آدم و امتحان فرشتگان /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

الف ـ چه ضرورتی داشته که فرشتگان به انسان سجده کنند؟برای اینکه به پاسخ عمقی این پرسش برسیم لازم است با نگاهی عمقی به آیات مربوطه ی آن بنگریم.خداوند متعال در سوره بقره چنین فرمود:« وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (۳۰) وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (۳۱) قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِل


الف ـ چه ضرورتی داشته که فرشتگان به انسان سجده کنند؟برای اینکه به پاسخ عمقی این پرسش برسیم لازم است با نگاهی عمقی به آیات مربوطه ی آن بنگریم.خداوند متعال در سوره بقره چنین فرمود:« وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30) وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (31) قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ (32) قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ (33) وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرین »« و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: « من قرار دهنده ی خلیفه ای در زمین هستم»، [فرشتگان ] گفتند: «آیا در آن کسى را مى گمارى که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه مى کنیم؛ و به تقدیست مى پردازیم.» فرمود: «من چیزى مى دانم که شما نمى دانید.» و [خدا] همه اسماء را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مى گویید، از اسماء اینها به من خبر دهید!» گفتند: «منزهى تو! ما را جز آنچه به ما آموخته اى، هیچ دانشى نیست ؛ تویى داناى حکیم.» فرمود: «اى آدم، ایشان را از اسما آنان خبر ده !» و چون ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را مى دانم؛ و آنچه را آشکار مى کنید، و آنچه را پنهان مى داشتید مى دانم؟»و چون فرشتگان را فرمودیم: «براى آدم سجده کنید!»، پس همه سجده نمودند جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و او از کافران بود »ـ نکات آیه1ـ فرمود: « إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً ــ من قرار دهنده ی خلیفه ای در زمین هستم » ؛ این آیه را به غلط چنین ترجمه می کنند: « من در زمین خلیفه ای قرار خواهم داد ».خداوند متعال نمی فرماید من اکنون اراده نموده ام که خلیفه ای در زمین قرار دهم ؛ بلکه می فرماید: شأن من این است و خدایی من اقتضاء دارد که در زمین خلیفه داشته باشم ؛ یعنی چون من خدا هستم و خدایی اقتضای ظهور تامّ دارد و مظهر تامّ می طلبد ؛ لذا خدایی من اقتضای وجود خلیفة الله را می کند. لذا فرمود: « إِنِّی جاعِلٌ ــ من قرار دهنده ام » و نفرمود:« انّی اجعل ــ من قرار می دهم » ؛ البته توجّه شود که در این آیه ، صیغه « جاعِلٌ » اسم فاعل نیست بلکه صفت مشبّهه می باشد ؛ چون طبق گفته ی ادبای زبان عرب ، هر اسمی که بر وزن فاعل باشد ولی بر ثبوت دلالت کند صفت مشبّهه است ؛ به عبارت دیگر اسم فاعلی که معنای حدوث ( تغییر ، دگرگونی ) نداشته باشد صفت مشبهه است ؛ و شکّ نیست که فاعلیّت خدا منزّه از تغییر و حدوث می باشد ؛ چرا که تغییر و حدوث ، نشان امکان است و امکان را به ساحت قدس واجب الوجود راه نیست. پس « جاعل» صفت مشبّهه می باشد ؛ و صفت مشبهه دلالت بر این دارد که این صفت شأن موصوفش می باشد و چنین موصوفی همواره چنین صفتی را دارد ، به عبارتی چنین صفتی برای موصوفش ثابت است. پس چنین نیست که خدا روزی تصمیم بگیرد خلیفه بیافریند ؛ بلکه خلیفه داشتن لازمه ی ذات اوست. لذا او نخست خلیفه ی خود را آفرید و آنگاه دیگر موجودات را از صدقه سری او خلق نمود. چرا که اوّلین مخلوق خدا ، نور حضرت انسان کامل محمّد مصطفی (ص) است ؛ و اگر او نبود ، چیزی هم نبود. لذا فرمود: « لولاک لما خلقت الافلاک ــ اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم»آری ملائک قبل از انسان خلق نشده اند بلکه خلقت انسان قبل از تمام موجودات می باشد. لذا خدواند نفرمود: من خالق خلیفه ای در زمین هستم ؛ بلکه فرمود: من جاعل خلیفه ای در زمین هستم. جعل یعنی قرار دادن ، نه یعنی آفریدن. انسان قبل از آنکه به بدن مادّی تعلّق گیرد در عالم فوق ملائک حضور داشت ؛ لذا از آن مقام قدسی خویش نزول اجلال فرمود و در کسوت موجود مادّی ظاهر گشت. چون بدن مادّی آدم(ع) آماده شد آن روح قدسی که اشرف از ملائک بود در او دمیده شد.حضرت رسول الله (ص) فرمودند: « أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی ـــ اوّل مخلوقی که خدا آفرید نور من بود » (بحار الأنوار ،ج 1 ،ص97)« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی ابْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اشْتَقَّهُ مِنْ جَلَالِ عَظَمَتِهِ ... ــــ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: اول چیزى که خداوند آفرید نور من بود که از نور خود بوجود آورد و آن را از جلال و عظمت خویش جدا کرد. آن نور شروع به طواف قدرت نمود تا در هشتاد هزار سال به جلال عظمت رسید در این موقع براى تعظیم خدا به سجده شد. از آن نور ، نور علیی(ع) جدا گردید. نور من محیط بر عظمت بود و نور علی محیط بر قدرت. آنگاه خدا عرش و لوح و خورشید و نور روز و نور چشم ها و عقل و معرفت و دیده هاى مردم و گوش ها و دلهاى آنها را از نور من آفرید و نور من از نور او جدا شده بود. ماییم اوّلین و آخرین و سابقین و مسبّحین و ماییم شافعین ؛ ما حکمة اللَّه و برگزیدگان او و دوستان پروردگاریم ؛ وجه اللَّه و جنب اللَّه و عین اللَّه و امناء اللَّه و نگهبانان وصى خدا و غیب خدا و معدن تنزیل و معنى تأویل ما هستیم. جبرئیل در خانه هاى ما فرود مى آید و ما جایگاه قدس خدا و چراغ هاى حکمت و کلیدهاى رحمت و سرچشمه هاى همّت و باعث شرافت امّت و پیشوایان برجسته و نوامیس عصر و فرمانروایان عالم و رهبر مردم و زمامدار جهان و فرمانبردار و ولایتمدار و پشت و پناه آنها و ساقى و حافظ و راه نجات براى آنهاییم ما راه و سلسبیل ، ما راه پایدار و طریق مستقیم هستیم. هر که بما ایمان آورد به خدا ایمان آورده و هر که انکار ما را کند انکار خدا را کرده و کسى که درباره ی ما شک کند به خدا شک کرده. کسى که عارف به ما باشد عرفان به خدا دارد و هر که به ما پشت کند به خدا پشت کرده ؛ و مطیع ما مطیع خداست ما وسیله بسوى خداییم و رساننده به رضوان اوییم. عصمت و خلافت و هدایت متعلق به ماست. نبوت و امامت و ولایت در میان ماست. ما معدن حکمت و درب رحمت و درخت عصمت و کلمه تقوى و مَثَل اعلى و حجّت کبرى و عروة الوثقى هستیم که هر کس به آن چنگ زند نجات مى یابد » (بحار الأنوار ،ج 25،ص23 ) حضرت باقر علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ تَفَرَّدَ فِی وَحْدَانِیَّتِهِ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ عِتْرَتَهُ ع ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً وَ أَسْکَنَهَا فِی ذَلِکَ النُّورِ وَ أَسْکَنَهُ فِی أَبْدَانِنَا فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ احْتَجَبَ بِنَا عَنْ خَلْقِهِ فَمَا زِلْنَا فِی ظِلِّ عَرْشِهِ خَضْرَاءَ مُسَبِّحِینَ نُسَبِّحُهُ وَ نُقَدِّسُهُ حَیْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ وَ لَا عَیْنَ تَطْرِفُ ثُمَّ خَلَقَ شِیعَتَنَا وَ إِنَّمَا سُمُّوا شِیعَةً لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا ــــ خداوند یکتا بود در وحدانیت خویش ؛ آنگاه تکلّم به کلمه اى کرد که کلمه نورى شد ، از آن نور محمّد و علی و عترتش را آفرید. بعد تکلّم به کلمه ای دیگرى کرد که به صورت روحى درآمد آن روح را در نور قرار داد و ساکن بدنهاى ما گردانید. به همین جهت ما روح اللَّه و کلمه ی او هستیم. بوسیله ما از خلق خود در حجاب قرار گرفت ؛ ما پیوسته در سایه ی عرش سبز و خرم بودیم مشغول به تسبیح و تقدیس ، آن زمان که نه خورشید و نه ماه بود و نه چشم بهم زنى وجود داشت ؛ سپس شیعیان ما را آفرید و شیعه را به این نام نامیده اند چون از شعاع نور ما آفریده شده اند.» (بحار الأنوار ،ج 25،ص23)2ـ خَلیفَةًخلیفه ی خدا یعنی آن موجودی که تمام اسماء و صفات الهی را در وجود خویش می نمایاند. لذا او آیینه ی تمام نمای خداست. دیگر موجودات هر کدام تنها مظهر برخی از اسماء الهی می باشند ؛ امّا خلیفة الله مظهر تمام اسماء است. لذا فرمود: « وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ــ و تعلیم داد خدا به آدم ، تمام اسماء را ». پس همانگونه که تصویر آیینه ای مظهر ما و نماینده ی ماست (ما و آثار وجودی ما را می نمایاند) انسان کامل نیز نماینده ی خداست. 3ـ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَوقتی ملائک خبر خلقت دنیایی آدم (ع) را شنیدند شگفت زده شدند ؛ چرا که حکمت وجود چنین موجودی را ندانستند. آنها یافته بودند که خلیفه ی خدا باید اهل تسبیح و تقدیس باشد ؛ یعنی همواره باید خدا نما باشد نه خودنما. و آنها گمان نداشتند که موجودی مادّی مثل آدم (ع) چنین خصوصیّتی داشته باشد. امّا خداوند متعال فرمود: « من چیزی می دانم که شما نمی دانید ». آنها فقط جنبه ی مادّی آدم را می دیدند و در نهایت به روح ملکوتی او نیز توجّه داشتند ؛ امّا نمی دانستند که سر دیگر این موجود به ظاهر مادّی در عالم لاهوت است ؛ عالمی که ملائک را بدان راه نیست ؛ یعنی همان عالم اسماء الله ؛ « ... لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ ـــ سوگند به ... که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم، (4) سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم» ؛ یعنی او را در عالم لاهوت به احسن تقویم و در عالی ترین حالت ممکنه برساختیم و آنگاه او را به پایین ترین رتبه ی هستی ، که همان دنیاست ، ارجاع نمودیم. امّا ملائک گمان نمودند که خداوند می خواهد موجودی جدید را بعد از آنها بیافریند و غافل بودند از اینکه انسان کامل قبل از آنها خلق شده و باعث پیدایش خود آنها است ؛ و اساساً او بوده که تسبیح و تقدیس را به آنها تعلیم داده است. رسول خدا (ص) فرمودند: «... کُنَّا فِی سُرَادِقِ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُسَبِّحُ الْمَلَائِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَم ــــ ما در پرده های عرش ، خدا را تسبیح می نمودیم و ملائکه به تسبیح ما تسبیح خدا می کردند ؛ قبل از اینکه خداوند عزّ و جلّ آدم را بیافریند. » (بحار الأنوار ،ج 25 ،ص2) برای اینکه خداوند متعال به ملائک نشان دهد که اینها هنوز انسان کامل و خلیفة الله را نشناخته اند ،« عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ـــ اسماء را به آنها عرضه نمود و فرمود: خبر دهید مرا از اسماء اینها ، اگر از راستگویان هستید؟! » ؛ هر موجودی مظهر چندین اسم از اسماء الهی است ؛ لذا خداوند فرمود: اگر می توانید همه ی این اسماء الله را که در موجودات پراکنده است و هر کسی تنها مظهر بخشی از آنهاست ، یکجا در وجود خودتان به من نشان دهید! یعنی شما که ادّعای خلیفه ی خدا بودن دارید نشان دهید که آیینه ی تمام نما هستید! امّا ملائک دیدند که احاطه ی وجودی به تمام مظاهر الهی ندارند لذا گفتند: « سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ ـــ پاک و منزهی تو ، ما را علمی نیست مگر آنچه تو ما را داده ای ؛ همانا تویی علیم و حکیم » . آنگاه خداوند متعال به آدم (ع) فرمود: « یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ ــ ای آدم به تک آنها خبر ده از اسمائشان! » ؛ یعنی حقیقت وجودی خود را آشکار ساز تا آنها خویش را در وجود تو نظاره نمایند! چرا که آدم (ع) مظهر جمیع اسماء است و دیگر موجودات هر کدام مظهر برخی اسماء می باشند. پس حقیقت تمام موجودات در وجود انسان کامل متجلّی می باشد. فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ــــ و چون ایشان را از اسمائشان خبر داد، خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را مى دانم؛ و نیز می دانم آنچه را آشکار مى کنید، و آنچه را پنهان مى داشتید ؟» ؛ یعنی آیا حالا فهمیدید که او جامع کمالات شماست؟ و آیا یافتید که او تمام حقیقت است و قبل از شما بوده و شما در حقیقت ظهورات او هستید؟ وقتی ملائک این حقیقت را یافتند ، به آنها خطاب شد که: « اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرین ــ براى آدم سجده کنید! پس همه سجده نمودند جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و او از کافران بود » ؛ یعنی اقرار نمایید که شما از ظهورات و شئونات اویید ؛ چرا که هر مظهر و شأنی در مقابل ظاهر و صاحب شأن خاضع و فرمانبردار می باشد. عقل و خیال و احساس و خوش آیند و بدآیند و ... دیگر حالات درونی ما انسانها در حقیقت همگی ظهورات و شئونات روح ما هستند ؛ لذا همگی در برابر روح ما دائماً در سجده اند ؛ یعنی سر تسلیم در برابر روح ما دارند ؛ مگر یکی از قوا که عبارت باشد از نفس امّاره. البته این قوّه گاه قوای دیگری چون خیال و شهوت و غضب و احساس را هم در خدمت خود می گیرد. امّا عقل هیچگاه خدمت نفس نمی کند بلکه ممکن است اسیر و زندانی نفس شود. در نظام هستی نیز موجودات عالم و از جمله ملائک ، ظهورات و شئونات انسان کامل می باشند ؛ و همه در برابر او خاضع و فرمانبردارند ؛ مگر نفس امّاره ی عالم ، یعنی ابلیس ؛ و نیز آنها که ابلیس آنها را با خود همراه نموده است. امّا ملائک ابداً از فرمان انسان کامل سرپیچی نمی کنند ؛ چرا که آن بزرگواران ، عقل عالم می باشند.پس سجده نمودن ملائک در برابر انسان کامل و خلیفه ی خدا از آن جهت است که آنها خود را از شئونات وجودی خلیفه ی خدا می بینند. به تعبیر دیگر آنها مظاهر اسماء غیر جامعه اند و خلیفه ی خدا مظهر اسم جامع الله می باشد. لذا آنها در انسان کامل ، الله را شهود می کنند و در حقیقت در برابر الله سجده می کنند. لکن الله را در آیینه ی انسان کامل می نگرند ؛ و جز این چاره ندارند ؛ چرا که آنها را تاب شهود ذات الله نیست. ب ـ فکر و تدریج و خدا فکر نمودن عملی است ذهنی برای معلوم نمودن مجهولات ؛ لذا هر موجودی که فکر می کند یقیناً نصیبی از جهل دارد ؛ و موجودی که جهل داشته باشد کمال محض نیست ؛ و موجودی که کمال محض نباشد وجود محض نیست ؛ چون هر کمالی امر وجودی می باشد. و هر موجودی که وجود محض نباشد ممکن الوجود است ؛ چون تنها وجود محض است که عین وجود می باشد و محتاج وجود دهنده نیست. پس لازمه فکر کردن و جهل داشتن ، ممکن الوجود بودن است. لذا فرض واجب الوجودی که فکر می کند و جهل دارد ، فرض واجب الوجودی است که ممکن الوجود می باشد. و روشن است که یک موجود نمی تواند هم واجب الوجود باشد هم ممکن الوجود. چون ممکن الوجود یعنی محتاج وجود دهنده و واجب الوجود یعنی غیر محتاج به وجود دهنده ؛ و بدیهی است که این دو نقیض هم می باشند.تدریج نیز وصف حرکت و بلکه اسم دیگر حرکت است ؛ چون حرکت یعنی خروج تدریجی شیء از حالت بالقوّه برای رسیدن به حالت بالفعل. پس هر موجودی که تدریج در او راه داشته باشد متحرّک است ؛ و هر متحرّکی مرکّب است از حالت بالقوّه و بالفعل ؛ و روشن است که اوّلاً موجود مرکّب نمی تواند واجب الوجود باشد. ثانیاً لازمه بالقوّه بودن ، مادّی بودن است و هیچ موجود مادّی نمی تواند واجب الوجود باشد.ج ـ آدم و امتحان ملائکامتحان فرشتگان به آن معنا که در مورد بشر راه دارد ، بی معنی است ؛ چرا فرشتگان امکان تکامل و سقوط ندارند تا به سبب امتحان سعادتمند یا شقاوتمند گردند. خلیفه ی خدا خود غایت خلقت است و معنی ندارد که برای خاطر موجود دیگری خلق شود. همگان به خاطر او خلق گشته اند و برای ذات باری تعالی ساخته شده ؛ چرا که مظهر تامّ خداست. لذا خداوند متعال خطاب به خلیفه اش حضرت موسی (ع) فرمود: « وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی ـــ و من تو را براى خودم ساختم » (طه:41) و در حدیثی قدسی فرمود: « عبدی خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی، و هبتک الدنیا بالإحسان و الآخرة بالإیمان ـــــ اى بنده ام، من همه ی اشیاء را به خاطر تو خلق کردم و تو را هم براى خودم آفریدم و من دنیا را با احسان خود به تو بخشیدم و آخرت را هم بوسیله ایمان به تو دادم » (الجواهر السنیة (کلیات حدیث قدسى)،ص710)سخن آخر:برخی چنین پنداشته اند که ملائک برای بشر سجده کرده اند ؛ حال آنکه چنین نیست و فرشتگان پاک الهی منزّه از آنند که در برابر بشر نادان و آلوده به صد گونه رذائل سر تعظیم فرود آرند. ملائک تنها در برابر خلیفه ی خدا سجده و خضوع کرده اند و می کنند. آنها تنها فرمانبر کسی هستند که مظهر تامّ اسماء الله باشد ؛ نه هر آن کسی که ظاهر انسانی دارد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image