تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

اگر چنانچه به كثرت گرايى دينى معتقد نباشيم آيا با صفت هادى بودن خدا سازگارى دارد؟


جواب اجمالي: خداوند چون هادى است همواره براى هدايت انسانها كارهايى انجام مى دهد و دو نوع هدايت براى انسانها فرستاده است اما از اين امكانات استفاده نمى شود، از اين رو اين گونه انسانها از هدايت ايصال الى المطلوب نيز محروم مى شوند. خداى متعال سنتش بر اين جريان يافته كه امور را از مجراى اسباب به جريان اندازد لذا خداوند نمى آيد در اين جهان دست ببرد و موانع هدايت را بردارد. چون در اين صورت امتحان و تكليف پيدا نمى كند. پس در مسئله دين و اين كه اگر قائل به حقانيت و رستگارى تنها يك گروه باشيم با اسم هادى بودن خداوند ناسازگار است نيز از اين قرار مى باشد. جواب تفصيلي: براى جواب اين سؤال ابتدا بايد به موارد استعمال و معناى هدايت در قرآن توجه كرد. هدايت گاه به معناى ارائه طريق استعمال شده است يعنى اين كه خداوند براى هدايت انسانها راه را به آنها نشان داده است و آن در انسانها ابتدا به صورت روشن كردن چراغ عقل در نهاد انسانها بوده است. كه به وسيله استفاده از عقل به مقصد برسند. و آنگاه كه عقل را در اين جهان به تنهايى كافى ندانسته است. و مى دانسته كه انسان قادر نيست در اين جهان فقط با عقل و به مقصد برسد و براى آن هدف غايى كه خلق شده است نمى رسد و چون عقل به تنهايى كفايت نمى كند لذا هدايت خود را براى انسانها كمال بخشيده است و براى آنها رسولى از جنس خود آنها فرستاده است تا آنها را انذار كند و از اين راه آنها را به غايت اين جهان راهنمايى كرده است. و گاه به معناى ايصال الى المطلوب است. كه در اين مورد عنايت خاص خداوند شامل فرد مى شود و خداوند دست او را گرفته و به مطلب مى رساند كه مصداق يهدى من يشاء مى باشد. «هدايت عبارت از دلالت و نشان دادن هدف، بوسيله نشان دادن راه، و اين خود يك نحو رساندن به هدف است و كار خداست، چيزى كه هست خداى تعالى سنتش بر اين جريان يافته كه امور را از مجراى اسباب به جريان اندازد و در مسئله هدايت هم وسيله اى فراهم كند تا مطلوب و هدف براى هر كه بخواهد روشن گشته و بنده اش در سيره زندگى به هدف نهايى برسد.»[1] انواع هدايت: اگر خواسته باشيم نمودارى از هدايت بكشيم بايد آن را به صورت ذيل تصور كرد. هدايت = تكوينى+ تشريعى= ارائه طريق+ ايصال الى المطلوب 1ـ هدايت تكوينى: يكى از شؤون خدايى خدا اين است كه هر چيزى را به آن نقطه اى كه خلقش را تمام مى كند هدايت نمايد «ربنا الذى اعطى كل شىء خلقه» (طه، 5) و هر موجودى را براى رسيدن به هدف و غايت خود كمك مى كند، و هر كس را كه در راه حياتش و وجودش محتاج مدد اوست، مدد مى دهد و آنچه را كه مستحق است عطا مى كند و خداوند عطاى خود را از او دريغ نمى كند مگر آن كه كسى با بهره نگرفتن خودش و از ناحيه خودش از گرفتن عطاى او دريغ كند. هدايت تكوينى در انسانها از طريق خلقت عقل مى باشد، كه در نهاد همه آدميان به وديعه گذاشته شده است كه در روايات اسلامى از آن تعبير به رسول باطنى شده است. اين رسول باطنى يعنى عقل خداداد يا فطرت خداجوى انسان در همه آدميان با شدت و ضعف موجود است هيچ انسانى نيست كه از حقيقت جويى و خداطلبى خالى باشد همه انسانها چنين فطرت پاكى را در خودشان دارند. 2ـ هدايت تشريعى: هدايت نوع اول به كل جانوران و موجودات جهان تعلق داشت، كه خداوند آنها را به سوى هدفى كه دنبال مى كنند راهنمايى و كمك مى كند ولى اين هدايت تشريعى مخصوص انسان است. كه خداوند علاوه بر هدايت تكوينى او يك راه ديگر را هم رفته است و آن تشريع و فرستادن رسولان است. چون انسان مركب از جسم مادى به نام تن و روحى غيرمادى است و سعادت كامل آن است كه هر روى اينها به سعادت برسند و خود انسان به سوى سعادت در حال حركت مى باشد. و از آنجايى كه علم انسان ناقص و تدريجى الحصول باشد ناتوان است و نمى تواند برنامه براى خود تنظيم كند كه هم به سعادت روح و هم جسم برسد كه هم سعادت دنياى او را تأمين كند و هم آخرت او را. لذا خداوند سبحان از راه بعثت انبياء و تشريع شرايع، نوع بشر را به سوى كمال لايق به حالش و اصلاح زندگيش هدايت نموده است. و لذا همواره در طول تاريخ پيامبران را فرستاده تا مردم را انذار كنند و به جهان ديگر بشارت دهند و اين همان را نشان دادن است و كسانى كه به دستور پيامبران عمل كنند و به جهان ديگر ايمان آورند دست آنها را در هدايت و اين سير به سوى كمال دست او را گرفته است و به غايت مى رساند و اين ايصال الى المطلوب است. در اينجا بايد تفاوت قائل شد بين استفاده نكردن از امكاناتى كه خداى براى هدايت بشر فرستاده است و هادى بودن خداوند. خداوند چون هادى است همواره براى هدايت انسانها كارهايى انجام مى دهد. و همانطور كه گفته شد دو نوع هدايت براى انسانها فرستاده است، ولى اين كه كسى نمى آيد و از اين امكانات استفاده نمى كند ديگر ايصال الى المطلوب هم شامل او نمى شود و اين ديگر منافاتى با هادى بودن خداوند ندارد. پس اين حرف را كه مى آيد بايد به دقت نگريست «آنكه جداً به دنبال هدايت مردم است و دست كم چون مادرى مشفق بر فرزندانش شفقت مىورزد، نمى تواند بنشيند و تماشا كند كه متاع هدايتش را به زور و تزوير مى ربايند و محتاجان و مشتاقان هدايت را تهى دست و تشنه لب مى گذارند و سعادت ابدى را از آنان مى ستانند و طرح و نقشه او را ناكام مى گذارند و باز هم دست اصلاحى از آستين قدرت به در نياورد و به كمك مظلومان و محرومان نشتابد به سعادت ابدى بينديشد و آن را كالاى كم بها نگيريد خداى رحيم چگونه مى تواند ببيند اكثر مخلوقاتش از اين نعمت فاخر كه اعظم نعم اوست، به راهزنان، محروم مى مانند و چاره اى نينديشد و راه را بر آن نبندد»[2] يا اين حرف كه «اكثريت مردم عالم را در اكثر ادوار تاريخ و اكثر فرق مسلمانان را در عالم اسلام، بايد بهره مند از هدايت دانست و الا اسم هادى خداوند تجلى و تحققى تشريفاتى خواهد داشت»[3] در اين استدلال در واقع خلط شده است بين اين كه خدا راه را نشان دهد و اين كه انسان از اين راه استفاده نكند و همچنان بر بيراهه اى كه مى رود اصرار ورزد و نخواهد هدايت شود. خداوند براى هدايت انسان چراغ عقل را در او فروزان كرد و به او قدرت تشخيص و تفكر داد تا در اين جهان به گردش بپردازد و از اين پديده ها به علت فاعلى آنها برسد. و علاوه بر اين عقل رسولانى را فرستاد تا به وسيله آن انسانها به خود آيند و به سوى خداوند واحد در حركت شوند و به آن چه مقصود از خلقت آنها بوده است برسند حال انسانى كه ديگر از اين امكانات استفاده نمى كند تفقير از اوست نه از اسم هادى بودن خداوند. همان طور كه در اين جواب و كلمات مرحوم علامه طباطبايى بيان شد خداى متعال سنتش بر اين جريان يافته كه امور را از مجراى اسباب به جريان اندازد لذا خداوند نمى آيد در اين جهان دست ببرد و موانع هديت را بردارد. چون در اين صورت امتحان و تكليف پيدا نمى كند لذا خداوند راه به انسان نشان مى دهد. و اين خود انسان است كه بايد از آن استفاده كند. حال در مسئله اين و اين كه اگر قائل به حقانيت و رستگارى تنها يك گروه باشيم با اسم هادى بودن خداوند ناسازگار است نيز از اين قرار مى باشد. خداوند براى هدايت انسانها رسول فرستد و اين رسول در ميان مردم آنها را ارشاد و راهنمايى مى كند بعد از گذشت زمانى خداوند رسولى با احكام و قوانين جديد براى هدايت انسانها مى فرستد كه شريعت سابق را نسخ مى كند در اينجا بايد تمام پيروان پيامبر سابق به اين رسول ايمان بياورند و از او اطاعت نمايند و مى توان گواه و راستى حرف اين رسول را در رسالتش از راه عقل و امور ديگر كشف نمايند. و وقتى كه حق بد آنها كشف شد وظيفه دارند به آن ايمان بياورند. و از آن متابعت نمايند والا جزء كسانى مى باشند كه در مقابل نعمت هدايت كفران ورزيده و آن را شكر نگفته اند. حال مخالفين و كسانى كه ايمان نياورده اند در گمراهى مى باشند. 1ـ عالمانى هستند كه از اين آيين خبر دارند و قدرت بر تحقيق و تشخيص حق دارند ولى ايمان نمى آورند اينها در ضالت هستند و اهل نجات نمى باشند و از نعمت هدايت خداوند استفاده نكرده اند. 2ـ جاهلان كسانى يا از آيين خبر ندارند. يا اگر خبر دارند قدرت بر تحقيق و تشخيص حق ندارند در اين صورت كه بر احكام دين خود عمل كند چه بسا بهره اى از سعادت داشته باشند پس مى توان اين نتيجه را ذكر كرد كه «كثرت گرايى» با اسم هادى خداوند سازگار است. زيرا اولا: هدايت تكوينى خداوند عام و فراگير است. ثانياً: هدايت تشريعى از نوع ارائه طريق نيز شامل همگانى شده است و اگر كسانى از اين هدايت بهره نگرفته و مقصود نرسيده اند به دليل كوتاهى خودشان بوده است. منابع جهت مطالعه بيشتر: 1ـ تفسير الميزان، علامه طباطبايى، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، سال 1363، ج1 و 2 و 14. 2ـ صراط هاى مستقيم، عبدالكريم سروش، مدرسه فرهنگى صراط، ارديبهشت 75. 3ـ اسماء و صفات الهى، دكتر دنيانى. --------------------------------------------------------------------------------[1]ـ همان مدرك، ص 56. [2]ـ صراط هاى مستقيم، عبدالكريم سروش، ص 54. [3]ـ همان مدرك7 ص 54. .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image