تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
قبل از اسلام در میان اعراب و سران برخی از قبائلپیمانهائی بسته شده بود که به احلاف مشهور است و هدف ازاین پیمانها عموما جلوگیری از بینظمی و اغتشاش و مقاومت دربرابر دشمنان قریش و حمایت از خانه کعبه و اهداف دیگریبود،که از جمله آنها است«حلف المطیبین»و«حلف اللعقة»
که در سبب نامگذاری آنها نیز به این نامها سخنانی گفتهاند.
و از جمله این پیمانها که طبق روایات رسیده،اسلام نیز آنراامضاء کرده و بعنوان پیمان مقدسی از آن یاد شده«حلفالفضول»است که بشرحی که ذیلا خواهیم گفت برایجلوگیری از ظلم و تعدی زورگویان و بمنظور دفاع از ستمدیدگان بسته شد،و چون این پیمان در هدف مشابه پیماندیگری بوده که سالها قبل از آن بوسیله«جرهمیان»بسته شد وانعقاد آن بوسیله چند نفر بوده که نام همگی آنها«فضل»یافضیل بوده(یعنی فضل بن فضاله و فضل بن وداعه و فضیل بنحارث و یا بگفته بعضی:فضل بن قضاعه و فضل بن مشاعه وفضل بن بضاعه) بدین جهت به این پیمان نیز«حلف الفضول» گفتند،و برخی نیز در وجه تسمیه و این نامگذاری وجوه دیگریگفتهاند که جای ذکر آن نیست
پیمان مزبور پس از جنگهای فجار و در بیستسالگی عمررسول خدا و در خانه عبد الله بن جدعان انجام پذیرفت ،و ازرسول خدا(ص)روایتشده که پس از بعثت میفرمود:
«لقد شهدت فی دار عبد الله بن جدعان حلفا ما احب ان لیبه حمر النعم و لو ادعی به فی الاسلام لاجبت»براستی که در خانه عبد الله بن جدعان شاهد پیمانی بودم که خوش ندارم آنرا با هیچ چیز دیگر مبادله کنم،و اگر در اسلام نیزمرا بدان دعوت کنند اجابتخواهم کرد و میپذیرم.
و ماجرا-چنانچه گفتهاند-از اینجا شروع شد که مردی ازقبیله«زبید»و یا قبائل دیگر حجاز (6) بمکه آمد و مالی را بهعاص بن وائل سهمی فروخت،و هنگامی که بسراغ پول آن رفتعاص بن وائل از پرداخت آن خودداری کرد و مرد زبیدی را ازنزد خود راند.
مرد زبیدی بنزد جمعی از سران قریش رفت-و بگفتهبرخی بنزد افرادی که پیمان«لعقه»را منعقد کرده بودند رفت-واز آنها برای گرفتن حق خود استمداد کرد،ولی آنها پاسخی بهاو نداده و حاضر به گرفتن حق او نشدند.
مرد زبیدی که چنان دید بر فراز کوه ابی قبیس-که مشرفبه شهر مکه و خانه کعبه بود-رفت و بوسیله این دو بیت فریادمظلومانه و ستمی را که به او شده بود بگوش مردم مکه و اشرافشهر رسانده چنین گفت:
یا آل فهر لمظلوم بضاعته ببطن مکة نائی الدار و القفر و محرم اشعث لم یقض عمرته یا للرجال و بین الحجر و الحجر ان الحرام لمن تمت کرامته و لا حرام لثوب الفاجر الغدر
یعنی-ای خاندان«فهر»برسید بداد ستمدیدهای که دروسط شهر مکه کالایش را به ستم بردهاند و دستش از خانه وکسان دور است،و ای مردان برسید به داد محرمی ژولیده کههنوز عمرهاش را بجای نیاورده و میان حجر(اسماعیل)و حجرالاسود گرفتار است.براستی که حرمت و احترام برای آنکسیاست که در بزرگواری تمام باشد،و دو جامه فریبکار احترامیندارد.و بر طبق نقل دیگری شخصی که کالای او را خریده وپولش را نداده بود امیة بن خلف بود و شعری که گفت این بود:
یال قصی کیف هذا فی الحرم؟ و حرمة البیت و اخلاق الکرم؟ اظلم لا یمنع منی من ظلم
-ای خاندان«قصی»این چه نا امنی و زندگی ظالمانهایاست در حرم امن خدا؟و این چه حرمتی است که برای خانهخدا نگاه داشتهاید و چه اخلاق پسندیدهای؟که بمن ستم میشود و کسی نیست که از من دفع ظلم کرده و جلوی ستم رابگیرد؟
و بهر صورت،گفتهاند:این فریاد مظلومانه که در شهر مکهطنین افکند،زبیر بن عبد المطلب-عموی رسول خدا(ص)-ازجا حرکت کرده گفت:این فریاد را نمیتوان نشنیده گرفت، وبسراغ بزرگان قبائل قریش رفت،و توانست قبائل زیر یعنیبنی هاشم و بنی زهره و بنی تیم بن مره و بنی حارث بن فهر را باخود همراه کند و در خانه عبد الله بن جدعان اجتماع کرده و درآنجا پیمان«حلف الفضول»را منعقد ساخته،و دستهای خود رابه نشانه تعهد در برابر پیمان در آب زمزم فرو بردند و بمضمون زیرپیمان بستند که:
«لا یظلم غریب و لا غیره،و لئن یؤخذ للمظلوم من الظالم»
-نباید به هیچ شخص غریب یا غیر غریبی ستم شود،و بایدحق مظلوم از ظالم گرفته شود!و بدنبال این پیمان بنزد عاص بنوائل رفته،و حق مرد زبیدی را از او گرفته و به آن مرد دادند[1]
.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.