تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
در تعريف فرهنگ، تعابير گوناگوني به كار رفته است، عصاره آنها را ميتوان چنين بيان كرد: فرهنگ عبارتست از مجموعه «دانشها، بينشها، نگرشها، منشها و ارزشهاي يك ملت.» بر اين اساس، فرهنگ عناصر زيادي در سطوح مختلف، از جمله: عقايد، عواطف، ارزشها، هدفها، كردارها، تمايلات و اندوختهها را در بر ميگيرد. در طول تاريخ ، فرهنگ ملت ها از جمله نخستين مواردي بوده است که آماج اهداف ملت هاي مهاجم قرار گرفته است . اين تهاجم در طول تاريخ به شيوه هاي مختلف صورت گرفته است که از شيوه هاي نرم تا شيوه هاي سخت را در بر مي گرفت که از ميان آنها شيوه هاي نرم که از طريق جنگ نرم و فعاليتهاي فرهنگي صورت مي گيرد بيشترين تاثيرات را داشته اند . يکي از اصلي ترين تهديدات فرهنگ يک جامعه عبارت است از «از خود بيگانگي فرهنگي». لذا در بررسي نحوه حفظ فرهنگ خودي ابتدا بايد زمينه هاي ايجاد از خودبيگانگي مورد بررسي قرار گيرد : زمينههاي ايجاد «از خودبيگانگي» در يك كشور درخصوص چگونگی ایجاد از خودبيگانگي در يك ملت به زمينههاي متعددي ميتوان اشاره كرد كه در اينجا به تبيين برخي از آنها خواهيم پرداخت. 1. همسويي تأمين منافع مستکبران و قدرتهاي استكباري با هويتزدايي از ملتها: يكي از مهمترين راههاي تأمين منافع قدرتهاي استكباري، هويتزدايي و ايجاد از خود بيگانگي در ميان ملل مستضعف و تحت سلطه ميباشد. آنان به درستي دريافتهاند كه زماني ميتوانند به تأمين منافع نامشروع شان در جهان اميدوار باشند كه هويت واقعي ملل تحت سلطه را زدوده و آنان را به نوعي «از خودبيگانگي و خود باختگي» در برابر فرهنگ بيگانه گرفتار سازند. اين قدرتها به طرق مختلف از جمله تحميل و ترويج فرهنگ وارداتي خويش در آن جوامع تلاش ميكنند تا آن ملل را نسبت به فرهنگ ملي و بومي خويش بيگانه ساخته و با ايجاد از خودبيگانگي و هويتزدايي از آنان زمينه تأمين منافع بيشتر خويش را فراهم آورند. بديهي است كه بيتوجهي و بيتحركي ملل مذكور در برابر اين توطئه بيگانگان، بيش از پيش بيگانگان را در دستيابي به اهداف شومشان ياري خواهد داد. 2. تبليغ سوء دشمنان: تبليغات دامنهدار و گسترده قدرتهاي استعماري در ساليان دراز موجب گرديد تا ملل ضعيف و عقب نگه داشته شده، تنها راه ترقي و پيشرفت خويش را در گرايش به يكي از قدرتهاي استعماري دانسته و دست ياري به سوي آنان دراز كنند. اين تبليغات جهتدار و حساب شده به حدي آن ملل ضعيف را تحت تأثير قرار ميداد كه آنان فرهنگ، تمدن و قدرت خويش را به هيچ انگاشته و خود را ناگزير به الگوبرداري و تقليد بيچون و چرا از فرهنگ غرب ميديدند و اين در حالي است كه آنان گويا به اين واقعيت تاريخي توجه نداشتند كه زادگاه تمدن در شرق بود و از آن سو به غرب جريان يافت. 3. فقدان استقلال فكري و ترويج فرهنگ وابستگي از سوی بيگانگان: فقدان استقلال فكري و وابستگي فرهنگي يکی از عوامل مهم از خود بيگانگی ملت ها می باشد . قدرتهاي استكباري به خوبي دريافتهاند كه ملتها بر اثر وابستگي فرهنگي و عدم استقلال فكري به راحتي پذيراي هرگونه زمينه استعماري خواهند بود از اين رو تمام تلاش خود را صرف اين كردند تا با اضمحلال فرهنگ بومي در جوامع ضعيف، آنان را ميان تهي ساخته و فرهنگي حاكم بر جوامع خويش را به آنان تحميل نمايند. اين مسئله موجبات خودباختگي ملل ضعيف را فراهم ساخته، شخصيت و استقلال فكري را در آنان نابود ميسازد. تذكرات مكرر و پيدرپي حضرت امام (ره) مبني بر اين كه ملل شرقي مكتب خود را گم كردهاند، به اشتباه غرب را قبله آمال خود ساخته و در مقابل غرب دچار خودبيگانگي شدهاند، تلاش دلسوزانهاي بود كه بر رهايي آنان از اين معضل اجتماعي تأكيد داشت ايشان وابستگي فكري و فرهنگي را از موانع استقلال بر ميشمرد و زدودن مظاهر فرهنگي غرب را مهمترين اقدام در جهت ايجاد روحيه خودباوري و استقلال ميدانست. از ديگر زمينههاي ايجاد خودبيگانگي در يك ملت ميتوان به مواردي همچون مرعوب شدن در برابر پيشرفتهاي غرب و قدرتهاي استكباري، القاء اين تصور كه تنها راه نيل به پيشرفت و توسعه با گرايش به سوي قدرتها و تقليد بيچون و چرا از آنها ممكن است، خودكمبيني و عدم اعتماد به نفس كافي، عدم شناخت صحيح يا بيتوجهي نسبت به ارزشهاي ديني و اخلاقي و موارد ديگر اشاره كرد. راههاي مقابله با معضل از خودبيگانگي و خودباختگي 1. شناخت استعدادها و تواناييهاي خويش: ترديدي نيست كه سرافرازي و عزت يك ملت در بازگشت به استعدادها و تواناييهاي بالقوهاش و همچنين رهايي از وابستگي به بيگانگان ميباشد و اين امري است كه تنها در پرتو روحيه خلاقيت، اعتماد به نفس و خودباوري تحقق ميپذيرد. در دوران دفاع مقدس كه ايران اسلامي در بدترين شرايط به لحاظ تحريم هاي اقتصادي و كمبود امكانات مادي و تجهيزاتي به سر ميبرد، شايد كسي تصور نميكرد كه اين كشور با همين امكانات محدود روزي بتواند در برخورد با دشمني تا دندان مسلح كه زير چتر حمايتي قدرتهاي برتر جهان قرار داشت، تاب مقاومت آورده و دشمنان را از رسيدن به مقاصد شومشان ناتوان سازد، اما در عين اين ناباوري همگان شاهد اين بودند كه اين مردم با رهبري آگاهانه حضرت امام (ره)، كه ميفرمود: پس از اتكال به خداوند به قدرت خود كه از اوست اعتماد و اتكال داشته باشيد، چگونه خود را باور كرد و توانست علي رغم تمامي دشمنيها، كمبودها و مشكلات فراوان، از استعدادهاي نهفته و تواناييهاي بالقوه و خويش بهره گيرد و با تهيه انواع سلاحها و تجهيزات مختلف جنگي در داخل كشور همگان را به حيرت و تعجب وا دارد و موجوديت و استقلال خويش را حفظ نمايد. 2. شناخت و آگاهي از ارزشهاي ديني و پايبندي به بنيادهاي اعتقادي: آگاهي و شناخت از اصول ارزشي و بنيادهاي اعتقادي و سپس پايبندي به آن اصول و ارزشها تأثير بسزايي در تقويت احساس خودباوري و تضعيف روحيه خودباختگي ملتها خواهد داشت. وقتي مسلمانان به جامعيت و سرآمدي فرهنگ ديني و اسلامي خويش باور داشته باشند و بدانند كه اين دين متكفل تمام نيازهاي مادي و معنوي انسانها بوده و سرآمد تمامي اديان و مكاتب در تمدنها و فرهنگهاي موجود است .به طور قطع بر هويت ديني خويش مباهات نموده و هرگز دچار خودباختگي در برابر فرهنگ بيگانه نخواهند گشت. زيرا ملتي كه اسوههاي بيبديلي همچون رسول خدا و پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ داشته باشد و به ارزشهاي والاي موجود در فرهنگ ديني خويش پايبند بماند براي او خودباختگي در برابر فرهنگهاي ديگر اصطلاحي بيمعناست. اعتقاد به مبدأ و معاد هستي و پيروي از فرامين رسول خدا و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ تأثير مهمي در انگيزهها، اهداف، آرمانها و انديشه و رفتار مسلمانان برجاي نهاده و به آنان آنچنان استقلال فكري خواهد بخشيد كه خود را بينياز از الگوبرداري محض از غرب خواهند ديد. 3. هدايت جامعه به سوي احياء هويت اصيل ديني و ملي: پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خميني (ره) نقطه عطفي براي احياء هويت ديني و رهايي مسلمانان جهان از معضل خودباختگي بود. امام (ره) با قيام خود اين باور را در ميان ملتهاي مسلمان ايجاد كرد كه ميتوان با تكيه بر فرهنگ اصيل اسلامي و هويت ديني به مجد و عظمت واقعي دست يافت. ايشان بارها به مسلمانان تذكر ميدادند كه دشمنان با به وحشت افتادن از نيروي نهفته در هويت ديني مسلمانان درصدد محو و نابودي اين هويت برآمده و خواستار عدول ما از تمامي ارزشهاي معنوي و الهيمان ميباشند. و به ملت مسلمان ايران نيز تأكيد ميكردند كه متوجه اين ترفند بيگانگان و دشمنان انقلاب باشند و بدانند كه دشمنان در پي هويتزدايي از اين ملت هستند و تا زماني كه اين ملت از هويت ديني و ملي خود عدول نكند دست از سرش برنخواهند داشت. «آري اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ را با دستهاي خويش ويران نمايد آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بيفرهنگ به رسميت بشناسند ولي در همان حدي كه آنها آقا باشند ما نوكر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف، آنها وليّ و قيّم باشند ما جيرهخوار و حافظ منافع آنها، نه يك ايران با هويت ايراني ـ اسلامي بلكه ايراني كه شناسنامهاش را آمريكا و شوروي صادر كند، ايراني كه ارابه سياست آمريكا يا شوروي را بكشد،...» 4. اصلاح نظام فكري ـ فرهنگي جامعه در جهت كسب استقلال فرهنگي: استقلال فرهنگي و عدم وابستگي فكري و فرهنگي از مهمترين عوامل و نشانههاي خودباوري يك ملت است. از ديدگاه حضرت امام (ره) فرهنگ بزرگترين عنصري است كه ميتواند يك ملت را به اوج عظمت و افتخار و يا بالعكس تباهي و فنا كشاند. از اين رو ايشان اصلاح فرهنگ را در رأس تمامي اصلاحات و كوتاهي از آن را سبب انحراف همه افراد جامعه ميدانست. «درباره فرهنگ هر چه گفته شود كم است. ميدانيد و ميدانيم اگر انحرافي در فرهنگ يك كشور پيدا شود و همه ارگانها و مقامات آن حکومت به صراط مستقيم انساني و الهي پاي بند باشند و به استقلال و آزادي ملت از قيود شيطاني عقيده داشته باشند و آن را تعقيب كنند و ملت نيز به تبعيت از اسلام و خواستههاي ارزنده آن پايبند باشند ديري نخواهد گذشت كه انحراف فرهنگي بر همه غلبه كند و همه را خواهي نخواهي به انحراف كشاند و نسل آتيه را آن چنان كه انحراف به صورت زيبا و مستقيم، راه نجات بداند و اسلام انحرافي را به جاي اسلام حقيقي بپذيرد...». از اين رو ايشان دائماً به مسلمين جهان سفارش ميكرد كه فرهنگ و اصالت خود را بازيابند و اين نكته را نيك بدانند كه تباهي و فساد فرهنگ وارداتي بيگانگان در مقايسه با اصلاح آن ناچيز است. راههاي فرهنگ سازي اگر فرهنگ سازي را به معناي تحوّل در مجموعه باورها، ارزش ها، اخلاق و رفتار فردي و اجتماعي افراد در نظر بگيريم. بدون شک دين و آموزه هاي آن نقش مهم و غير قابل انکاري در اين زمينه داشته است و تاريخ تمدن بشري به ويژه تمدن اسلامي شاهدي گويا بر اين امر است. دين و تعاليم انبياء يکي از عوامل عمده پيدايش تمدّن بشري بوده است. در واقع، هدايت الهي و تعاليم دين استعدادهاي دروني و فطري انسان ها (عامل انساني) و نظام شناخت ها و باورها، ارزش ها، گرايش ها، رفتارها و کردارها (عامل فرهنگي) را هدايت و شکوفا مي کند و به تکامل مي رساند. دين با ظهور خويش، دگرگوني ثمر بخشي در انديشه و روح انسان پديد آورده، طرز تفکر انسان ها را در جهت حق و حقيقت قرار داده و اخلاق و تربيت آنها را بهبود بخشيد، سنت ها و نظام هاي کهنه و دست و پاگير آنها را بر انداخته و به جاي آن نظام هايي زنده و پويا جايگزين ساخت، در پرتو چنين تحوّلي، زندگي اقتصادي بهبود يافته و استعدادهاي علمي، فني، هنري، و ادبي و در يک کلام اندوخته هاي مادي و معنوي شکوفاشد. علاوه بر آنکه دين منبعي اصيل و اصلي براي فرهنگ به شمار مي رود، زيرا در پرتو معارف وحياني مي توان به فهم عميق تر ، حقيقي تر و موجه تر در باورها، دانش ها و ارزش ها رسيد و بدين صورت نيز در ايجاد تمدن اثر گذاشت. اسلام با ظهور خويش در ميان مردمي که غير از جنگ و خون ريزي چيزي نياموخته بودند و در جاهليت به سر مي برند از آنها انسان هايي ساخت که به جهانيان فخر نمودند و جهان را مقهور تمدن خويش ساختند و ساير تمدن ها خود را وامدار آن مي دانند. راههاي فرهنگ سازي ديني قبل از پرداختن به ارائه راههاي عملي در فرهنگسازي ديني لازم است اشارهاي به معناي فرهنگسازي ديني شود. فرهنگسازي ديني به معناي «نمود عيني دادن و نهادينه كردن ارزشهاي ديني در عملكرد افراد و صحنههاي اجتماعي است». و تحقق آن در يك فرايند چندين مرحلهاي امكانپذير است. بهترين راههاي عملي فرهنگسازي ديني عبارتند از: 1. تعريف روشن وکامل از «دين»، «ارزشهاي ديني» و «فرهنگ ديني»؛ ابتدا بايد فرد يا افراد ، اين توانايي را داشته باشند كه ارزشها و معارف ديني را از متن قرآن و سنت استخراج نموده و تعريف دقيق و كامل از آن ارايه دهند. 2. تصحيح معنا و مفهوم ارزشها و مفاهيم ديني از پيرايههاي محيطي و اجتماعي و وفاق بخشهاي مختلف فرهنگي نظام در مورد آن؛ چنانچه حضرت امام (قدسسره) در فرآيند نوسازي جامعه، مفاهيمي مانند معنويتگرايي يا آخرتگرايي، جدايي دين از سياست، تقابل دنيا و آخرت، نگرش سنّتي به توده مردم، وجه تلقي از قضا و قدر و وجه تلقي نسبت به زنان را در عمل و نظر مورد بازنگري قرار داده و بر اساس معيار اسلام و ديانت ناب اين مفاهيم را معنا بخشيدهاند، اكنون نيز بايد ارزشهاي ديني به دور از پيرايههاي اجتماعي مورد بررسي قرار گرفته و در مورد آنها بين بخشهاي فرهنگي نظام توافق كاملي حاصل گردد. 3. سومين مرحله ، برنامهريزي است؛ يعني اينكه فعاليت فرهنگي از كجا و با چه مكانيزمي آغاز گردد. بايد راهي را يافت كه همواره درست بودن تصميمها را تضمين نمايد. در برنامهريزي بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه، فرهنگسازي ديني نيازمند برنامهريزي دراز مدت و استراتژيك ميباشد، بر پايه برنامه كوتاه مدت و انفعالي نميتوان فرهنگ جامعه را همساز و همآهنگ با دين نمود. عمدهترين اقدامات راهبردي در برنامه علمي فرهنگسازي ديني به شرح زير است: الف) گام نخست در برنامه عملي فرهنگسازي ديني، «خودسازي» ميباشد. رسالت عظيم متوليان فرهنگي اين است كه ابتدا خود را به ملكات و ارزشهاي ديني مانند: ايمان، تقوا، شرح صدر و ... آراسته و در عمل به ارزشها از ديگران سبقت بگيرند. ب) گام دوم «ديگرسازي» است كه در قالب ارشاد و نصيحت، تبليغ و تعليم و تربيت اسلامي امكانپذير است. هدف از ارشاد و نصيحت، ارتقاي سطح تربيت و ترويج فضايل اخلاقي است. تكريم شخصيت ديگران، مدارا، برخورد محبتآميز،استفاده از روشهاي غير مستقيم همچون روش الگويي، در كارآيي نصيحت و ارشاد و تأثير گذاري آن، نقش بسيار مؤثري ايفا خواهد نمود. در دعوت انبياء نيز دقيقاً همين مراحل و شيوهها مورد استفاده قرار گرفته است. و اهل بيت علیهم السلام هم با استفاده از همين روش، مردم را به دين خدا جذب و دلها را به سوي خود و هدايتهاي ديني خويش متوجه كرده و از آن مردم دور از فرهنگ و اخلاق، انسانهاي مؤمن، با فضيلت و با كمال تربيت نمودند. ج) در شرايط كنوني فرهنگسازي ديني و احياي ارزشهاي مذهبي در جامعه، فعاليت نظام يافته و همفكري و تلاش گروهي را لازم دارد كه از نظر ابزار كار و حيطه عمل به مراتب گستردهتر و پيچيدهتر از گذشته است. لازمه فرهنگسازي ديني در حال حاضر اين است كه همه نهادهاي اجتماعي، مسئولان فرهنگي، روحانیت معظم و حوزه های علمیه ، وزارت ارشاد ، صدا و سيما، مطبوعات و... بصورت هماهنگ و منسجم در نهادينه كردن ارزشهاي ديني تلاش ورزند. و از اين ميان نقش خانواده، روحانيت و حوزه های علمیه، آموزش و پرورش، صدا و سيما و مطبوعات به مراتب برجستهتر از ديگر نهادها است. خانواده به عنوان يك جامعه كوچك و به عنوان زير ساخت اصلي جامعه، نقش مهمي در فرهنگ سازي ديني دارد. اعضاء خانواده با خودسازي و تأثير بر ديگر اعضاي خانواده و تربيت صحيح و مبتنی بر آموزه های دين ، فرهنگ ديني را در خانواده برقرار مي كنند. در اين جامعه كوچك، نقش پدر و مادر كليدي مي باشد. وجود فرهنگ ديني در خانواده ها باعث بوجود آمدن چنين فرهنگي در كل جامعه خواهد شد. زيرا جامعه و فرهنگ آن را افراد جامعه مي سازند و تربيت انسانهاي با فرهنگ موجب بالا رفتن فرهنگ كل جامعه خواهد شد. نهاد آموزش و پرورش يكي از مهمترين نهادهايي است كه ميتواند در فرهنگسازي ديني نقش موثر ايفا نمايد. در واقع شخصيت فرهنگي جوانان و نوجوانان از رهگذر متون درسي و الگوهاي رفتاري مربيان در مدارس تغذيه ميكند. اگر محتواي كتابها فرهنگ دين و ارزشهاي مذهب را به دانشآموزان عرضه كند، جامعهاي كه به بار ميآيد، جامعه «دين باور» و «دين محور» خواهد بود. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.