تربیت و مشاوره

0

من با دختري دوست بودم و او را دوست داشتم او نيز مرا دوست داشت و تقريباً يک سال با هم رابطه داشتيم. بعد رابطه ما به هم خورد. من بعد از قطع رابطه خيلي داغون شدم، خيلي غصه مي خورم، حتي خودکشي هم کردم. با کوچکترین بحث و دعوایی که باهم می‌کردیم، احساس ناراحتی می‌کردم و حتی غذا نمی‌خوردم. حرف هايي که مي گفت من بدون عذر و بهانه اي قبول مي کردم، امّا او اينطوري نمي خواست. خلاصه داغون شدم. لطفاً راهنمايي کنيد.

دلیل نامناسب بودن محتوا

جواب
0

روابط دختر و پسر از ديدگاه اسلام اسلام مي خواهد جامعه، عاري از هرگونه نگاه و رفتار هوس آلود و سرشار از کار و فعّاليت باشد و زن و مرد فارغ از دغدغه هاي شهواني به تحصيل و ساير کارهاي زندگي برسند لذا زن و مرد از اختلاط بي حدّ و مرز و زير پاگذاشتن حريم هاي عفاف و شرم و حيا باز داشته تا سلامت فرد و جامعه تأمين گردد. اسلام مي خواهد انواع لذائذ جنسي از نگاه تا ساير موارد منحصر به کادر رسمي و ارتباط قانوني و محيط خصوصي خانواده باشد و جامعه محل کار و تلاش و فعاليت باشد و بايد توجه داشت اختلاط و همدوشي هاي دختر و پسر جوان لغزشگاه و محل خطرات است لذا بايد نهايت احتياط را نمود.. اگر حساسيتي نسبت به صحبت نمودن و برخوردهاي مستمّرِ دختر و پسر وجود داشته باشد، به روحيّات و سن و شرايط ويژه آن دو بستگي دارد، دختر و پسر پس از بلوغ، سرشار از غرايز و عواطف بوده و تأثيرپذيري بسياري دارند، در اين سن حکومت و سلطه غرايز جنسي فراگير مي شود و بر اعمال و رفتار و انديشه جوان سايه مي افکند. احساس نيازي که در جوانان نسبت به جنس مخالف وجود دارد باعث مي شود که آنان هر لحظه به دنبال پاسخي براي ارضاي آن و جبران کمبود روحي ـ رواني خود باشند. ارضاي زودگذر جسماني هرگز نمي تواند مبناي تعهّد و سنگ بناي زندگي شود بلکه سبب سستي روابط زناشويي و تزلزل کانون گرم خانواده است. بدون ترديد گسترش و عادي سازي روابط دختر و پسر هيجان ها و التهاب هاي جنسي را فزوني مي بخشد و تجربه هايي را برايشان ميسّر ساخته و لذّت هاي زودگذري را فراهم مي آورد، با تکرار اين صحنه ها هوس جانشين عشق، تنوع طلبي به جاي وفاداري و سرکشي و هرزگي دل و سيري ناپذيري، جايگزين دلدادگي و تعهّد مي شود. اگر سري به هفته نامه ها و مجلات خانوادگي بزنيم صفحات همراز و پزشک مشاور مملوّ از غم نامه هايي است که دخترها و پسرها از دوستي ها و ازدواج هاي ناکام خود نوشته اند، بسياري از ايشان وقتي شور و اشتياق اوليّه شان فرو نشسته و با واقعيت هاي زندگي آشنا شدند با يکديگر نوعي احساس بيگانگي و غرابت نموده و با عدم تفاهم در زندگي مشترک مواجه گرديدند. آيا واقعا پايان يک رابطه، يک شکست است؟ مجموع بيانات شما نشان مي دهد که شما اين مساله را به عنوان يک شکست (از نوع عاطفي) مي نگريد؛ و اکنون به دنبال راه چاره براي خلاصي از آن هستيد. ابتدا لازمست که شما در نگرش خود نسبت به اين قضيه تجديد نظر کنيد. بدانيد آنچه که به‌ظاهر موجب اندوه ما مي شود، لزوما امري مذموم و ناخواستني نيست؛ همان گونه که در قرآن کريم آمده است: عَسي أَنْ تَکرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَيًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ؛ «چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است؛ و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است.» هميشه ظاهر غمبار و ناخواسته يک امر دليل بر خوبي يا بدي آن نيست؛ و چه بسا اموري که ظاهر ناخوشايندي دارند؛ اما در واقع پل پيروزي و موفقيت و وسيله اي براي دستيابي به انواع خير و نيکويي هاي فراوانند. آنچه که در ظاهر امر يک شکست به نظر مي رسد، در واقع سکويي براي پرتاب و پله اي براي بالارفتن و صعود آدمي است؛ هم چنين نشانه اي است که به ما مي گويد که مورد توجه و عنايت خدا هستيم. چنين اموري گويا فرستاده شده اند تا به ما آنچه که بايد بدانيم را بياموزند، يا آنچه مي دانيم اما به فراموشي سپرده ايم را به ما خاطرنشان کنند؛ و چشم هاي ما را به روي حقيقت بگشايند. اگر خوب بنگريم، اين ناکامي ها و شکست هاي ظاهري هديه‌اي است از جانب مهربان ترين، تا ما را به رشد و تعالي برساند. پس چه خوبست که اين گونه امور را به چشم استادي بنگريم که درس خاصي را مي خواهد به ما بدهد؛ يا پيکي که پيام ويژه ايي براي ما آورده است. پس بهتر است چشمهايمان را از ديد منفي بشوييم و با نگاه جديدي با آن روبرو شويم. هر چه را شکست مي پنداريد، آن را يک فرصت بدانيد شکست براي ما به منزله يک راهنماي راه است که ما را به سمت موفقيت هايي که آرزومنديم راهبري مي کند. شکست يعني خداوند با عنايت و لطفش براي ما برنامه بهتري در نظر دارد. اگر فکر مي کنيد که اشتباهي کرده ايد، اشتباهات را فرصتي براي يادگيري در نظر بگيريد؛ هميشه به خود بگوييد که هر کسي ممکن است اشتباه کند و از اشتباه کردن نهراسيد، اشتباه بخشي از يادگيري است. شکست فرصتي ديگر براي بازنگري و خودشناسي است. براي خيلي از افراد چنين تجربه اي ديگر يک شکست عاطفي محسوب نمي شود، چون آنها به خودشان برگشته اند و جدا از رخدادها، شروع به تأمل در خود و اصلاحات لازم کرده اند. در باطن امر اين ناکامي موجب مي شود که آدمي تمام عيار، با خودش، عواطفش، و افکار و آرمانهايش مواجه شود. اينکه اين رويداد چه اثري بر ما داشته باشد، بستگي کامل به شکل برخورد ما دارد؛ و آن هم وابسته به نوع نگرش ما به زندگي دارد. اگر ما زندگي انسان را با واقع بيني به طور طبيعي همراه با افت و خيزها و کاميابي و ناکامي ها بدانيم؛ ديگر فقدان يا عدم دستيابي امري خلاف انتظار براي ما نخواهد بود. اگر ما بدانيم که همه افراد در طول عمر با تجربياتي موفق و ناموفق روبرو خواهند بود؛ و فقط نوع عکس العمل آنها به اين مسئله است که نتيجه خوب يا بد را رقم مي زند، به شکستها رويکردي سازنده خواهيم داشت؛ و به جاي عقبگرد به گذشته و اسارت و توقف در آن، از تجربيات زندگيمان درس مي گيريم و با کوله باري از تجارب و آموخته هايمان، آگاهانه رو به آينده يي روشن حرکت خواهيم کرد. ما بايد درحال و براي ساختن آينده زندگي کنيم؛ لذا فقط مرور و آويختن به خاطرات خوشايندو ناخوشايند گذشته، تا مادامي که عبرت و سازندگي براي ما نداشته باشند، امري بسيار مضر است؛ و نمي گذارد تا از فرصت هايي که هنوز در اختيار داريم استفاده کنيم. مسلما زندگي بعد از هر تجربه تلخي ادامه خواهد داشت و هيچ چيز به پايان نرسيده است. آنچه ما داريم فرصت هاي جديد و انتخاب هاي تازه است که با تيزبيني و هشياري ما مي تواند به مطلوب ترين شکل ها محقق شود. نحوه برخورد صحيح با احساسات طبيعي در ناکامي ها معمولا افراد به گذشت زمان جهت ترميم شکست عاطفي و بازسازي روحي خود نياز دارند. اين مدت بسته به مهارت هاي فرد ممکن است بيشتر يا کمتر باشد. مسلماً هر چقدر با اين رخداد عقلاني تر رفتار کنيد تحمل آنها برايتان آسان تر و راههاي بعدي روشن تر خواهد شد و هر چقدر به اين شکست، رنگ و لعاب عاطفي بدهيد روانتان آزرده تر و مسير آينده را تاريکتر خواهيد ديد. افراد در مواجهه با ناکامي بصورت طبيعي دچار اندوه، افسردگي، احساس درماندگي، نااميدي، خلاء، هراس، خشم، گناه، غبن و ضرر، بيقراري، و بدبيني مي شوند. و نيز، ازدست دادن تمرکز و انگيزه و انرژي، بي اشتهايي يا پرخوري، کم خوابي يا پرخوابي، بي حوصلگي و خستگي از جمله علايمي هستند که انتظار بروز همه يا بخشي از آنها در چنين مواقعي طبيعي است. با اين حالات نبايد مبارزه کرد؛ چرا که بخشي از روند بهبودي هستند. اين عوارض در طي سه مرحله (1. شوک، انکار، کرختي؛ 2. ترس، خشم، افسردگي؛ 3. درک، پذيرش، پيشروي) به تدريج بهبود خواهند يافت. مسير بهبودي نيز همچون روند زندگي، آغاز، ميانه و پاياني دارد؛ بهتر است از ابتدا در نظر داشته باشيد که پاياني نيز وجود دارد و چندان دور نيست. ممکن است از خود سوال کنيد که آيا به اندازه کافي توانايي تحمل اين مشکل را داريد؟ بهتراست بدانيد که شما به اندازه کافي نيرومند هستيد. زندگي نيز جريان دارد و شما در آن حضور داريد. لازم است که توجه کنيد که اين فقط شما نيستيد که دچار چنين رنج هايي مي شويد بلکه، شکست و از دست دادن، بخشي از زندگي، زنده بودن و انسان بودن است که همگان آن را تجربه کرده اند. راهکارهاي بهبودي 1. قبل از هر چيز به خاطر بسپاريد که دوره بهبودي نياز به گذشت زمان دارد واين زمان بسته به نوع شخصيت افراد و درجه وابستگي شان متفاوت خواهد بود. دقت کنيد به هيچ وجه خود را تحقير نکنيد. مرتب به خودتان گوشزد کنيد که شما انسان شايسته، ارزشمند، خوب و حتي فوق العاده اي هستيد؛ و در زير پوشش اين دل نگراني و آشفتگي ظاهري، يک انسان قدرتمند، دانا، شايسته و فوق العاده نهان است و او کسي جز شخص شما نيست. 2. براي کنار آمدن با اين مسئله دائماً از گفتن جملات مثبت به خود استفاده کنيد؛ مانند: «اين اتفاق هم مي گذرد» و يا «من تحمل اين فشار شديد را دارم» و امثال آن. و نيز از اذکار مذهبي و يا دعا و نيايش (براي کسب آرامش) بهره گيريد. 3. ممکن است ضربه اي بر بدنه اتکا به نفستان وارد شده باشد، نگران نباشيد؛ زيرا اين حالات کاملا طبيعي و ناشي از فشار رواني است که با آن دست به گريبان هستيد. ذهنتان را بر افکار پوچ و منفي متمرکز نکنيد. از اشتباهاتتان عصباني نشويد، زيرا هر انساني دچار خطا مي شود؛ تنها کار مفيد شناختن و عدم تکرار آنهاست. 4. ارتباط نزديکتري با دوستان و اقوام خود برقرار کنيد. اين اقدام به شما کمک مي کند تا غم و اندوه خود را با آنها تقسيم کنيد. 5. اجازه دهيد خشمتان به شيوه اي صحيح بروز نمايد. براي مثال مي توانيد به ورزش هايي مانند واليبال، هندبال و... بپردازيد. اين گونه ورزش ها در فروريزي خشم شما کمک فراواني مي کنند. فعاليت هايي را انتخاب کنيد که همه وقت شما را پر کند، ذهن شما را به خود مشغول کند و حتي حواستان را پرت کند تا اعتماد از دست رفته تان را به دست آوريد. هر روز به مدت مشخصي شروع به دويدن کنيد. 6. در صورت احساس گناه، توبه به درگاه خدا بهترين راه نجات است؛ که از بهترين روش هاي تطابق و درمان است. 7. از نکات بسيار مهم توجه خوب به تغذيه مناسب است. در تغذيه اين موارد را به تدريج انجام دهيد: الف) آب فراوان بنوشيد، روزانه هشت ليوان کافي است. ب) سبزيجات و ميوه هاي تازه را در برنامه غذايي خود جاي دهيد، بهتر است سبزيجات را به صورت خام يا نيم پز مصرف کنيد. ج) کربوئيدرات هاي ترکيبي نظير غلات، سيب زميني و نشاسته از جمله منابع غني غذايي هستند. د) مصرف نيکوتين، کافئين و غيره را کاهش دهيد. هـ) از خوردن تنقلات و شيريني جات خودداري کنيد. م) مصرف ويتامين ها و مواد کاني را فراموش نکنيد، بويژه در بحران هاي عاطفي مصرف ويتامين ث و ويتامين ب، کلسيم و پتاسيم بسيار سودمند است. ي) مراقب مصرف غير طبيعي چربي ها نيز باشيد. 8. به مسافرت هاي تفريحي و دسته جمعي و اردوهاي علمي، تفريحي، زيارتي و... برويد، زيرا اين قبيل فعاليت ها در کاهش اين گونه افکار مؤثراست. 9. از ديدن فيلم هاي پريشان کننده و يا چيزهايي که شما را غمگين مي کند خودداري کنيد و بجاي آن سعي کنيد کسان يا چيزهايي را ببينيد که احساس خوب و شادي در شما بر مي انگيزند. در اينجا ذکر چند نکته ضروري است: سعي کنيد از اين رخداد نتيجه ي مثبتي بگيريد؛ مثلا اينکه اينگونه دوستي ها غير قابل اطمينان و آسيب زاست؛ و نمي تواند نتيجه خوبي به دنبال داشته باشد. اگر از راه هاي مطمئن وصحيحي شريک زندگيتان را بيابيد دچار چنين مخاطراتي نخواهيد شد. از اين بابت بايد خدا را شکر کنيد که تا قبل از اينکه کار به ازدواج نامتناسب و در نتيجه طلاق بکشد، در همين مراحل اوليه به اين مسائل پي برديد و آسيب بيشتري متوجه شما نشد. شناخت، اصولاً کاري دشواراست و آدمي جهت دست يافتن به شناختي مطلوب، هم بايد دلي پاک و تقوايي وافر داشته و هم مهارت کافي و مشورتي وافي و تواني بالا جهت مقابله با موانع سرراه. از جمله موانع شناخت، به عدم آگاهي، زودباوري، پيروي از شهوات و عشق نابهنگام مي توان نام برد. عشق زود هنگام يا سطحي علت بسياري از طلاق ها است. «مي گويند با عقل انتخاب کنيد و با عشق زندگي نماييد. اگرچه در وجود آدمي اين دو جداي از هم نيست، ولي حقيقت آن است که، آنجا که عقل حاکم است انتخاب عاقلانه است و مراد از آن غلبه ي عقل و برتري آن بر عشق است نه انتخاب عقلاني صرف و بدون وجود عشق؛ زيرا چنين انتخابي کمتر صورت مي گيرد و تا عشقي نباشد، عقل فرصت تأمل نيز نمي يابد؛ اما اگر عشق بر عقل غالب آيد، عقل کارآيي لازم را نخواهد داشت و نيز نمي تواند آن چنان که بايد خود را عرضه نمايد و فرصت جولان از آن گرفته مي شود». خوبست که به فکر ازدواج و انتخاب همسر مناسبي باشيد که با وجود او به آرامش برسيد.

دلیل نامناسب بودن محتوا

پاسخ شما برای پاسخ به این سوال باید وارد حساب‌کاربری خود شوید.
سوال خود را بپرسید

سوالات مشابه

موردی یافت نشد!

پرسش ‌های مرتبط

    بنر تبلیغاتی شما
    بنر تبلیغاتی شما

    تمامی حقوق این وبسایت متعلق به موسسه هوش مصنوعی و تمدن اسلامی (همتا) است.