تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

«سامری» چه کسی بود؟


پاسخ: (سامری) شخصی بت پرست به نام (موسی بن مظفر) از سرزمین عراق بود که در دوران نبوّت حضرت موسی(علیه السلام) به مصر آمد و به آن حضرت ایمان آورد[1] و بعدها به سامری معروف شد. مفسران گفته اند: سامری هنگام نزول وحی بر موسی(علیه السلام) جبرئیل را دید. او یکی از نخبگان بنی اسرائیل بود. هنگامی که جبرئیل پس از غرق شدن فرعون و لشگریان او بر اسب بهشتی سوار بود، سامری مقداری از خا ک جای پای جبرئیل(علیه السلام) را برای تبرک برداشت. از خواص آن خاک این بود که به هر چیزی نزدیک می شد، روح در آن دمیده می شد و حرکت می کرد.[2] پس از آن که خداوند حضرت موسی(علیه السلام) و یارانش را نجات داد و فرعونیان غرق شدند، خداوند به موسی وعده داد چهل شب در کوه طور بماند تا تورات نازل شود. حضرت موسی(علیه السلام) از قوم خود هفتاد نفر را انتخاب کرد تا شاهد نزول وحی بر او باشند، آنان پس از این که وحی را شنیدند، گفتند: تا خداوند را به وضوح نبینیم، ایمان نمی آوریم! ناگهان صاعقه ای درخشید و همگی را هلاک کرد؛ سپس خداوند بادعای حضرت موسی(علیه السلام)، آن ها را زنده کرد. پس از گذشت چهل روز، خبر رسید که سامری قوم را گمراه کرده است. سامری اظهار ایمان می کرد، ولی عبادت گاو را دوست داشت؛ وقتی موسی به میعادگاه پروردگار رفت و هارون را جانشین خود قرار داد، هارون به بنی اسرائیل گفت: زیور آلات خود[3] را کنار بگذارید و خود را پاک کنید. بنی اسرائیل زیور آلات را در آتش ریختند، سامری نیز آن خاک را آورد و به هارون گفت: آیا من هم این را در آتش بیندازم؟ هارون که گمان می کرد در دست سامری زیورآلات است، گفت: آری! سامری آن خاک را روی زیورآلات ریخت و ناگهان به صورت گوساله درآمد، آن گاه سامری به بنی اسرائیل گفت: این خدای شما و موسی است او را عبادت کنید.[4] موسی پس از این که از کوه طور بازگشت. از این وضعیت بسیار ناراحت شد، گوساله را سوزاند و به آب انداخت و سامری را بیرون کرد.[5] در قرآن می خوانیم: (قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِی * فَرَجَعَ مُوسی إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أسِفاً قالَ یا قَوْمِ أ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أفَطالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی *قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِی فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی فَنَسِی* أفَلا یَرَوْنَ أَلاَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلاً وَ لا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً * وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی * قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی * قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی *قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی* قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِی* قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی* قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلی إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً إِنَّما إِلهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیء عِلْماً)؛[6] فرمود: ما قوم تو را پس از تو آزمودیم و سامری آن ها را گمراه کرد. موسی خشمگین و اندوهناک شد و به سوی قوم خود بازگشت (و) گفت: ای قوم من! مگر پروردگار شما وعده ی نیکویی به شما نداد؟ آیا عهد من بطول انجامید، یا می خواستید غضب پروردگار بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟ گفتند: ما به میل و اراده ی خود تخلف نکردیم، بلکه مقداری از زیورآلاتی را که با خود داشتیم، انداختیم. پس سامری هم این چنین القا کرد و برای آن ها مجسمه ی گوساله های که صدایی چون گوساله ی واقعی داشت، پدید آورد (به یکدیگر) گفتند: این خدای شما و موسی است! او پیمان خود را فراموش کرد. آیا نمی بینید که (گوساله) هیچ پاسخی به آن ها نمی دهد و برای آن ها هیچ سود و زیانی ندارد. هارون از قبل به آن ها گفته بود: ای قوم، شما در بوته ی آزمایش قرار گرفته اید، پروردگار شما خداوند رحمان است پس گوش به فرمان من باشید و اطاعت کنید. گفتند: صبر می کنیم تا موسی باز گردد. موسی گفت: ای هارون وقتی گمراهی آنان را مشاهده کردی چرا از من پیروی نکردی؟ آیا نافرمانی کردی؟ هارون گفت: ترسیدم بگوئی: تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نبستی. موسی به سامری گفت: ای سامری! چرا این کار را کردی؟ سامری گفت: من چیزی را دیدم که آن ها ندیده اند؛ من مقداری از آثار فرستاده ی خدا را گرفتم، سپس آن را افکندم؛ خواهش های نفسانی مرا چنین وسوسه کرد، موسی فرمود: برو که بهره ی تو در زندگی دنیا این است که (هرکس به تو نزدیک شود) بگویی با من تماس نگیر؛ وعده ی (عذاب) خداوند بر تو تغییر نخواهد کرد، به این خدایی که در مقابلش عبادت می کردی نگاه کن آن را می سوزانیم و سپس ذرات آن را به دریا می پراکنیم؛ خداوند شما تنها پروردگاری است که جز او خدایی نیست و علم او همه چیز را در برگرفته است.) نکته های آموزنده 1. پیروی از هوای نفس مهم ترین مانع هدایت انسان است؛ 2. حتی اگر کسی توفیق همراهی پیامبر خدا را داشته باشد و به جایی برسد که جبرئیل(علیه السلام) را ببیند، اگر اخلاص نداشته باشد، هوای نفس او را به ذلّت می کشاند؛ 3. نتیجه ی پیروی از هوای نفس، دور افتادن از رحمت الهی و گرفتار شدن در عذاب است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . لغت نامه دهخدا، واژه سامری. [2] . ابن کثیر، قصص الانبیا، ج2، ص119؛ بحارالانوار، ج13، ص198؛ تفسیر المیزان، ج16، ص211. [3] . بنی اسرائیل از قبیله ی قبط زیورآلات به عاریه می گرفتند. [4] . مجمع البیان، ج1، ص213. [5] . میزان الحکمه، ص3099؛ حدیث 19648. [6] . طه، 84 98. .

موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/03



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image