول اللّه لعله بلغک عن جعفر شیئى؟ قال: نعم قتل الیوم». (طبقات، ابن سعد، ج 8،ص 282 باب تسمیة النساء المسلمات المبایعات) واقدى نقل مى کند: پیامبر (ص) به دخترش فاطمه فرمود غذایى تهیه نموده و از خانواده جعفر سه روز پذیرایى نماید. از آن به بعد سوز و داغ شهادت جعفر و زید بن حارثه در دل پیامبر (ص) بود و هرگاه وارد خانه مى شد بر آنها گریه مى کرد. (مغازى، واقدى، ج 2، ص 766، غزوه موته و سیره، ابن هشام، ج 4،ص 22) انس بن مالک مى گوید: «انّ النبى نعى زیداً و جعفراً و ابن رواحة للناس قبل أن یأتیهم خبرهم فقال: أخذ الرایه زید فأصیب ثم أخذ جعفر فأصیب ثم أخذ ابن رواحة فأصیب. و عیناه تذرفان». (صحیح بخارى، بخارى، ج 4، کتاب فضائل اصحاب النبى فى غزوة تبوک و کتاب الجنائز، باب 789 و فتح ) پیش از آنکه خبر شهادت فرماندهان سپاه در جنگ تبوک نشر یابد پیامبر اکرم (ص) فرمود: زید، جعفر و عبداللّه رواحه شهید شده اند، آنگاه فرمود: فرماندهى جنگ را در آغاز زید بن حارثه بر عهده داشت، پس از شهادت ایشان، جعفر بن ابیطالب پرچم فرماندهى را برافراشت تا به شهادت رسید، آنگاه عبد اللّه امیر سپاه شد، وى نیز شهید شد. پس از آن چشمان مبارکش پراز اشک شد و گریست.3. گریه پیامبر (ص) در کنار قبر دخترشان عن انس ابن مالک (رضى) قال: «شهدنا بنتاً لرسول اللّه (ص) جالساً على القبر، قال: فرأیت عینیه تدمعان...»؛ انس بن مالک مى گوید: یکى از دختران پیامبر (ص) در مدینه از دنیا رفت. در مراسم تشییع و دفن او حضور داشتیم، دیدیم که چشمان مبارک رسول خدا (ص) در کنار قبر دخترش پر از اشک بود و گریه مى کرد. (صحیح بخارى، ج 1، کتاب الجنائز،، باب 817، ح 1201) 4. گریستن پیامبر (ص) در مرگ فرزندشان ابراهیم انس بن مالک مى گوید: «دخلنا مع رسول اللّه (ص) على ابى سیف القین و کان ظئراً لابراهیم (ع) فأخذ رسول اللّه (ص) ابراهیم فقبله و شمه ثم دخلنا علیه بعد ذلک و ابراهیم یجود بنفسه فجعلت عینا رسول اللّه (ص) تذرفان فقال له عبد الرحمن بن عوف عند ذلک: و أنت یا رسول اللّه؟ فقال: یابن عوف انّها رحمة ثم أتبعها بأخرى فقال (ص): ان العین تدمع و القلب یحزن و لا نقول الا ما یرضى ربنا و انا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون»؛ (همان، باب 828، ص 158 و فتح البارى، ج 3، ص 135 و صحیح مسلم، کتاب فضائل، باب رحمة) همراه پیامبر (ص) بر ابوسیف که همسرش ابراهیم را شیر مى داد وارد شدیم. آن حضرت ابراهیم را در آغوش گرفت، او را بوسید و مورد نوازش قرار داد. پس از مدتى بر او وارد شدیم در حالى که ابراهیم در حال جان دادن بود. دیدم که پیامبر (ص) اشک مى ریخت و گریه مى کرد. عبدالرحمان گفت: یا رسول اللّه شما چرا گریه مى کنید؟ آن حضرت فرمودند: این گریه رحمت است. آنگاه افزودند: چشم مى گرید و قلب از شدت اندوه مى سوزد؛ ولى سخنى که برخلاف رضاى حق باشد بر زبان نمى گویم. پس فرمودند: اى ابراهیم ما در فراق تو محزون و اندوهگین هستیم.ابن ماجه در همین رابطه از انس بن مالک روایت مى کند: «لما قبض ابراهیم ابن النبى (ص) قال لهم النبى (ص) لا تدرجوه فى أکفانه حتى أنظر الیه فأتاه فانکب علیه و بکى»؛ پس از فوت ابراهیم، پیامبر فرمود او را در کفن نپیچید تا او را ببیند. آنگاه خود را بر بدن ابراهیم افکند و گریست.جابر بن عبداللّه انصارى مى گوید: «در حالى که ابراهیم به شدت به خود مى پیچید و در حال جان دادن بود، پیامبر (ص) همراه عبدالرحمان بن عوف وارد شدند. آن حضرت ابراهیم را در آغوش گرفت و در دامن خود گذاشت. ایشان به شدت متأثر بودند و گریه مى کردند. عبدالرحمان عرض کرد شما از گریه نهى فرموده اید، چرا گریه مى کنید؟ فرمود: من (هیچگاه) از گریه جلوگیرى نکردم. (جامع الاصول، محمد بن اثیر جزرى، ج 11، ص 105، رقم 8577، اخرجه الترمذى، رقم 1005) با استفاده از این روایات متوجه شدیدکه پیامبر(ص) نه تنها در عزای فرزند عزیزش ابراهیم بلکه در موارد مختلف، عزاداری و گریه کرده اند که البته موارد بسیار دیگری هم وجود دارد که ما به جهت اختصار بیان نکردیم.عزاداری و گریه امیرالمؤمنین(ع)در مورد گریه و عزاداری حضرت علی(ع) در مصائب و شهادت حضرت زهرا(س) هم باید بگوییم که حضرت علی (ع) چه پیش از شهادت حضرت زهرا (س)، در آن هنگام که به واسطه جراحاتی که از آن خلفای غاصب (اولی و دومی) دیده بود و چه بعد از شهادت آن حضرت، در مصائب آن صدیقه طاهره گریسته است به این نمونه ها توجه کنید: در روز شهادت حضرت زهرا(س) ایشان وصایای خود را به امیرالمومنین کرد و ایشان به شدت گریست....(بحار الانوار ج 43، ص 192)وقتی خبر شهادت حضرت زهرا به حضرت علی(علیهما السلام) رسید، حضرت از شدت غم و اندوه بیتاب شد و فرمود ای دختر پیامبر تو تسلی بخش من بودی بعد از تو از که تسلیت بجویم.(بحار الانوار ج 43، ص186).و در خطبه 203 نهج البلاغه آمده که علی (ع) به هنگام دفن حضرت زهرا (س) فرمود: امَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ : از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که نزد خدا بروم . همچنین ناله های امیر المؤمنین علی(ع) بعد از خاکسپاری حضرت زهرا (س) و کنار قبر آن حضرت بسیار معروف است که در این زمینه می توانید به منابع زیر مراجعه کنید:(اصول کافی ج 1، ص 458؛ دلائل الامامه ص 47؛ امالی مفید ص165؛ نهج البلاغه خطبه 194،فیض ص 651؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج10، ص 265).اما در رابطه با اینکه عزاداری پیامبر(ص) یا حضرت علی (ع) به گونه ای نبود که به سرو صورت زده یا اینکه پیراهن و پاره نمایند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image