موشکافی در امور دیگران /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

به نام خداوند جان و خردسلام خدمتتونبا عرض تشکر بابت پاسخهای خوب و بسیارتون میخواستم یه سوال بپرسماین مسئله به این شکله که حقیقتش من یه مدته احساس میکنم توی خونواده های مادری من زیاد بحث مسائلی شبیه حجاب و اخلاق سالم و فاسد و روابط زن و مرد و غیره برقراره! ببینین من از ته قلبم خونواده مونو دوست دارم ونمیخوام غیبتشونو کنم فقط مثل یه مشاور میخوام یه سری از صحبتهایی که میشه رو براتون بنویسم مثلا یکی گفت واسم تلگرامم رو درست کنین و کسی که درست کرد عکس پروفایل یه خانمی رو دید که عکس جالبی هم نبود اونجا برگشت گفت این عکس چیه این خانوم گذاشته توی دوره ی فعلی مثل کارهای همجنس باز هاست، مثلا یه فرد بد حجابی (خیلی بدحجاب) از توی خیابون رد میشه و یه سری میگن که اه اه این چرا این تیپ رو داره و به شوخی میگن شبیه تیپ فاسداست، یا مثلا توی یه مجلسی یا جایی قرار میگیریم بعضی اوقات خیلی پررنگ مسائل اخلاقی مهمونی واسمون باقی میمونه! مثلا بهمون میگن که چطور بود؟ میگیم خیلی خوب بود ولی خب حیف که فسق و فجور زیاد بود (مثلا عروسی) زنها و مردها میرقصیدن، زنها لباسهای باز پوشیده بودن و ... یعنی بیشتر این جنبه اش پررنگ میشه و تا چند روز که میپرسن همش اینارو به یاد میاریم، یه مثال دیگه هم بزنم! مثلا بعضی اوقات صحبت میکنیم میگیم آخی فلانی عجب آدم خوبیه فقط ایکاش یقه ی لباساش بسته تر بود، یا مثلا خیلی فرد خوبیه فقط ایکاش با نامحرما نچرخه، یا مثلا یه برنامه ای رو به ما نشون میدن قبول دارم مثلا یه صحنه ی نامربوطی رخ میده توش بعضی اوقات وسط برنامه یهو همه چی عوض میشه شروع میکنم به صحبت از اینکه واقعا کشورهای خارجی آدم نیستن و همش میخوان اخلاقیات رو خراب کنن و همش کارای غیر اخلاقیو فلان و بهمان، مثلا میگن فلانی رو دیدین عکس جدیدشو؟ میگن عه اینه؟ چه عوض شده فقط چرا اینقدر لباسش بازه؟ یا مثلا یه مهمانی میریم بعد میگیم که فلان دختر خیلی آدم خوبیه ها ولی چرا آخه اجازه داد اون آقای فلانی بوسش کنه! این برام حقیقتش جای سوال شده که این بررسیهای موشکافانه ی زیاد و این حساسیت شدید روی موضوعات چندگانه ی حجاب و ارتباط محرم و نامحرم و غیره و یه سری صحبتهای موجود همیشگی علتش چیه؟ یعنی حداقلش اینه که اگه ما خودمون هم راضی هستم و اجرا میکنیم دیگه نباید اینقدر هی بررسی کنیم که بقیه چیکار میکنن! آیا اینه که ما اعتماد به نفس نداریم و خب میتونیم از اول بگیم اصل عروسی مختلط نمیایم؟ یا اینکه نه کلا زیاد موشکافی میکنیم مسائل دینی رو بیشتر هم در همین چند شاخه (اگه بی انصافی نکنم) و حالت مثلا دقت بیش از حد وسواسی داره؟ حساسیتمون هم شدیده کلا رو این موضوعها مثلا مادرم با اینکه به نظرم خیلی تو جامعه ی امروزی ما و نسل اخیر حجاب کامل و خوبی داره خیلی اوقات نگران حجابشه! مثلا یهو میگه این عکس من که موهام جلوش در اومده رو جایی ندین بعد گناه برای من نوشته میشه و ... یا مثلا من میترسم فلانی که تو خونه ی ما رقصید با نامحرم گناهش برای ما ثبت بشه! قبول دارم خیلی آدمهای خوبی هستن فامیلامون و نمیدونم تونستم کامل بهتون برسونم یا نه! در کل احساس میکنم یه مقداری شرایط زیادی موشکافانه و بررسی گره! اگه مثلا با یه چیزی یه عکسی یه اتفاقی روبرو شدیم تکلیف ما چیه؟ مثلا همونجا بگیم که چرا اینطوریه فلان کس و چرا این اشتباهو داره یا مثلا بعدش چند ساعت یا روز بهش فکر کنیم و هی تو ذهنمون بچرخونیمش؟ یا کار دیگه ای کنیم؟پیشاپیش ممنون از پاسختون در پناه خدا...


با سلام واحترام حضور پرسشگر گرامی؛دوست عزیز تا این حد موشکافی درمورد رفتار دیگران آن هم درحضورجمع غیبت محسوب میشود و این رفتار صحیح نیست بلکه باید بارعایت شرایط امربه معروف و نهی ازمنکر درخلوت این نقص و ضعف ها را به خود ایشان گوشزد نمایید تا درصدد اصلاح خود برآیند.غیبت؛ آگاهی دادن بر چیزی در مورد شخص غائب که خوشایندش نیست اما نزد مردم نقصان و یا مایه ی مذمت اوست.یعنی پشت سرکسی چیزی بگویی که اگر به گوشش برسد برایش ناخوشایند است.حال این نقصان ممکن است:نقص بدنی باشد ؛ فلانی کور است.نقص نسبی باشد؛ پدر فلانی حسین است. نقص صفت و اقول باشد ؛ فلانی بدخلق است.نقص در متعلقات شخص باشد؛ لباس فلانی چرکین است.نقص در قالب حمد باشد ؛ الحمدلله که ما ریاست طلب نیستیم.نقص در قالب دعا باشد ؛ دعا می کنم که خداوند از سر تقصیرات فلانی بگذرد.*اقسام غیبت:بدان که غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند، غیبت است، با قول باشد یا فعل یا تصریح (یا تعریض) اشاره، غمز، رمز، کتابت، حرکت و.... (معراج السعاده / مرحوم نراقی /صفحه: 405 ) لذا مرحوم فیض کاشانی(پاورقی: محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء، تصحیح علی اکبر غفاری، موسسه اعلمی، بیروت، 103، ق، ج5، ص 285) و شهید ثانی(پاورقی: شهید ثانی، کشف الربیة، ص 17.)در این زمینه غیبت را به چند قسم تقسیم نموده که در این فصل به طور خلاصه و فشرده اشاره می شود(پاورقی: مجلسی نیز به این موارد اشاره کرده است، بحارالانوار،-چاپ ایران- ج75، ص 221).با قول صریح و واضح از شخص بدگویی نمودن، مثلاً فلانی بخیل است.با قول صریح و واضح در ضمن تمجید و تعریف از شخص مورد نظر به بدگویی و مذمت از او اقدام کردن. هدف ازاین کار این است که قبح گفتار را در نظر شنونده کم جلوه دهد مثلاً می گوید فلان شخص در عبادات و نماز و قرآن چقدر مقید و منظم و علاقمند و...است ولی متاسفانه یک عیب کوچک دارد و..."با قول کنائی از شخص بدگوی نمودن - شهید ثانی این را از پلیدترین انواع غیبت می شمارد-مثلا درحضور شخصی از کسی سخن به میان می آید، و او می گوید : " خدا را شکر که ما را به ریاست طلبی یا دنیاپرستی یا... مبتلا نکرد."مذمت گویی از طریق تقلید رفتار و کردار دیگران، و به اصطلاح ادای اشخاص را درآوردن.غیبت کردن به وسیله نوشتن در کتاب، مجله و روزنامه.با ایماء و اشاره به حضار در مجلس، شخص مورد مذمت شده را معرفی نماید مثلا "در حضور عده ای فرد نامعلومی عیوبش گفته می شود، این شخص با ایماء و اشاره به دیگران می فهماند که منظور چه فردی است"(پاورقی: کلیه اقسام ششگانه از کتاب المحجه البیضا، فیض کاشانی و کشف الریبة، شهید ثانی می باشد.). همچنین به اعتبارانواع عیوب ونقائص می توان غیبت را به چند قسم دیگر تقسیم بندی کرد :الف) ذکر معایب و نقائص جسمی، مثل کر، لال، لنگ، لوچ، کوتاه قد.ب) ذکر معایب و نقائص خانوادگی، مثل"خسیس بودن پدر"،"برادرت چشم چران است".ج) آشکار ساختن معایب اخلاقی مثل بخیل، متکبر، ترسو، بداخلاق...د) مطرح ساختن معایب دینی، مثلا "فلانی از نجاست پرهیز ندارد، نماز نمی خواند..."و) مطرح ساختن معایب دنیوی-اجتماعی-مثل پرخور، پرحرف، بی ادب، ناسازگار، معاشرت بلد نیست".هـ) معایب و نقائص مربوط به اموال و زندگی شخصی افراد به عنوان نمونه "لباس او چرک است، بلند قد است، خانه اش چنین است، ماشین او چنان است".( غیبت و راه کارهای درمان /مؤسسه امام خمینی(ره) / غیبت ص 372-370)روزی زنی بر عایشه وارد شد ، وقتی بیرون رفت عایشه با دست خود اشاره کرد که این کوتاه قد است . حضرت (صلی الله علیه وآله ) فرمودند که غیبت او را کردی. [ کشف الریبه ، ص14]امر به معروف و نهی از منکر باید با رعایت ادب و احترام و انتخاب الفاظ ملایم انجام پذیرد، بنابراین رعایت موارد ذیل ضروری است: هرگز سعی در ایجاد تغییر ناگهانی و با برخوردهای تند و عجولانه نداشته باشید. از بحث و جدل با آنها جداً خوداری کنید. با خدمت صادقانه و رفتار صمیمانه باید سعی در جلب اعتماد آنها نمود. مواظب باشید تذکر دادن به آنها با فاصله انجام گیرد و به‌گونه ای این کار را انجام دهید که منجر به عصبانیت و از کوره در رفتن آنها نشود زیرا در این صورت تأثیر سخن از بین می رود و جوّ ناراحتی و ستیز ایجاد می شود. سعی کنید مطالب را به نقل از روایات و سخن بزرگان و یا روحانی مسجد محله و افراد دیگری که مورد اعتماد آنهاست به آنان منتقل کنید و مستقیماً وارد عمل نشوید. اما نکته مهمی که در خصوص نهی از منکر غیبت کننده وجود دارد و پیش از هر چیز باید نسبت به آن توجه داشت اطمینان به غیبت بودن سخنان می باشد چرا که «غیبت» دارای تعریفی خاص بوده وحتی در مواردی نیز از منظر اسلام غیبت دیگران جایز می باشد لذا بر اساس تعریف علمای اخلاق غیبت دارای چهار مؤلفه اصلی می باشد که در صورت فقدان این موارد غیبت محسوب نمی شود: 1. عیب، یا نقص باشد. 2. پشت سر فرد گفته شود. 3. بدانیم کسی که غیبتش می شود، از شنیدن حرفی که پشت سرش گفته شده ناراحت می شود. 4. کسی که غیبتش می شود، برای مخاطب، شناخته شده باشد.[ هرچند برای کسی که غیبت شونده را نمی شناسد این عمل غیبت به حساب نمی آید اما از آنجا که در مجلس حرام حضور دارد بهتر است مجلس غیبت را ترک نماید.]با توجه به آنچه گفته شده چه بسا بسیاری از صحبت ها اصلاً غیبت نباشد بلکه برخی افراد اقدام به بیان شرح حال و اتفاقی که برایشان پیش آمده می باشد و ما به گمان این‌که غیبت است؛ نسبت به آن معترض می شویم. گذشته از این‌که در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می گردد و این در جایی است که پای مصلحت مهم تری در کار باشد به‌گونه ای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله آنها موارد زیر است: در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمی رسد و حق او پایمال می گردد. در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانی که بر ضدّمصالح مسلمین نقشه می کشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم به پا می خیزند و جلوگیری کامل یا نسبی می کنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است. در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است. در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی می خواهد مثلاً با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می کند آنچه را می داند به مقدار لازم بازگو کند چون پرده پوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست. در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی تر است. طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنی، هیچ گونه پروایی نداشته باشد که علناً به گناه و معصیتی دست بزند، که در خصوص گناه علنی او غیبت جایز است. ممکن است فردی را برای سِمَتی نظیر نمایندگی یا ریاست قسمتی خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان می تواند اگر نقطه ضعفی را اطلاع دارد، به مسئولین گوشزد کند. [ ر.ک: برای مطالعه بیشتر به کتب اخلاقی ذیل مراجعه شود: - چهل حدیث امام خمینی، ص315. - نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، ص157. - گناهان کبیره، شهید دستغیب شیرازی، بحث غیبت.]***دفاع از غیبت شونده : باید سعی کرد از غیبت شونده که فرد مؤمنی است، به نحوی دفاع نمایید تا آبرویش حفظ شود و بدین وسیله زمینه غیبت را از بین برد. امام باقر(علیه السلام) در این باره فرموده اند: «مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وَ أَعَانَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ وَ أَعَانَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنِ اغْتِیبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُعِنْهُ وَ لَمْ یَدْفَعْ عَنْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَی نُصْرَتِهِ وَ عَوْنِهِ إِلَّا حَقَّرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة» [ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص251.] ؛ «هر که از برادر مؤمنش نزد او غیبت کنند و او به برادرش کمک کند و یاریش نماید خداوند او را در دنیا و آخرت کمک کند و یاری رساند و هر که از برادر مؤمنش نزد او غیبت کنند و او برادرش را با وجود توانایی بر یاریش یاری نرساند [و از او دفاع ننماید] خداوند او را در دنیا و آخرت خوار سازد». *ترک مجلس غیبت: اگر راهکارهای گفته شده مؤثر نبود، یکی از روش های نهی از منکر آن است که موقعیت را به عنوان اعتراض ترک نمود تا باعث تنبه شود. البته نسبت بـه والدین این عمل بایـد با کمال احتـرام و ادب و ذکــر علت تـرک مجلس باشــد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده اند: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَجْلِسُ فِی مَجْلِسٍ یُسَبُّ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یُغْتَابُ فِیهِ مُسْلِم » [ بحار الأنوار، ج 23، ص209.] ؛ «هر کس که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد در مجلسی نمی نشیند که به امام (عادل) ناسزا گفته می شود و یا از مسلمانی غیبت می شود». *شنونده غیبت: شنونده ی غیبت نیز حکم غیبت کننده را دارد و شنوندگان غیبت هم چند دسته اند! با این که از شنیدنش خوشحال نیست ولی بدش هم نمی آید و لذا منع هم نمی کند یا خوشحال می شود، لکن از راه تزهّد و ریا تصدیق نمی کند و (چه بسا) از روی تزهّد و ریا منع می کند، اما قلباً مایل است که ادامه دهد و منعش را نشنود و گاه گوینده را تحریک می کند، مثلاً می گوید، عجیب است، تا حالا نمی دانستم، (خبرهای تازه داری) او را خوب می پنداشتم) که پس در گناه غیبت کننده شریک است، مگر این که (با زبان) انکار کند یا به کلام دیگر، سخنش را قطع کند یا از مجلس برخیزد و اگر قادر نیست، در دل غضبناک باشد (داخل پرانتز از حجت الاسلام مویدی) (معراج السعاده / مرحوم نراقی /صفحه: 406 ) ***روش های امر به معروف و نهی از منکر: مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم. پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد. وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد. لحظه ای بعد پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند! پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟ پسرک زیرک گفت: همان خدائی که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند! پدر از گفتار نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد. (امر به معروف و نهی از منکر / محمد رضا اکبری/ صفحه: 71 ) مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی بودند و حضرت امام(رحمة الله) از آن بزرگوار به"شیخ ما" یا" شیخ بزرگوار ما" یاد می کردند و این تعبیر، نشانِ عظمت آن عارف بزرگ نزد حضرت امام خمینی بود. از ویژگی های مرحوم شاه آبادی آن بوده که عرفان آن بزرگوار، مانع حضور وی در صحنه های اجتماع نبوده است. تلاش های آن مرحوم با عنوان امر به معروف و نهی از منکر، گویای این نکته است. آورده اند که در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی، دکتری منزل داشت که تحت تأثیر فرهنگ غربی برای دخترش یک معلم موسیقی استخدام کرده بود و طبعاً نواختن وقت و بی وقت آلات موسیقی موجب سلب آرامش همسایه ها می شد. مرحوم شاه آبادی برای دکتر پیغام فرستاد که دست از این کار بردارد و موجبات آزار همسایه ها را فراهم نکند، اما جواب دکتر آن بود که من دست از این کار برنخواهم داشت و تو نیز هر آن چه می خواهی انجام بده! ابتکار مرحوم شاه آبادی آن بود که به مردم گفت: از این پس هر کس از کنار مطب این دکتر عبور می کند، وارد مطب شود و با زبان نرم و ملایم دکتر را از این کار باز بدارد. مردم نیز طرح مرحوم شاه آبادی را اجرا کردند دیری نگذشت که دکتر خود را با مخالفت افکار عمومی مواجه و به قول معروف هوا را ابری دید. برای مرحوم شاه آبادی پیغام فرستاد که شما با پشتوانه ی مردمی کار خود را انجام دادی. اگر به مراجع قضایی مراجعه می کردی، به راحتی جوابشان را می دادم، امّا این شیوه را پیش بینی نکرده بودم. به این طریق مرحوم شاه آبادی توانست جمعی را از آزار و اذیّت برهاند و در حقیقت با یک منکر به صورت عملی مبارزه کند. به نظر می رسد که مرحوم شاه آبادی این شیوه ی نهی از منکر را از رسول مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله)، اقتباس و پیروی کرده باشد. مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) آمد و از این که همسایه اش او را آزار می رساند، زبان به گلایه گشود. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد. مرد آرام شد و رفت. چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد. مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند. دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت و از همسایه اش شکوه نمود. این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده. مردم که از کوچه عبور می کنند، از تو علّت این اقدام را سؤال می کنند و تو نیز علّت این کار خود را به آن ها بگو( آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد. رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد و بالاخره مراتب به گوش همسایه ی مردم آزار رسید و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید. خدمت همسایه رسید و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد و بیش از این به مردم چیزی نگوید و قول داد که من بعد همسایه ی خود را آزار نرساند.مرد که مقصود را حاصل دید، اسباب خود را به منزل برگرداند و از آن پس همسایه اش او را آزار نرساند.(مجله دیدار- شماره 43- چهارم دی 1382 /صفحه: 18 ) ***مراحل سه گانه نهی از منکرامر به معروف و نهی از منکر دو تا واجب است منتهی اول امر به معروف است قرآن همیشه امر به معروف را قبل از نهی از منکر آورده "یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ" بعد گفته "وَیَنْهَاهُمْ عَن الْمُنکَرِ" یعنی همیشه خوبیها قبل از بدیها است این خودش اصل است دوم امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه مال همه است که آدم توی قلبش بدش بیاید از بد یک کسی که گناه می کند او را تحقیر کن قرآن می فرماید خلافکاری را که دیدی "وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ" عبس / 38 یعنی عبوس، اینکه می گویند حضرت عباس، عبوس یعنی گنهکاری را که دیدید لبخند نزنید خوب این است یعنی در مقابل گناه لبخند بزنی شریک هستی کف بزنی شریک هستی امام سجاد (علیه السلام) می فرماید خدایا اگر جنایتکار وارد شد پیش پای او گفتم برپا گناه کرده ام، برای ستمگر چرا بلند شدی؟ خدا رحمت کند امام را آن زمانی که صدام هنوز رئیس جمهور نشده بود در نجف مراسمی بود حضرت امام بود صدام وارد شد خوب صدام آن زمان نفر دوم عراق بود بعداً نفر اول عراق شد همه بلند شدند امام نشست گفت این جنایتکار است.دوات ستمگر را مرکب بریزی گناه است حتی شترهایش را به هارون الرشید اجاره داده بود امام فرمود گناه کرده ای گفت چرا؟ گفت دوست داری هارون الرشید ستمگر زنده بماند کرایه شترها را به تو بدهد؟ گفت آره، گفت همین مقدار که دوست داری ستمگر زنده بماند گناه کرده ای. مثلاً آدم دست کند توی کیسه اش پول در بیاورد چقدر طول می کشد؟ دو سه ثانیه، امام فرمود اگر این مقدار راضی باشی که ستمگر زنده بماند به مقداری که دست بکند توی جیبش پول را بدهد به شما بعد بمیرد همین دو ثانیه ای که راضی هستی ستمگر زنده بماند گناه کرده ای یعنی از نظر قلبی راضی به حتی یک گناه از یک نفر نباید باشیم لااقل واجب این است نسبت به کسی که گناه می کند حداقل عبوس کنیم. چون این دختری که خودش را درست می کند می خواهد جوانها به او نگاه کنند اگر یک روز جوانهای ایران تصمیم بگیرند هر دختری که خودش را آرایش کرده آمده خودش را نشان بدهد همچین کنند چون این دختر می داند که کسی به او نگاه نمی کند می گوید پس برای کی آرایش بکنم ؟می گویند یک بچه ای رفت اقتصاد بخواند سر کلاس استاد اقتصاد، گفت آقا شما حرف می زنید ما حرف های شما را می فهمیم دلیلی نیست که این لامپها روشن باشد چراغها را خاموش کنید توی تاریکی هم حرفهای شما را می فهمیم گفتند خیلی خوب لامپ ها را خاموش می کنیم یک مرتبه دیدند این پسر دارد لخت می شود گفتند چرا لخت می شوی گفت آخر لباس پوشیده ام که مردم نبینند وقتی اتاق تاریک است و استاد مرا نمی بیند برای چی لباسها را بپوشم استهلاک دارد استاد گفت بلند شو برو تو اقتصاد دان هستی چون اصلش تو نیازی به درس اقتصاد نداری.آن دختری که خودش را درست می کند می خواهد به او نگاه کنند اگر دید مردم از او تنفر دارند یک کسی یک خانه مجلل می سازد توی یک شهری توی یک روستایی همه... اگر چهار نفر که آمدند بروند به این آقایی که خانه شیک دارد روشان را برگرداندند به او سلام نکنند این دیگر خانه قشنگ نمی سازد همین قیافه ها پدر آدم را در می آورد اصلاً سکوت . زمان شاه در اهواز یک راهپیمایی شد هیچ مرگ بر شاه هم نمی گفتند همینطور راه می رفتند رئیس ساواک اهواز آمد گفت یک فحش بدهید لااقل ما راحت شویم شما سکوتتان پدر ما را در می آورد پس یک مرحله از امر به معروف این است که ما قلباً از همه بدیها بدمان بیاید یعنی در قلب.دومین مرحله با زبان است که این کار را نکن سومین مرحله با قدرت است مرحله قلبی بر همه واجب است این مرحله بر همه لازم است، مرحله زدن بر همه لازم نیست. چون اگر بزن بزن باشد او می زند این هم می زند. مملکت چی می شود! ببینید یک ماشینی که منکر انجام می دهد یعنی خیابان یک طرفه است این ماشین دارد از آنطرف می آید یک وظیفه ای همه شوفر تاکسی ها دارند که همه چراغ بزنند که چرا خلاف می آیی این یک وظیفه است که مال قلب است بوق زدن مال زبان است یک چیز هم که از این ماشین های پلیس بیاید و ببیند و جریمه کند پس یک بوق داریم که همه باید بوق بزنند یک چراغ داریم همه باید چراغ بزنند یک جریمه داریم که کار همه نیست امر به معروف یک شرایط این چنینی دارد.نرم افزار بلاغ -1383/12/13 ؛حجة الاسلام محسن قرائتی موفق و مؤید باشید. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image