در خصوص مسألهای که مطرح کردهاید به چند نکته اشاره میکنم :
در خصوص مسألهای که مطرح کردهاید به چند نکته اشاره میکنم : 1. بدون شک بسیاری از هیجانات، احساسهای خوب یا بد و رفتارهای بهنجار یا نابهجار ما ریشه در افکار، نگرشها و تفسیرهای ما از مسائل گوناگون زندگی دارد. در حقیقت آنچه که مدیریت شخصیت ما را در دست دارد و ما را به این سو یا آن سو هدایت میکند بیش از آن که عوامل محیطی یا خارج از وجود ما باشند، افکار ماست. این افکار و نگرشها، گاه روشن و هشیارانهاند و گاهی پنهان و ناهشیار و به هر صورت احساسها و رفتارهای ما را تحت تأثیر خود قرار میدهند. شاید سر تأکیدهای فراوان اسلام عزیز به موضوع تفکر و تعقل که در آیات قرآن کریم و نیز سنت و سیرت پیشوایان دینی تجلی یافته است، همین امر باشد که عامل اصلی سعادت و سلامت مادی و معنوی انسان و نیز شقاوت و نگون بختی او در تفکر او نهفته است. اگر فکر سالم و درست باشد، بقیه ابعاد شخصیتی آدمی نیز سالم و درست خواهد بود و اگر افکار نادرست و یا ناقص باشند بر جنبههای دیگر شخصیت ما نیز تأثیر منفی و نامقبول می نهند. 2. دینداری مطلوب و زندگی مؤمنانه بر محور تفکر و تعقل تکوین مییابد و دینداری تهی از تفکر صحیح، جز پوستهای و قشری از مناسک و رفتارهای ظاهری نخواهد بود. در روایت آمده است که امام علی علیه السلام فرمود: «لا عباده کالتفکر». عبادتی به مانند تفکر نیست. اندیشه صحیح و استوار و نگرشهای منطبق برحق، مستلزم بصیرت و آگاهی دقیق و کامل از ارزشها و معارف وحیانی است. تفکر و تعقل صحیح به چراغی میماند که با سوخت آگاهی و علم روشن شده و زندگی فرد را پر نور میکند و حق را از باطل جدا کرده و راه راست و راه را از بیراهه نشان میدهد. در مقابل، علم ناقص یا علم نادرست، موجب ناکارآمدی و گمراهی تفکر خواهد بود. آدمی اگر از علم ناب و تفکر ناب بی بهره باشد، نتیجه تفکرش جز افراط یا تفریط در احساس و رفتار نیست. امام علی(ع) می فرماید: «لایری الجاهل الا مفرط او مفرط». فرد نادان جز در حال افراط یا تفریط دیده نخواهد شد. معارف دین در همه ساحتهای انسانی اعم از فکری، عاطفی و رفتاری، منظومهای منسجم و مرتبط است که اگر به درستی فهم نشود انسان را در فکر و عمل دچار انحراف و گمراهی میکند که نه تنها رشد و بالندگی معنوی و ایمانی را به دنبال ندارد که گاه فرسنگها او را از اهداف دین دور می کند. نمونه بارز این مسأله مهم در تاریخ اسلام را میتوان جریان فکری خوارج به شمار آورد که با تمسک به پارهای از مناسک و احکام ظاهری شریعت مانند امر به معروف و نهی از منکر و ظاهر برخی آیات قرآن و ناآگاهی از معارف عمیق و اصیل دین و احکام ریشهایتر در شریعت، تاسالها مشکلات زیادی را برای خود و جامعه اسلامی به وجود آوردند. داشتن سبک زندگی دیندارانهای که موجب رشد و تعالی مادی و معنوی انسان شود و او را در همه مراحل و ابعاد زندگی به درستی راهنمایی و هدایت کند، متوقف بر آگاهی صحیح و کامل از باورها، نگرشها و آموزههای عملی دین است. وقتی آگاهی کافی و کامل از باورها، نگرشها و احکام دین نداشته باشیم، به ورطه تفسیر به رأی و اجتهادهای مبتنی بر ذوق و علایق شخصی فرو میرویم که جز دشواریهای ملال آور و افراطها یا تفریطهای تباهکننده انگیزههای مثبت ثمری ندارد. 3. یکی از نگرشهای مخرب و نادرستی که میتواند در موضوعات و مسائل گوناگون زندگی، مشکلات فراوانی را ایجاد کرده و ما را از رسیدن به اهداف ارزشمند باز دارد و رضایتمندی را از ما بستاند و همواره احساس ناامیدی و شکست، خستگی و دلزدگی را بر ما تحمیل کند، کاملگرایی است و یکی از انواع زیان بار کاملگرایی، کاملگرایی مذهبی است که در نهایت، فرد را به ورطه وسواسهای تحلیلبرنده و خطرناک میکشاند. انسان موجودی کمال طلب است؛ یعنی از ژرفای فطرت و عمق وجودش خواهان حرکت در مسیر بهتر شدن، بالندگی و دستیابی به وضعیتی بهتر و بالاتر از وضعیت موجود خویش است. انسانها در هر شرایطی که قرار گیرند هرگز به وضعیت کنونی خود قانع نشده و خواهان رسیدن به سطحی بالاتر و وضعیتی مطلوبتر هستند. این میل وجودی و گرایش ذاتی، عامل اصلی و اصیل همه پیشرفتها و تعالیهاست، اگر از آن برای تحقق اهداف عالی و انسانی استفاده شود و نیز میتواند انسان را در سراشیبی سقوط و تباهی قرار دهد، اگر برای رسیدن به اهداف صرفا حیوانی و دنیایی به کار گرفته شود. کمال گرایی یعنی گرایش و میل به شکوفا کردن هرچه بیشتر استعدادها و توانمندیها و در اختیار گرفتن هر چه بیشتر مواهب حیات؛ به عبارت دیگر انسان آنچه دارد را ارزشمند تلقی میکند ولی برای رسیدن به بیش از آن همواره تلاش میکند، اما کاملگرایی، نوعی کمالگرایی تحریف شده است. به این معنا که فرد در بعدی از ابعاد زندگی و گاه در همه ابعاد، نقطه اوجی را در نظر دارد که نه تنها به کمتر از آن قانع نیست که اساسا کمتر از آن را با ارزش تلقی نمیکند. کمتر از نقطه اوج او را خوشحال نمیکند و همواره تلاشهای زیادی را صرف رسیدن به ایدهآلهای ذهنی خود میکند و چون در هر موضوعی ولو دنیایی، نقطه اوج ثابتی وجود ندارد ( چون کمالات مادی و معنوی بی نهایتاند)، چنین فردی هرگز به احساس ارزشمندی، آرامش و رضایت از زندگی دست پیدا نمیکند. به هر مرتبهای که میرسد، هر لذتی را که تجربه میکند و هر کمالی را که به دست میآورد، باز میبیند که مرتبهای بالاتر وجود دارد که او از آن بیبهره است و به همین خاطر لذت رسیدن خیلی زود در کام او تلخ و گزنده می شود و تلاش بی حاصل دیگری را برای احراز آن مرتبه به کار میگیرد. البته بسیاری از کاملگراها از عمل گریزانند و یکی از عوامل مهم و شایع تنبلی و گریز از عمل، همین کاملگرایی است. وقتی فقط به اوج میاندیشیم و کمتر از آن را با ارزش نمیدانیم، ممکن است باور داشته باشیم که توانمندی لازم برای رسیدن به آن را نداریم و شرایط مناسبی وجود ندارد و از این رو به عمل اقدام نمیکنیم و همواره با بهانه عدم وجود شرایط مناسب، از اقدام به عمل فرار میکنیم. مثلا دانشجویی را در نظر بگیرید که جز به نمره عالی نمیاندیشد و هر نمرهای پایینتر از آن را بیارزش میداند. ممکن است این فرد به خاطر آن که خود را عاجز از گرفتن 20 بداند حتی برای نمره قبولی هم تلاش نکند. دانش آموزان زیادی را دیدهایم که از گرفتن نمره 19 ناراحت شدهاند و و نه تنها از نمره خوبی که گرفتهاند راضی و خوشحال نیستند که شدیدا نگران تک نمرهای هستند که به دست نیاوردهاند. کاملگرایی، وقتی به حیطه مسائل دینی و معنوی وارد میشود آثارش زیانبارتر و خطرناکتر میشود. کاملگرایان معنوی میپندارند که هر عمل دینی باید با نهایت دقت، ظرافت و وسواس انجام شود و اگر یکی از شرایط مورد نظرشان انجام نشود، عمل را یکسره بیارزش و در نتیجه رها میکند. برخی کاملگراهای مذهبی به گونهای میاندیشند که گویا تنها در صورت داشتن عصمت و عاری بودن از هرگونه خطا و نقص، اعمالشان مقبول و ارزشمند است. مثلا میاندیشند که یا باید اصلا گناه نکنم و یا اگر حتی یک گناه هم از من سر بزند دیگر همه اعمال و کوششهای مذهبی و معنویام بیارزش و بیارج میشود. این نگرش و نگرشهایی از این دست، دقیقا مخالف با آموزههای اصیل و حقیقی قرآن کریم و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. در نگرش دینی، ما انسانها موجوداتی هستیم که عقلی محدود، دانشی اندک و ارادهای کرانمند و محدود داریم. انبوهی از نیازها، غرایز و عواملی که خارج از کنترل و خواست ماست، ما را احاطه کرده است. در میان این همه محدودیت و دشواری مکلفیم که از داراییهای وجودی خود برای رسیدن به هدف اصیل خلقت یعنی بندگی و قرب الهی استفاده کنیم. هرگونه تلاش ولو بسیار اندک، وقتی برای خدا انجام شود ارزشمند است و مأجور؛ و هر کار بد، هرچند به چشم نیاید، محاسبه خواهد شد و معاقب، مگر آن که گنهکار توبه کند و صادقانه از خداوند پوزش بخواهد. 4. در نگرش دینی، مؤمن موظف است احکام دینش را به درستی یاد بگیرد و آن را آن گونه که خداوند خواسته انجام دهد نه آن گونه که ذوق و یا سلیقهاش میطلبد. در انجام تکالیف دینی، طاقت و توان فرد بسیار مهم تلقی شده است. اساسا هیچ کس بر تکلیفی که در توانش نیست مکلف نشده است. در این نگرش، از مؤمن نمیخواهند که همه اعمالش را به یکباره دینی کند و اصلا گناهی مرتکب نشود و نقصی در کار او نباشد، بلکه از او میخواهند که تلاش کند هر روز بهتر از این دیروز باشد( و ان لیس للانسان الا ما سعی) و در مسیر حرکت، توقف نکند. رعایت اعتدال و پرهیز از افراطهایی که خواسته دین نیست، مؤلفه کلیدی در این نگرش به حساب میآید. انسان متدین ابتدا جز به انجام واجبات و ترک محرمات در محدودهای که دین معین کرده است، تکلیف نشده است. فراتر از این دو یعنی انجام مستحبات و ترک مکروهات، بسته به میزان توانمندی، شوق و اشتیاق و با یک برنامه تدریجی مطلوب شمرده شده است. بنابر این به نظر می رسد که عامل اصلی گرفتار شدن در کاملگرایی دینی، ناآگاهی از معارف حقیقی دین و نشاندن سلیقه و تمایلات خود به جای خواست و فرمان خداست. ملاک دینداری، اطاعت و تبعیت از فرمان خداست نه میل نفسانی ولو آن میل به سوی عبادتی تعلق گیرد. در روایت آمده است که امام رضا علیه السلام در ماه مبارک رمضان برای کاری به مسافرت رفتند؛ وقتی که از حد ترخص شهر فاصله گرفتند طعامی طلب کردند و روزه خود را افطار کردند. برخی افراد نادان این کار را بر امام خرده گرفتند و خواستند که همچنان بر نخوردن و ننوشیدن ادامه دهند. امام علیه السلام فرمود که ملاک اطاعت از فرمان خداست. کسی که در شهر امر به روزه کرده بود در بیابان خواسته است تا روزه را بگشاییم و معیار دینداری اطاعت از این فرمان است نه بر اساس تمایل خود رفتار کردن. به نظر می رسد که شما در مسائل دینی و آشنایی با احکام دینی باید جدیت بیشتری داشته باشید و بکوشید که اولا دین را به خوبی بیاموزید و ثانیا بر اساس معیارهای دینی رفتار کنید. مطالعه تفکر و آموختن از عالمان دینی، مهمترین کاری است که باید انجام دهید. نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنید جامع نگری در زندگی است. نیازهای انسان مجموعهای از نیازهای مادی و معنوی است که باید به همه آنها در حد لازم و معقول پاسخ دهد. هر گونه تکسونگری و بیاعتنایی به نیازهای واقعی، میتواند آسیب زننده باشد و در نهایت ما را به افراط در نیازی و تفریط در نیازی دیگر بکشاند. در ادامه این نوشتار، راهکارهایی را جهت حل مشکل و بهبود وضعیت فکری و احساسی شما پیشنهاد میکنم : 1. ورزش منظم روزانه و داشتن یک رژیم غذایی مطلوب و سالم، پرهیز از خوردن غذاهای فست فودی، گوشتهای صنعتی و غذاهای پر ادویه، تند و سرخ کرده، نوشابههای غیرطبیعی و در عوض، گنجاندن سبزیها و میوهها و عرقهای گیاهی مانند عرق کاسنی ، عرق بیدمشک و ... در برنامه غذایی روزانه، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. ورزش منظم، علاوه بر تأمین تندرستی، موجب تخلیه هیجانی، بالا رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس کاهش افسردگی، کمک به زیبایی اندام و عامل مهمی برای نشاط و شادابی است. 2. برنامه ای متنوع، واقع بینانه و پربار، برای زندگی خود طراحی کنید. دفتری آماده کنید و با تفکر و تأمل در گذشته و حال و امکانات موجودتان، علایق و فعالیت های مفید و سودمندی را برای خود شناسایی کرده و در قالب یک برنامه کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، به آنها بپردازید. خواندن کتابهای سودمند، آموختن مهارتهایی مانند، خیاطی، آشپزی، آرایشگری، بافندگی، تفریح، مسافرتهای کوتاه مدت درون شهری و برون شهری با خانواده یا دوستان، رفتن به مسجد، حفظ قرآن و ... 3. عبادت و توجه به خدا، و انس با قرآن، علاوه بر ایجاد آرامش حقیقی، موجب معنا یافتن زندگی و جوانه زدن انگیزهها و احساسهای پاک و تعالیبخش در وجودتان میشود. نماز اول وقت، مداومت بر ذکر لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و ذکر شریف یا انیس، دائم الوضو بودن، خواندن نماز جعفرطیار قبل از ظهر روز جمعه موجب آرامش و برطرف شدن اندوه از دل و جان آدمی است. 4. آراسته باشید، لباسهای تمیز بپوشید، مرتبا حمام کنید و از عطرهای مورد علاقه خودتان استفاده کنید. هر روز قدری در مقابل آیینه بایستید و زیباییهای خودتان را تماشا کرده و خداوند مهربان را به خاطر آن سپاسگزاری کنید. 5. دفتری را بردارید و تمامی خاطرات خوب، موفقیتها، نعمتها و توانمندیهای خودتان را که در طول زندگی داشته اید در آن ثبت کرده و هر روز مرور کنید. 6. بخشی از اوقات خودتان را به تفکر درباره آفرینش، معنا و ماهیت زندگی، مرور ارزشها و اهدافتان اختصاص دهید. بکوشید با یک خودشناسی جامع و دقیق، ارزشها و اهداف درست و تعالیآفرینی را انتخاب کنید. خودشناسی بهترین و سودمندترین معرفتهاست(امام علی علیه السلام)؛ و علاوه بر اینکه راه مهمی در خداشناسی و پیوند خوردن با جان هستی است، بهترین وسیله برای بهره بردن از زندگی است. در باره فلسفه عبادتها و احکام دینی، هم تفکر کنید و هم مطالعه و هم مباحثه تا ذهن و قلبتان برای پذیرش احکام الهی آمادهتر و رامتر شود. 7. داوطلبانه در کارهای منزل مشارکت کرده و به اهل خانه کمک کنید. احساسات مثبت خودتان را به آنها ابراز کرده و همواره با جملات مثبت، مهربانانه و محترمانه با آنان سخن بگویید. 8. سعی کنید هر روز دست کم یک کار مثبت برای کسی انجام دهید. دلی را شاد کنید و غمی را از دلی بزدایید. 9. همیشه مثبت و امیدوار کننده بیندیشید و بر نقاط مثبت شخصیت خود تمرکز کنید. نقاط منفی را تنها برای رفع و اصلاح آنها، مورد توجه قرار دهید. 10. همیشه مثبت، زیبا و با احساس حرف بزنید و جملات خنثی، منفی و غم انگیز را تا حد ممکن به کار نبرید. حتی اگر شرایطتان راضی کننده، آرامش بخش و لذت آفرین نیست، اجازه ندهید امید به آینده و رحمت الهی از شما سلب شود. با خود گویی مثبت و امید بخش ، احساس اینکه بر شرایط تسلط دارید را به خودتان تلقین کنید. در پایان کتابهای زیر را به شما معرفی میکنیم؛ امید است که برایتان سودمند باشد : 1. رشد، علی صفایی حایری، انتشارات لیله القدر، قم 2. صراط، علی صفایی حایری، انتشارات لیله القدر، قم 3. مهارت های زندگی، کریس کلینکه، ترجمه شهرام محمدخانی، انتشارات رسانه تخصصی، تهران 4. جوان و بعد چهارم شخصیت، محمدرضا شرفی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، تهران 5. از حال بد به حال خوب، دیوید برنز، ترجمه مهدی قراچه داغی، انتشارات ذهن آویز، تهران نویسنده : احمد فامیل دردشتی