اخلاق /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

چگونه مي‌توان به وسيلة ايمان به ثبات شخصيت دست يافت و خود را شناخت و به ارزش‌هاي وجودي خود پي برد؟


سؤال مورد نظر در واقع داراي دو بخش است: 1ـ چگونه مي‌توان به وسيلة ايمان به ثبات شخصيت دست يافت؟ 2ـ چگونه مي‌توان به وسيلة ايمان خود را شناخت و به ارزشهاي وجودي خود پي برد؟ابتدا به تبيين بخش دوم سؤال مي‌پردازيم كه «چگونه مي‌توان به وسيلة ايمان خود را شناخت و به ارزش هاي وجودي خود پي بُرد.‌»رابطة ايمان و خودشناسي رابطه‌اي دو سويه مي‌باشد يعني هر كدام به نوبة خود بر ديگري تأثير داشته و به تعميق آن مي‌افزايد. امّا اين كه نقطة آغاز كجا است؟ آيا ايمان باعث خودشناسي خود ارزشمندي مي‌شود يا برعكس، خودشناسي زمينة شكوفايي ايمان را در وجود انسان فراهم مي‌كند؟ از لحاظ نظري، آيات و روايات مؤيد اين است كه شناخت خويشتن زمينة ايمان و اعتقاد مذهبي را در انسان تقويت مي‌كند، انسان وقتي نفس خويش را كه كامل‌ترين مخلوق جهان است بشناسد و بداند كه آفريدة خداوند است و لحظه‌اي بي‌نياز از او نيست، بيش از پيش به عظمت خداوند پي مي‌برد، حضرت اميرالمؤمنين -عليه السلام- فرموده است: «برترين پيروزي براي آدمي شناختن نفس خويشتن است.[1]» و نيز از نبي اكرم- صلي الله عليه و سلم- نقل شده است كه فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربًّه»[2] آن كس كه خود را شناخت خداي خود را شناخت: به اين معنا كه مي‌توان از طريق معرفت نفس پي به معرفت خداوند بُرد و اين شناخت خود بهترين ركن ايمان مي‌باشد. پس «خودشناسي» نخستين گام براي درك و شناخت بهتر نسبت به نظام خلقت و آفريدگار هستي است. تا وقتي انسان خود را نشناخته است، پي بردن به عظمت آفرينش و نيل به معرفت خداوند امكان پذير نيست. ايمان و اعتقاد واقعي به خداوند متوقف بر شناخت خدا و شناخت وي به نوبة خود متوقف بر شناخت درست خويشتن مي‌باشد. امّا اين كه ايمان چه نقشي در خودشناسي دارد و چگونه مي‌توان در پرتو ايمان به ارزش‌هاي وجودي خويشتن پي برد، مربوط مي‌شود به اين كه ايمان چيست و آثار و پيامدهاي آن كدام‌اند؟ ايمان در واقع ميوة جهان‌بيني توحيدي است كه در آن چنانچه نگرش و ديد انسان نسبت به جهان و آغاز و انجام آن، بر مبناي درست شكل بگيرد. نگرش انسان نسبت به خويشتن نيز اصلاح مي‌شود. مهم‌ترين آثار و پيامدهاي ايمان عبارتند از: 1ـ فرد مؤمن چنانچه جهان را هدفمند مي‌داند، خويشتن را نيز مسئول و داراي هدف ارزشمند كه همانا رسيدن به مقام قرب الهي است، مي‌پندارد و از اين رو ايمان و اعتقاد به خداوند باعث مي‌شود كه انسان بيش از پيش در خويشتن خويش كاوش كند و به خودشناسي و خودسازي بپردازد.2ـ ايمان اين نگرش را در انسان تقويت مي‌كند كه خود را خليفة خداوند در روي زمين بداند، چنانچه قرآن مي‌فرمايد: «و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة»[3]3ـ هدف از آفرينش خويشتن را پرستش و عبادت خداوند و در نهايت رسيدن به كمال انساني بداند. و ما خلقت الجن و الانس الا يعبدون.[4] امام صادق -عليه السلام- نيز فرمود: «خداوند مخلوقات را بيهوده خلق نفرموده و آن‌ها را بي‌هدف رها نخواهد كرد بلكه آن‌ها را خلق نموده است تا قدرت خود را اظهار نموده و بر آن‌ها طاعت خود را تكليف قرار دهد.»[5]4ـ ايمان باعث مي‌شود انسان به خداوند توكل نمايد و او را ناظر بر اعمال خويشتن بداند يعني نيرويي در وجود فرد تقويت مي‌شود كه از طرفي شخص را از كارهاي زشت و ناروا باز مي‌دارد و از سوي ديگر انگيزه‌اي را در فرد ايجاد مي‌كند كه هر كار نيكي را با توكل به خداوند انجام دهد و از هيچ نيرويي جز خداوند كمك و ياري نطلبد. «و علي الله فليتوكل المؤمنون»[6]5ـ ايمان موجب مي‌شود انسان خود را مختار و ترسيم‌گر سرنوشت خويشتن بداند.6ـ نكتة اخر اين كه ايمان باعث مي‌شود انسان، مرگ را پايان كرار تلقّي نكرده بلكه سرآغاز زندگي ديگر بداند، يعني معتقد شود كه شخصيت انسان با مردن از بين نمي‌رود، بلكه شخصيت جلوة بيروني روح فرد است كه پس از مرگ نيز باقي است و به سوي خداوند باز مي‌گردد. «قل يتوفيكم ملك الموت اللذي وُكِّل بكم ثم الي ربكم ترجعون»[7]اين بود نكاتي در رابطة با اين كه چگونه مي‌توان به وسيلة ايمان خود را شناخت و به ارزشهاي وجود خود پي بُرد، كه با توجه و دقت در اين نكات، پاسخ بخش ديگر سؤال شما نيز روشن مي‌شود و چنين مي‌توان نتيجه گرفت كه ثبات شخصيت، پيامد ايمان و خودشناسي و خود ارزشمندي است. چون ناهنجاريهاي رفتاري و تعارضات شخصيتي از آن جهت است كه يك تفكّر بنيادي در فرد وجود ندارد و چه بسا ممكن است فرد در موقعيت‌هاي مختلف رفتارهاي ناپسند و متفاوت و متناقض از هم نشان دهد كه در لسان شرع از آن به رذايل اخلاقي ياد مي‌شود، امّا وقتي ايمان در رفتار و عملكرد انسان ظهور و نمود يافت، مي‌تواند سازمان رواني فرد را منسجم و هماهنگ نمايد و باعث مي‌شود انسان پديده‌هاي جهان و رويدادهاي زندگي را به صورت واقع بينانه تفسير و تحليل نمايد و رفتارها و تصميم‌گيري‌هايش به صورت هماهنگ و منسجم باشد كه از آن به ثبات شخصيت ياد مي‌شود. پس بايد سعي نمود از طريق تقويت ايمان خويش، به ثبات شخصيت و خود شكوفايي كه مطلوب انسان است، دست يافت.همچنين با عمل كردن به دستورات و توصيح هاي اسلامي، الگو گيري مناسب (همچون ائمه اطهار(ع))، غفلت زدايي و تفكر، تذكيه نفس و... اين ثبات شخصيت را تحكيم و تقويت كرد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. خودشناسي براي خودسازي، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي، مؤسسة در راه حق.2. انسان در اسلام، آيت الله عبدالله جوادي آملي، نشر فرهنگي رجاء.3. انسان شناسي، محمود رجبي، فصل سوّم به بعد.4. ذرة خاكي يا انسان متعالي، آيت الله عبدالجواد غرويان. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image