عده طلاق و عده وفات
منبع : پرسمان دانشگاهیان ۱۴۰۳/۷/۱۲ 9 بازدید

0

چرا مدت زمان عده نگه داشتن در زنان بعد فوت شوهر با طلاق فرق دارد؟

دلیل نامناسب بودن محتوا

جواب
0

درپاسخ به این سوال توجه به چند نکته حایز اهمیت است: الف) حکمت تفاوت عده طلاق با عده وفات درمتون دینی در کتاب علل الشرایع تالیف شیخ صدوق (ره) درمورد تفاوت عده وفات با طلاق آمده است: شیخ صدوق می فرماید:پدرم (ره) از سعد بن عبدالله، از احمد بن محمد بن خالد برقی، از محمد بن خالد از محمد بن سلیمان دیلمی، از ابی الهثیم نقل کرده که وی گفت:از حضرت ابالحسن ثانی (ع) پرسیدم:چگونه عده مطلقه سه حیض یا سه ماه قرار داده شده و عده وفات چهار ماه و ده روز است؟حضرت فرمودند:اینکه عده مطلقه سه حیض یا سه ماه قرار داده شده به خاطر آن است که با این وسیله رحم زن از بودن نطفه در آن استبراء و پاک می شود و اما زنی که شوهرش وفات کرده چهار ماه و ده روز است، جهتش آن است که خداوند به نفع زنان شرطی نموده که در آن و در شرطی بر علیه آنها فرموده تقصیر نکرده، بلکه در شرط با آنها همچون شرط به نفعشان جانب مصلحت را رعایت نموده.شرطی که به نفع آنهاست:خداوند متعال در مورد ایلاء به نفع زنان چهار ماه را تعیین نموده، زیرا می داند که نهایت صبرشان تا این مدت است.( ایلاء = یعنی اینکه مرد قسم بخورد که با همسر دائمی خود بطور دائم یا به مدت بیش از چهار ماه همبستر نشود و مقصودش از این قسم اضرار ( زیان رساندن ) به زن باشد و حکم آن این است که اگر زن به حاکم شکایت نمود، حاکم به مرد چهار ماه مهلت می دهد و پس از آن وی را مجبور می کند که از قسمی که خورده شده ، برگردد و یا کفاره دهد و یا همسرش را طلاق دهد. )خداوند در قرآن می فرماید:للذین یؤلون من نسائهم تربصّ اربعة اشهر ... و آنانکه با زنان خود ایلاء می کنند چهار ماه انتظار بکشند ... پس در ایلاء خداوند متعال مرد را مجاز قرار نداده بیشتر از چهار ماه ترک مباشرت با همسرش را بکند زیرا می داند که این مدت نهایت صبر زنان بوده که می توانند خود را از مردان باز دارند.و اما شرطی که علیه آنهاست:خداوند متعال در قرآن می فرماید:عدّتهن اربعة اشهر و عشرا ... عده زنانی که شوهرشان فوت کرده چهار ماه ده روز است ...یعنی هرگاه زنی شوهرش فوت نمود خداوند بر او واجب کرده به مقداری که در زمان حیات شوهرش در صورت ایلاء صبر می کرد ( 4 ماه ) حال نیز صبر کند زیرا که خداوند می داند نهایت صبر زن بر ترک مباشرت چهار ماه است، از این رو حق تعالی این مدت را بر او و علیه او شرط کرده است.-------در حدیث دیگری می فرماید:علی بن حاتم، از قاسم بن محمد، از حمدان بن حسین، از حسین بن ولید، از محمد بن بکیر، از عبدالله بن سنان نقل کرده که وی گفت:محضر مبارک حضرت ابی عبدالله (ع) عرض کردم:برای چه عده زن مطلقه سه ماه بوده و عده زنی که شوهرش فوت نموده چهار ماه و ده روز می باشد؟حضرت فرمودند:زیرا ناراحتی و مرارت زن مطلقه در ظرف سه ماه تمام می شود ولی ناراحتی زن شوهر مرده تمام نمی شود مگر بعد از چهار ماه و ده روز.با توجه به این دو حدیث و علم دنیای امروز که کاملاً با این احادیث مطابقت دارد می توان گفت:علم روانشناسی به این نتیجه رسیده است که بعد از این مدت علاقه و مهر به مرور زمان از بین رفته و زن می تواند خود را با شرایط جدید وفق دهد و آن علقه و علاقه به مرور کمرنگ می شود و علم پزشکی هم به این نتیجه رسیده که اگر زن از همسر خود باردار شده باشد در طی این مدت مشخص می شود و اگر نطفه در بدن او شکل گرفته باشد مشخص می شود و اگر زنی بخواهد بعد از طلاق یا فوت همسر مجدد ازدواج کند باید این زمان را طی کند.اما علاوه بر اینها، ممکن است تفاوت عده نگه داشتن علل دیگرى هم داشته باشد که بر ما روشن نیست؛ چون فلسفه واقعى احکام براى ما بیان نشده است و اگر ما قائل شدیم که خداوند حکیم است و کارهایى که انجام مى دهد و احکامى که براى بندگانش مشخص مى کند، همه از روى حکمت و بر مبناى عقل سلیم است، نباید در آنها چون و چرا کنیم. ب) فلسفه احکام: در رابطه با فلسفه احکام باید چند نکته را در نظر داشت: اولاً: آگاهى از فلسفه همه احکام، دانشى فراتر از تنگناهاى معارف عادى بشرى مى طلبد. لیکن به طور اجمال، روشن است که همه احکام الهى تابع مصالح و مفاسد واقعى در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتى که فلسفه حکمى را بالخصوص ندانیم، بنا بر قاعده کلى فوق باید از آن پیروى کنیم؛ زیرا در آن یقین به وجود مصلحتى هست، هر چند بر ما ناشناخته باشد. بسیارى از احکام، مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود، قادر به دادن حکمى - نفیا یا اثباتا - پیرامون آن نیستند و اگر نظرى هم بدهند، بسیار سطحى است؛ زیرا چه بسا مسأله حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد؛ مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداخته است، ولى قرآن مجید فلسفه اى بالاتر را بیان فرموده و آن «تقوایابى» است. ثانیا: رشد علم بشر فرایندى تدریجى است و همین طور که در همه زمینه ها قدم به قدم به پیش رفته و عرصه ها و مجالات مختلفى را مى گشاید، دانش فلسفه احکام نیز از این قاعده مستثنى نیست و جهاد علمى پیوسته و دائمى بشر هر روز افق هاى نوینى در این عرصه مى گشاید. ثالثا: توجه افراطى به دانستن فلسفه احکام در مواردى موجب از دست دادن فلسفه اساسى و بنیادین آن یعنى پرورش روح تعبد و سرسپارى در پیشگاه خالق یکتا مى شود و نظر آدمى را به جاى توجه به خالق به کارکردهاى جزئى معطوف ساخته و گرفتار نوعى شرک مى سازد. ازاین رو شارع مقدس نیز به بیان فلسفه همه احکام الهى نپرداخته و تنها به نقل پاره اى از آنها اشاره کرده است، لیکن به طور کلى این مسأله را گوشزد نموده که وضع همه این احکام به سود انسان و براى خیر و سعادت است. به هر صورت درباره فلسفه احکام علاوه بر منافع و ضررهاى مادى و جسمى باید به آثار مثبت و منفى آن بر «روح و معنویت» انسان توجه کرد و گذشته از جنبه فردى باید به تأثیر آن در هنجار یا ناهنجارى اجتماع نیز توجه کرد و از آن جا که ابعاد سه گانه «جسمى و روحى و اجتماعى» آدمى رابطه ارگانیک و به هم پیوسته با یکدیگر دارند و از آنجا که آخرت انسان جدا از دنیاى او نیست، «احکام الهى» با توجه به تمامى این جوانب تشریع شده است. ازاین رو در فلسفه احکام باید با نگاهى گسترده به تمام ابعاد انسان و زاویه هاى آشکار و پنهان آن نظر افکند تا در انتخاب زیبایى ها و راه هاى آرامش و آسایش دچار خطا نگردیم.

دلیل نامناسب بودن محتوا

پاسخ شما برای پاسخ به این سوال باید وارد حساب‌کاربری خود شوید.
سوال خود را بپرسید

سوالات مشابه

موردی یافت نشد!

پرسش ‌های مرتبط

    بنر تبلیغاتی شما
    بنر تبلیغاتی شما

    تمامی حقوق این وبسایت متعلق به موسسه هوش مصنوعی و تمدن اسلامی (همتا) است.