اثبات یگانگی خدا /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

مسئله سوم بحث یگانگی واجب الوجود است که در صفحه ۱۲۹ کتاب به آن اشاره شده اما خیلی خلاصه و برای من باز هم نا مفهوم؛ بفرمایید پس از اینکه برای جهان وجود "واجب الوجود" اثبات شد از چه راهی می توان یگانگی او را اثبات کرد؟


اثبات یگانگى خدا در باب اثبات یگانگى خداوند، دلایل گوناگونى ذکر شده است که در این اختصار نمى توان همه آنها را شمارش و تبیین کرد؛ از این رو تنها به تحلیل و تشریح یک دلیل بسنده مى کنیم. فهم این برهان، نیازمند توجّه به دو مقدمه است: یک. وجود هر معلولى، وابسته به علت خویش مى باشد؛ به عبارت دیگر بنابر اصل علیّت - که در جاى خود مستدل و مبرهن گشته - هر معلولى وجود خودش را - با همه شؤون و متعلقاتش - از علّت هستى بخش خویش، دریافت مى دارد و اگر احتیاج به شروط و معدّاتى هم داشته باشد، مى بایست وجود آنها هم مستند به علّت هستى بخش خودش باشد. بنابراین اگر دو، یا چند علت هستى بخش، در عرض هم فرض شوند، معلول هر یک از آنها، وابسته به علّت خودش مى باشد و هیچ گونه وابستگى به علت دیگر یا معلول هاى آن، نخواهد داشت. و بدین ترتیب، ارتباط و وابستگى میان معلول هاى آنها، به وجود نخواهد آمد. دو. نظام این جهانِ مشهود، نظام واحدى است که در آن، پدیده هاى هم زمان و ناهم زمان، با یکدیگر ارتباط و وابستگى دارند. امّا ارتباط پدیده هاى هم زمان، همان تأثیر و تأثراتِ علّى و معلولى گوناگون، در میان آنها است که موجب تغییرات و دگرگونى هایى در آنها مى شود و به هیچ وجه، قابل انکار نیست. امّا ارتباط میان پدیده هاى گذشته، حال و آینده، به این صورت است که پدیده هاى «گذشته»، زمینه پیدایش پدیده هاى «کنونى» را فراهم کرده اند و پدیده هاى «کنونى» نیز به نوبه خود، زمینه پیدایش پدیده هاى «آینده» را فراهم مى سازند. اگر روابط علّى و اعدادى، از میان پدیده هاى جهان برداشته شود، جهانى باقى نخواهد ماند و هیچ پدیده دیگرى هم، به وجود نخواهد آمد. چنان که اگر ارتباط وجود انسان با هوا، نور، آب و مواد غذایى بریده شود، دیگر نمى تواند به وجود خود ادامه دهد و زمینه پیدایش انسان دیگر یا پدیده دیگرى را فراهم سازد. با ضمیمه این دو مقدمه، مى توان نتیجه گرفت که نظام این جهان - که شامل مجموعه پدیده هاى بى شمار گذشته، حال و آینده است - آفریده یک آفریدگار مى باشد و تحت تدبیر حکیمانه او اداره مى شود؛ زیرا، اگر یک یا چند آفریدگار دیگرى مى بود، ارتباطى میان آفریدگان به وجود نمى آمد و نظام واحدى بر آنها حاکم نمى شد؛ بلکه هر آفریده اى از طرف آفریدگار خودش، به وجود مى آمد و به کمک دیگر آفریدگان همان آفریدگار، پرورش مى یافت. در نتیجه، نظام هاى متعدد و مستقلى، به وجود مى آمد و ارتباط و پیوندى میان آنها برقرار نمى شد. در صورتى که نظام موجود در جهان، نظام واحد همبسته اى است و پیوند میان پدیده هاى آن، مشهود است.مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش فلسفه، ج 2، ص 359 و 360؛ براى اطلاع بیشتر از تقریرهاى گوناگون این موضوع نگاه کنید به: طباطبایى، سیدمحمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صص 111 - 123.فرض این که جهان ، دارای دو یا چند خدا باشد از چند حال بیرون نخواهدبود : الف ) هر یک از پدیده های جهان مخلوق و معلول همه آن ها فرض می شوند .ب ) هر دسته از آن ها معلول یکی از خدایان مفروض ، به حساب می آیند .ج ) همگی آفریده یک خدا شمرده شده خدایان دیگر به عنوان مدبر وکارگردان جهان ، فرض می شوند .اما فرض این که هر پدیده ای دارای چندآفریننده باشد محال است زیرا معنای این که دو یا چند آفریننده ( = علت هستی بخش ) موجودی را بیافرینند این است که هر کدام از آن ها وجودی را افاضه کنندو در نتیجه ، چند وجود پدید می آید در صورتی که هر موجودی فقط یک وجوددارد و گرنه موجود واحدی نخواهد بود .اما فرض این که هر یک از آن هاآفریننده یک مخلوق یا مجموعه خاصی از مخلوقات باشند لازمه اش این است که دو مخلوق قایم به آفریننده خودش باشد و نیازی به موجود دیگری نداشته باشد مگر نیازی که در نهایت به آفریننده اش منتهی شود و چنین نیازی تنها به آفریدگان همان آفریننده خواهد بود .به دیگر سخن : لازمه فرض چند خدا برای جهان وجود نظامهای متعد د و معزل از یکدیگر است . در صورتی که جهان ، نظام واحدی دارد و هم پدیده های هم زمان ، با یکد یگر مرتبط ا ند و بر یکدیگر اثرمی گذارند و به یکدیگر نیاز دارند و هم میان پدیده های گذشته با پدیده های فعلی و میان پدیده های فعلی با پدیده های آینده ، ارتباط برقرار است و در پدیده قبلی زمینه پیدایش پدیده بعدی را فراهم می کنند .پس چنین جهانی که دارای اجزا هم بسته و مرتبط می باشد و نظام واحدی بر آن حکم فرماست نمی تواند معلول چند علت هستی بخش باشد .و اگر فرض شود که آفریننده همه آفریدگان یکی است و دیگران عهده دار اداره و تدبیر جهان می باشند چنین فرضی هم صحیح نخواهد بود زیرا هر معلولی با تمام شیون هستیش قایم به علت هستی بخش می باشد و هیچ موجود مستقل دیگری راهی برای تصرف در آن نداردمگر تاثیر و تاثراتی که میان معلولات یک علت ، حاصل می شود و همگی درحیطه قدرت و سیطره فاعل هستی بخش ، قرار دارد و با اذان تکوینی او انجام می گیرد .و در این صورت ، هیچکدام از آن ها در حقیقت ( ( رب ) ) نخواهد بود زیرامعنای حقیقی رب این است که تصرف استقلالی در مربوب خود انجام دهد وفرض این است که این گونه تصرفات و تاثیرات ، استقلالی نیست بلکه همگی آنها در شعاع ربوبیت آفریننده و با نیرویی که او می دهد، انجام می گیرد، ( آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی ، سازمان تبلیغات اسلامی ، تهران ، چاپ ششم ،بهار 1370 ش ، ج اول ، ص 157 - 158 ) .یگانگی واجب الوجود بدین معناست که او واحد است و شریکی ندارد. او وجود محض است و در واقع او خود «وجود» است و صفات او نیز در واقع همان وجود ذات اویند. هر انچه را به عنوان غیر او تصور کنیم یا باید غیر وجود (یعنی عدم) باشد و یا معلول و اثر او باشد. بنابراین نمی توان گفت در جهان دو واجب الوجود و دو خدا دارد چرا که لازمه دوتا بودن این است که ان ها با هم تفاوت داشته باشند. ما ان گاه می توانیم بگوئیم شئی «الف» غیر از شئی «ب» است که انها در ویژگی هایی با هم فرق داشته باشند اما اگر در تمام صفات و ویژگی ها حتی زمان و مکان یکی باشند، دو تا بودن معنا ندارد که دراین حال دو تا دیدن ما ناشی از انحراف ما خواهد بود. بنابراین اگر گفتیم که خدایی غیر از چنین خدایی درکارست او یا باید اثر و معلول این خدا باشد که در این حال دیگر خدا نخواهد بود و یا باید چیزی غیر از وجود -یعنی عدم- باشد که باز هم خدایی دیگر در کار نیست. چرا که او وجودی مطلق است، وجودی است نا محدود، نا متناهی، بی حد و حصر که با وجود او دیگر جایی برای غیر او باقی نمی ماند. حال بهتر است در مورد برهانی که در کتاب آموزش عقاید آقای مصباح ص 129 آمده است بحث می کنیم. در این برهان از قاعده خلف برای اثبات یگانگی خداوند استفاده شده است، بدین نحو که حالت های مختلف مساله را مورد بررسی قرار می دهیم تا درنهایت به نتیجه مطلوب برسیم. فرض کنید که خدای جهان واحد و یگانه نباشد بنابراین لااقل باید دو خدا درکار باشند. دراین صورت وضع عالم و مخلوقات ان در رابطه با ان دو خدا چند صورت دارد: یا این که هر موجودی معلول و مخلوق هر دوی انهاست، و یا این که بعضی از انها معلول خدای دیگراند، و یا این که آن دو با همکاری هم موجود است را آفریده اند، و یا این که همگی آن ها را سک خدا آفریده است. اما فرض اول که هر چیزی معلول هر دو باشد غیر ممکن است. چرا که بحث علت و معلول دراین جا بحث وجود دهنده و وجود یابنده است، و یک شئی چون دارای یک وجود است، و دو وجود از هر دو دریافت کرده باشد. اما فرض دوم که برخی از موجودات مخلوق و معلول یک خدا و برخی دیگر معلول و مخلوق خدای باشند نیز غیر ممکن است. زیرا ان موجودات به دلیل وجود دهندگانش فرق می کند، وجودشان نیز به نحوی دیگر است و دارای وجودی اند متناسب با خدای خود، که دراین عالم درعرض تشکیل شود، در عالمی که قوانین و ویژگی های خاص خود را دارند. اما ما با وجدان خود در می یابیم که این گونه نیست بلکه انچه هست دنیای واحد با قوانین واحد است. وحدتی که یک وحدت واقعی و طبیعی است. اما فرض سوم که دو خدا با همکاری هم عالم را خلق کرده باشند نیز غیر ممکن و باطل است. چرا که در این صورت هر یک از آن خدایان به خدای دیگر محتاج است و خدایی هم چون بندگانش محتاج باشد دیگر واجب الوجود نیست، بلکه در صفت خلق کردن ممکن الوجود خواهد بود. و این با فرض ما که او واجب الوجود است یعنی هیچ جهت امکانی در او راه ندارد در تضاد و تعارض است. حال با رد این حالت ها تنها، تنها قسم باقی مانده و قابل قبول این است که این عالم و هر چه در ان است و نیز هر چه را ما به عنوان خدا تا به حال فرض کردیم همگی مخلوق و معلول یک خدا هستند. و این یعنی یگانگی خداوند و واجب الوجود. منابعی برای مطالعه:1. اموزش فلسفه، آقای مصباح، ج 22. اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبائی، ج 53. الهیات، محمد حسین فاضل تونی. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image