عقب ماندگی مسلمانان /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

پاسخ اجمالی


پاسخ اجمالی در پرسش فوق بین دین و دینداری، اسلام و مسلمان خلط شده است؛ بدین روی گمان می‌رود واپس‌گرایی مسلمانان از سوی دین اسلام است و پیشرفت جوامع غیر مسلمان ـ به ویژه مسیحی‌ـ یا مرهون بی‌دینی و یا معلول دین مسیح است. عقب ماندگی جهان اسلام از انحراف دین، استعمار زدگی، وجود اختلافات، سستی و تنبلی، بی تدبیری و ... و سر انجام، از عمل نکردن به اسلام ناشی گردیده است. سیادت علمی و صنعتی دنیای غرب، پدیده‌ای برخاسته از عمل به مسیحیت نیست؛ زیرا اولاّ آیین مسیح از محتوای بلندی برخوردار نیست. ثانیاً، ترقی به وجود آمده از رشد نامتناسب ابزارهای مادی و معنوی زندگی، نه تنها تضمین کنندة سعادت بشری نیست، بلکه امنیت، آسایش و نظم جامعة جهانی را در بعد مادی و معنوی، تهدید می‌کند. وجود تسلیحات کشتار جمعی، رشد افسار گسیختة آزادی‌های جنسی و ... جامعه انسانی را در آستانه سقوط قرار داده است.[1] توضیح: در این سخن سه نکته قابل توجه است: 1- چرا دنیای مسیحیت پیشرفت علمی ـ صنعتی و ... رسیده است؟ قطعا می‌توان گفت: عقاید دینی و آموزه‌های مذهبی آیین مسیحیت باعث شکوفایی علمی و تکنولوژیکی مغرب زمین نشده است؛ زیرا این دین، بی اصالت است، کتاب مقدس مسیحیان، به اعتقاد و اعتراف دانشمندان بنام مسیحی، کلام آسمانی نیست، بلکه اناجیل موجود مجموعه‌ای است که شاگردان عیسی مسیحu پس از درگذشت وی، درباره رفتار و گفتار مسیح، نوشته‌اند[2] و علاوه بر آن، این رساله‌ها سال‌ها مورد تحریفات و تصرفات امپراطوران مسیحی و سردمداران کلیسا قرار گرفته است.[3] شاهد گویای مدعای فوق این است که برخی از آموزه‌های بنیادین مسیحیت (مانند اعتقاد به تثلیث «سه خدا» و تفدیه «مسیح خودش را برای آمرزش گناهان امّت قربانی کرده است.» با اصول مسلم و بدیهی عقل ناسازگار‌اند.[4] به همین روی گردانندگان مسیحیت تحریف شده، در قرون وسطی، یا حد اقل در بخشی از آن، به عقل و علم ازرش لازم را نمی‌دادند؛ الهیات و خداشناسی استدلالی را با دین مسیح در تضاد می‌دانستند. جالب است که این دین بعد از دست یابی به دستگاه فکری ارسطویی (از طریق مسلمانان) منطق ارسطو و هیئت قدیم را جزء دین و هر نوع مخالفت با آن را گناه نابخشودنی قلمداد کردند. از این رو دیدگاه هیئت قدیم درباره مرکزیت زمین و گردش افلاک به دور آن، از آموزه‌های اعتقادی مسیحیت به شمار می‌آمد. گالیله که خورشید را مرکز و دیگر افلاک و زمین را در حال حرکت به دور آن ‌می‌دانست به پای میز محاکمه کشانده شد و سرانجام برای نجات جان خود از ارتکاب این گناه توبه کرد.[5] روشن است که این الهیات جزم گرایانه و بیرون راندن عقل و علم از قلمرو دین و اعتقاد به ناسازگاری آن دو، مسایل علمی و تجربی را جزء دین دانستن، جامعه را به واپس‌گرایی و انحطاط می‌کشاند. به همین روی گرایش غالب جامعه مسیحیت، پیش از رنسانس بربریت، وحشی‌گری و جاهلیت بوده است. اعتقادات نقد ناپذیر و معصوم دانستن پاپ (با توجه به فساد حاکم در کلیساها)، تفتیش عقاید و ... جامعة متدین مسیحی را عقب‌مانده کرده بود. این عوامل و نگرش افراط گرایانه به علم و عقل، اومانیسم و انسان خدایی و نقص کتاب مقدس در مسایل حکومتی و اجتماعی، زمینه پیدایش و رشد سکولاریسم را فراهم آورد.[6] اسلام در بیدارگری دنیای غرب و پیشرفت علمی آنان نقش بسزایی داشته و در واقع آغاز بیدارگری قرون وسطی به واسطة اسلام بوده است. آنان از ارمغان علمی‌- فرهنگی تمدن اسلام استفاده کردند. برخی محققان[7] معتقد‌اند که رنسانس علمی اروپا، گرایش به یونانی گرایی، برای فرار از اسلام گرایی، بوده است. علت عقب‌ماندگی دنیایی مسیحیت در قرون وسطی (در بخشی از آن) بریدگی از علم و عقل و دین انگاری فلسفه، تحریف کتاب مقدس، تهی بودن آن از قوانین اجتماعی و حکومتی و... بوده است و دوری از این عقاید نادرست و زنده کردن روح تلاش و پشت‌کار از عوامل پیشرفت آنان؛ گرچند این نگرش افراط‌گرایانه جامعه مسیحیت را به سکولاریسم رسانده، اما دین اسلام علاوه بر در اختیار داشتن منابع اصیل و مبرا بودن الهیات دگماتیسم مسیحیت به علم و عقل اهمیت فراوانی داده است، همة احکام اجتماعی و حکومتی را یا فعلاً دارد و یا می‌توان آن‌ها را از منابع اصیل به خوبی استخراج کرد. 2. دیدگاه اسلام در باب عقل و علم چیست؟ به اعتراف همة دانشمندان اسلامی، اسلام با فرمان «خواندن» آغاز شده [8] در سراسر قرآن کریم، تعبیرهای تعقل، تفقه، تفکر، اولوالالباب (صاحبان عقل)، اولی الأبصار (صاحبان بصیرت) و ... دیده می‌شود. در این کتاب، واژه عقل 48 بار، تفکر 81 مرتبه، اولوالالباب 16 بار، حکمت و مشتقات آن 204 بار و فقه و تفقه و مشتقات آن 28 بار، به کار رفته است.[9] پس اسلام برتدبر، تفکر و خلاقیت و ژرف‌ نگری بنا شده است. از آن بالاتر، فراگیری دانش ـ به معنای عام‌ـ بر هر مسلمانی واجب شده است.[10] بسیاری از سوره‌های قرآن بنام موجودات و اشیای طبیعی است و در آن سوگندهای فراوانی به پدیده‌های طبیعی (مانند آسمان،شتر،زنبور عسل، مورچه، عنکبوت و...) به چشم می‌آید؛ این نام‌گذاری‌ و سوگندها دعوت آشکار و تشویق بی نظیر به فراگیری علوم حسی و تجربی است.[11] اسلام در بعد اقتصادی، کار، تلاش و زحمت کشیدن را به‌اندازه جهاد در راه خدا[12] و بلکه بالاتر از آن، ارزش داده است[13] و شیوه اقتصاد اسلامی را برای توزیع عادلانه در‌آمد در میان توده‌ها و اقشار مختلف، ارائه کرده است.[14] برای اجرای عدالت سیاسی‌- اجتماعی به زمامدار دستور می‌دهد که «قلبت را از لطف و محبت به همة مردم (اعم از مسلمان و غیر مسلمان) سرشار کن.»[15] آن گاه که هرج و مرج طلبان در مملکت اسلامی خلخالی را از پای زن یهودی می‌ربایند، می‌گوید: مرگ برای ما ـ مسلمان‌‌ها ـ شربت گوارایی است که در کشور اسلامی چنین واقعه‌ای اتفاق می‌افتد.[16] با وجود این آیا می‌توان گفت: دین اسلام باعث رکود علمی، فرهنگی و... دنیای اسلام است. چنین برداشتی از اسلام، از بی اطلاعی یا خود باختگی و یا نگرش خصمانه نسبت به دین اسلام ناشی می‌شود. داوری عادلانه و تحقیق محققانه اقتضا می‌کند که هر فردی‌ـ به ویژه اقشار تحصیل کرده هموطن‌ـ ریشة بدبختی‌های مسلمانان را در جای دیگر بجویند، نه در متن دین. در پیمودن این راه، نخست خود را از تقلید و پیش داوری برهانند تا به حقیقت ره یابند و بدانند که رمز و راز ایستایی و عقب‌گرد جوامع اسلامی در چیست. چه چیز موجب شده است که جوامع غیر اسلامی به رشد خیره کننده علمی و... برسند. در این صورت قطعا نمی‌توان عقب ماندگی «مسلمین» را به «اسلام» نسبت داد. به اعتقاد دانشمندان غیر مسلمان (مانند ویل دورانت،[17] اشپگیل فدگل[18] و...) اروپای امروز تمدن خود را وامدار تمدن اسلامی است؛ مسلمانان در برهه‌ای از زمان که روح کوشش و عزت و اعتماد به نفس اسلامی در کالبد داشتند در بسیاری از علوم زندة دنیا مبتکر بودند؛ مثلاً، در هندسه تحلیلی، هندسه فضایی، جبر، معادله، مثلثات، بسط ریاضی، تکنولوژی، جغرافیا، نجوم، اقتصاد سیاسی، روان‌شناسی علمی، شیمی، فیزیک، طب، داروشناسی، هنر، ایجاد بیمارستان‌ها و کتابخانه‌های بزرگ و... یا مبتکر بوده‌اند یا احیاگر.[19] هیچ انسان واقع‌بین و با انصافی نمی‌تواند بگوید: در اسلام زمینه‌های قرون وسطایی و واپس‌گرایی وجود دارد. این دین در اوج بیداری و جامعیت است. 3. عوامل عقب افتادگی مسلمانان چیست؟ اگر در پی بیان همة عوامل انحطاط مسلمانان برآییم، شاید بتوان علل بسیاری برای عقب‌ماندگی بیان کرد، ولی ما به مهم ترین عوامل آن اشاره می‌کنیم: الف. مهم ترین عوامل انحطاط مسلمانان رهبران ناشایسته و رهبری‌های غلط حکومت از نیازهای اساسی زندگی اجتماعی است و هرج و مرج گرایی بر خلاف بداهت عقلایی. از سویی، محتوای یک برنامه عالی غنی اداری- اجتماعی بدون مجریان و مدیران کاردان، محکوم به شکست است. وجود رهبر مدیر، مدبّر دلسوز و آگاه به انسان و نیازهای مادی و معنوی، جسمی و روحی وی، اگر بالا تر از اصل حکومت نباشد، یقیناً به همان‌اندازه اهمیت دارد. نبود رهبران مدبر، مدیر و آگاه در حکومت گذشته و حال کشور‌های اسلامی به چشم می‌آید. رهبری ناشایسته با سلسله امویان[20] به اوج رسید. عباسیان هم ادامه دهندگان راه امویان بودند. حاکمان غاصب و بردگان دغل و نیرنگ، صاحبان اصلی حکومت اسلامی ـ اهل بیت پیامبر (ص)ـ و رهبران واقعی جامعه انسانیت را همواره از این مقام الهی‌شان دور نگه داشتند؛ منشأ عقب‌ماندگی مسلمانان همین است. اکثر رهبران سیاسی و فکری دنیای اسلام، تدبیرشایسته، عزت نفس، شجاعت و استقلال سیاسی نداشته‌اند. امروزه نیز اغلب سرسپرده حکومت‌های غیر اسلامی‌اند و راهبردهای اصلی سیاست خویش را از کشورهای غربی و ابر قدرت می‌گیرند. آنان به جای جستجوی حقوق بشر، عدالت اجتماعی، انسان دوستی و مقوله‌هایی از این قبیل در قرآن و سنت پیشوایان معصوم، فریفتة حقوق بشر ناقص و عدالت اجتماعی ناعادلانه و انسان‌دوستی فریبکارانه دنیای غرب می‌شوند. از سویی کمتر کسی پیدا می‌شود که حکومت و دانش را امانتی در دست خویش، مردم و رعیت را از خود و خود را از آنان و زنده کردن استقلال درعرصه‌های مختلف علمی، اقتصادی، فرهنگی و... کشور را هدف اساسی خود بداند. طبیعی است که در چنین شرایطی، سیاست گرگ و میش حاکم خواهد بود. ظلم به دیگران، پایمال کردن حقوق افراد بی دفاع جامعه، خیانت به ملت و منافع ملی، عادی تلقی می‌گردد. از چنین اشخاصی می‌توان توقع داشت که جامعه را به سوی سیادت و تکامل و رهبری دنیا رهبر باشند؟ از دیگر پیامدهای طبیعی این گونه رهبری و حکومت‌، پیدایش جامعه طبقاتی است. در نتیجه روح تلاش و کوشش در این میان می‌میرد و از سویی هم نارضایتی عمومی افزون‌تر و فساد اجتماعی شایع‌تر می‌شود. از پیامدهای این گونه رهبری، کتمان حقایق، جاهل نگهداشتن خود و دیگران از واقعیت‌ها و ایجاد بستر ناآرامی‌های فکری و روانی برای متدینان و ایجاد فرقه‌های گمراه و ننگینی چون بابیه، بهائیه، وهابیت و... است. در نتیجه دین عزیز و انسان‌دوست اسلام را در قالب القاعده و... به دنیا معرفی می‌کنند. ب. انحراف از مسیر اصلی اسلام این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که مسلمانان امروزی تنها مسلمانان جغرافیایی و شناسنامه‌ای‌اند، نه مسلمانان علمی و عملی؛ اسلام هرگز با بیکاری، تنبلی، تن‌پروری، دروغگویی، آدم‌کشی، ترسویی، جهل‌پسندی، خرافات‌پرستی، ارعاب‌زدگی از دیگران، خود‌کم‌بینی و... سازگار نیست. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «زمانی فرا می‌رسد که در میان مردم از قرآن جز رسم و از اسلام جز اسم آن باقی نماند.»[21] بزرگ منادی اتحاد، خود باوری و پیروزی اسلام، سید جمال الدین افغانی می‌گوید: «عقب‌افتادگی مسلمین ضخیم‌ترین پرده‌ای است که میان اسلام و ملت‌های اروپا،‌هایل و مانع گرایش آنان به اسلام شده است. ما هرگاه بخواهیم آزادی خواهان اروپا [دنیا] را به دین اسلام دعوت کنیم اول باید آنان را قانع کنیم که ما مسلمانان واقعی نیستیم؛ زیرا آنان به ما به چشم مسلمان می‌نگرند، ولی مردمی را می‌بینند که میان شان جهل، ذلت، سستی و...رواج یافته است.[22] رشید رضا، دانشمند مصری، می‌گوید: «علمای علم اجتماع و سیاستمداران و مورخان اسلامی اتفاق دارند، تنها عاملی که در برهه‌ای از زمان به مسلمین در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی روحی و... نیرو بخشید و آنان را در پیشرفت فرهنگ و تمدن انسانی مدد کرد و با هم متحد ساخت اسلام بود و بس».[23] در حقیقت انحراف از شاهراه اصیل اسلامی و مسیر اهل بیت پیامبر (ص)? و فاصله گرفتن از اسلام ناب، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین عامل عقب‌ماندگی مسلمانان از قافله علمی ـ فرهنگی و تمدن نوین جهانی است. هر عاملی که از این پس بیان شود به نحوی به انحراف مسلمانان از مسیر درست اسلام باز می‌گردد. دانشمند مسلمان، ابوالاعلی مودودی، معتقد است که خاموش شدن روح کوشش وتلاش در میان مسلمانان و کنار گذاشتن قرآن و سنت پیامبر (ص)? علت اصلی پس ماندگی مسلمانان است که در نتیجه مسلمانان علم و عمل را از دست دادند و سیر ترقی آنان متوقف گردید و از رهبری جهان ساقط شدند. در همین هنگام ملت‌های غربی پرچم علم و عمل را را بر دوش گرفته مشغول پیشروی گشتند،‌ تا این که رهبری جهان را عهده دار شدند و قسمت اعظم جهان را به زور سرنیزه و شمشیر و... مسخّر خویش ساختند. ایشان در ادامه به زیبایی می‌گوید: «در شرایط کنونی که مسلمانان شجاعت، اخلاق، کوشش، سیره و افکار اسلامی ندارند، اگر بین تمدن اسلامی و غربی تزاحمی واقع شود، در حقیقت تزاحم بین تمدن اسلامی و غربی نیست، بلکه نزاع بین مسلمین بی حرکت و عقب‌مانده و بین تمدن غرب متحرک و زنده است.[24] ج. اختلاف و تفرقه از عوامل اساسی عقب‌ماندگی مسلمانان چند دستگی‌ها و کشمکش‌های سیاسی، مذهبی و عقیدتی است. دیگران با وجود اختلافات هرگز به مرحله خشونت نمی‌رسند. گذشته از آن، امت اسلامی، نقاط اشتراک فراوانی دارد ولی به جای تمسک به وجوه همساز و اخوت اسلامی، دائما در جدال و ستیز با یکدیگرند؛ با این‌که قرآن مسلمانان را به اتحاد و یکپارچگی فراخوانده است.[25] دست‌های پیدا و پنهان دشمنان زیرک را در این میان، نمی‌توان نادیده انگاشت. آنان با بهره‌گیری از اصل «تفرقه بینداز حکومت کن» کشورها و مذاهب اسلامی را به جان همدیگر می‌اندازند و با ایجاد گروه‌هایی مانند طالبان و القاعده زمینه تسلّط خود بر دیگران را فراهم می‌سازند. د. خودباختگی و نداشتن اعتماد به نفس از مهم‌ترین عوامل بالندگی و رشد فرد وجامعه، باور به خود و توانایی‌های خویش و اعتماد و ایمان به این حقیقت است؛ خودباختگی، خودکم‌بینی و احساس حقارت در برابر دیگران، سرافکندگی، شکست و عقب‌ماندگی انسان را درپی دارد. این اصل مسلم روان‌شناسی بر جوامع اسلامی غرب‌زدة امروز صدق می‌کند؛ شیوة تفکر و عملکرد مسلمانان به ویژه برخی اقشار تحصیل کرده و روشنفکر به گونه‌ای است که گویا سخن دانشمند غربی و غرب‌زده آسمانی و وحیانی است و مغز انسان اروپایی و آمریکایی از دیگران بیشتر و حقایق تنها به آنان الهام می‌شود. مسلمین در عصر سیادت علمی و فرهنگی خود، همه چیز را از عزّت و اعتماد به نفس و باور داشتن خود و ایمان داشتن به توانایی‌های خویش، به دست آوردند. آنان با توکل به خدا به این اصل مسلم قرآنی «... شما از دیگران بالاترید اگر مؤمن باشید»[26] باور داشتند و بر این اساس دنیای اروپا وامدار تمد اسلامی خود کردند.[27] از دیگر عوامل عقب‌ماندگی مسلمانان، فعالیت‌های تخریبی دشمنان اسلام ، هجوم استعمارگران به کشورهای اسلامی و تفسیر نادرست مبانی اعتقادی اسلام (مانند تقدیر، قضا و قدر، زهد، دوری از دنیا، قناعت، پستی دنیا از دیدگاه اسلام، شفاعت اولیای الهی، صبر و...) بوده‌ است. عقب‌ماندگی مسلمانان از ناحیه خود آنان و عمل نکردن به دین حیات بخش و سعادت آفرین اسلام است. بدین روی عمل نکردن به دین حیات بخش و سعادت آفرین اسلام، علت عقب‌ماندگی مسلمانان است. پی‌نوشتها -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر.ک: سید قطب، ادعانامه‌ای علیه تمدن غرب، ترجمه سید علی خامنه‌ای، مشهد، انتشارات طوس، دوم، 1351، صص 25-211. [2] . مؤسسه در راه حق، حقیقت مسیحیت، قم، 1355، ص 62 ، به نقل از: تاریخ کلیسا، ص 56. [3] . آل کاشف الغطاء، محمد حسین، انجیل و مسیح، ترجمه سید هادی خسروشاهی، قم، دارالتبلیغ، ص 25، به نقل از: تاریخ کوچکی‌ از مذاهب بزرگ، فیلسین شاله. [4]. ر.ک: آل کاشف الغطاء، محمد حسین، همان و نیز: بلاغی، محمد جواد، التوحید و التثلیث، قم، دار قائم آل محمد (عج)، الثانیه، 1411 ﻫ. . [5] . هاشمی نژاد، عبدالکریم، بحث‌هایی از: دکتر و پیر، مشهد، فراهانی، بی تا،‌ ص 313-314. [6]. قدردان قراملکی، محمد حسن، سکولاریزم در اسلام و مسیحیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، دوم، 1380، صص43-56. [7] . زرین کوب، دکتر عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر، نهم، 1382، ص 169. [8] . اقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الإنسان من علق ... علق، 1-5. [9] . صابری، حسین، عقل و استنباط فقهی، مشهد، آستان قدس رضوی، اول، 1381، ص 13. [10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 1، (باب فرض العلم و وجوب کلبه) دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365، ص 30. [11]. حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، قم، دلیل ما، 1382، ص5. [12]. پیامبر?: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 5، ص 88، همان. .[13] (الذی یطلب عن فضل الله ما یکف= به عیاله اعظم اجرا من المجاهد فی سبیل الله)، مکارم شیرازی، ناصر، خطوط اصلی اقتصاد اسلامی ج 1، قم، هدف، 44، به نقل از وسایل الشیعه ج 12، ص 43. .[14] ر.ک: صدر، محمد باقر، اقتصاد ما، ترجمه محمد کاظم موسوی، قم، انتشارات اسلامی، ص 324 به بعد؛ نیز: مطهری، مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، صدرا؛: حسین نوری، اقتصاد اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی و: مظاهری، حسین، مقایسه‌ای بین سیستم‌های اقتصادی، قم، مؤسسه در راه حق بی‌تا. [15]. نهج البلاغه، نامه 53. [16]. مظاهری، حسین، مقایسه‌ای بین سیستم‌های اقتصادی، ج 1، قم، مؤسسه در راه حق، ص83، بی‌تا. [17] . ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج4، بخش اولع‌ترجمه ابوالقاسم طاهری و دیگران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، دوم، 1368، سس 432 به بعد. [18] . اشپگل فوگل،‌ تمدن مغرب زمین، ج1، ترجمه محمد حسین اریا، تهران، امیر کبیر، اول 1380، ص345. [19] . همان، ص 314؛ ر.ک: حکیمی، محمد رضا، دانش مسلمین،ص 144-175؛ نیز: هاشمی نژاد، عبدالکریم، بحث‌هایی از دکتر و پیر، صص 310-441؛ فرید وجدی، محمد، دائرة معارف القرن العشرین، المجلّد السادس، بیروت، دارالمعرفة، 1971 م، واژه علم. [20] . جرج زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر الکلام، تهران، امیرکبیر، دهم، 1382، صص689-693. [21] . نهج البلاغه، ترجمه دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالؤمنین، حکمت 369 (یاتی علی الناس زمان لایبقی فیهم من القرآن الااسمه و من الاسلام الدّاسمه) ص 716. [22] . قربانی، زین العابدین، علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، به نقل از: روح الدین الاسلامی، ص 12. [23] . قربانی زین العادین، همان، به نقل از: الاعتصام ج 1، ص 3-4. [24] . مودودی، ابو الاعلی، اسلام و تمدن غرب، ترجمه ابراهیم امینی، تهران، کانون انتشار، 1352، ص 47 به بعد. [25] . آل عمران، 103. [26] . آل عمران، 139. [27] . ر.ک:‌ ویل دورانت، پشین، صص 302-436. (منبع:علل عقب ماندگی مسلمانان چیست؟ ،سید محمد سجادی (شهرستانی)،پایگاه دین گستر) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image