0

آيا فاطمه بنت الحسين ـ عليه السلام ـ از طرف امام براي تبليغ يا به عنوان سفير به جايي فرستاده شده اند يا خير؟ لطفا در صورت صحت داشتن اين مسئله، سند آن را ذکر نماييد.

دلیل نامناسب بودن محتوا

جواب
0

حادثه کربلا و شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ در عاشوراي سال 61 هجري از بزرگ ترين جنايات بشري بود که به دست امويان و پيروان آن ها در دشت کربلا صورت گرفت. در اين حادثه امام حسين ـ عليه السلام ـ به همراه 72 نفر از يارانش به شهادت رسيدند. امام ـ عليه السلام ـ در سفر کربلا همسران، فرزندان، خواهران، فرزندان برادران و ساير اهل بيتش را نيز همراه خويش برده بود و تقدير الهي در اسارت آنها بود. تقدير الهي اين بود که اسراي کربلا پيام امام حسين ـ عليه السلام ـ را به گوش همگان برسانند. يکي از کساني که در اين سفر همراه امام حسين ـ عليه السلام ـ بود و پس از شهادت جزء اسراي کربلا بود، فاطمه دختر آن حضرت است. در اين خصوص که آيا او از طرف امام ـ عليه السلام ـ به عنوان تبليغ به جايي فرستاده شده باشد و يا سفير آن حضرت بوده است، و در منابع به طور رسمي بيان شده باشد که ايشان فرستاده امام حسين ـ عليه السلام ـ به جايي بوده اند، مطلبي به چشم نمي خورد. اما با توجه به اين که اهل بيت امام حسين ـ عليه السلام ـ پس از واقعه عاشورا به اسارت درآمدند، در واقع هر يک از آنان نماينده اي از طرف امام حسين ـ عليه السلام ـ و مبلّغي از طرف آن حضرت بوده اند، بايد فاطمه بنت الحسين را نيز يکي از سفيران آن حضرت به شمار آوريم. با توجه به اين که او در کوفه و در جاهاي ديگر خطبه هم خوانده است و در خصوص شهادت پدر بزرگوارش سخنان بيدار کننده اي را بيان کرده است. زيد فرزند امام موسي کاظم ـ عليه السلام ـ از پدران خود روايت مي کند که فاطمه دختر امام حسين ـ عليه السلام ـ پس از آن که از کربلا وارد کوفه شد، اين خطبه را ايراد کرد: «سپاس خداي را به شماره ريگ ها و سنگ ها و... گواهي مي دهم که فرزندان او را کنار فرات سر بريدند، بي آنکه خوني از آنان طلبکار يا خونخواهي از او داشته باشند. پروردگارا من به تو پناه مي برم از اين که بر تو دروغ و افترا ببندم يا بر خلاف آنچه به پيغمبرت فرموده اي که از مردم براي وصيّ خود، علي ابن ابي طالب، بيعت بگيرد، سخني بگويم. همان علي بن ابي طالبي که حقشّ را غصب نمودند و او را بي گناه کشتند، چنانکه ديروز جماعتي که به زبان مسلمان و در دل کافر بودند، فرزند او را در سرزمين کربلا کشتند. هلاکت بر سران آنان باد! که نه در زندگاني و نه وقت جان دادن، ظلم ها و ستم ها را از او دريغ نکردند... ماييم گنجينه علم و فهم و حکمت او و حجّت خدا بر بندگانشان در روي زمين براي همه سرزمين ها. خداوند ما را به کرامت خود بزرگ داشت و به سبب محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، بر بسياري از مردم خود برتري داد. شما ما را تکذيب و تکفير نموديد و ريختن خون ما را مباح، و جنگيدن با ما را حلال، و غارت اموال ما را جايز دانستيد؛ گويا ما از اسيران ترکستان و کابل بوديم! چنان که ديروز جدّ ما را کشتيد و هنوز خون ما در اثر کينه هاي ديرين شما، از شمشيرهايتان مي چکد و از بهتاني که به خدا بستيد و خدعه و مکري که نموديد، چشم هاي شما روشن و دل هاي شما خوشحال و فرحناک است؛ ولي خداوند بهترين مکرکنندگان و انتقام گيرندگان مي باشد. ... اهل کوفه! هلاکت بر شما باد! و اينک منتظر باشيد که به زودي لعنت و عذاب خدا، پي در پي از آسمان بر شما وارد خواهد شد و شما را به کيفر کردارهاي خود، معذّب خواهد نمود و بعضي از شما را به دست بعضي ديگر مبتلا خواهد کرد و از شما انتقام خواهد کشيد. آنگاه روز قيامت، به جزاي اين ظلمها که در حق ما نموديد، در آتش دردناک دوزخ مخلّد و جاويدان خواهيد بود. الا لعنة الله علي القوم الظالمين واي بر شما اي اهل کوفه! آيا مي دانيد با کدام دست ما را نشان تير و شمشير ساختيد؟ و با کدام نفس به جنگ ما پرداختيد؟ و با کدام پا به قتل ما آمديد؟ به خدا قسم قلبهاي شما را قساوت گرفته و جگرهاي شما سخت و خشن شده و دلهاي شما از علم و دانش بي بهره گشته و چشم و گوش شما از کار افتاده است. اي اهل کوفه! هلاکت بر شما باد! آيا مي دانيد کدام خون از رسول خدا ‹ص› به گردن شماست و به خاطر آن دشمني هايي که با برادرش علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ و فرزندان و عترت او کرديد و بعضي از شما به اين جنايت ها افتخار مي نماييد و مي گوييد: « ما علي و فرزندان علي ـ عليه السلام ـ را با شمشيرهاي هندي و نيزه ها کشتيم و اهل بيتش را مانند اسيران ترک اسير کرديم. »سنگ و خاک بر دهان تو، اي کسي که افتخار مي کني به کشتن مردماني که خداوند آنان را از هر پليدي پاک و پاکيزه گردانيد! اي شخص ناپاک! خشم خود را بخور و بر جاي خود بنشين، چنان که پدرت نشست. همانا براي کسي همان است که به جاي آورده و از پيش فرستاده است. واي بر شما! آيا به ما حسد مي بريد به چيزي که خداوند ما را به آن برتر داشته است... «اين فضل خداوند است و او صاحب فضلي بزرگ است و به هر که بخواهد عطا خواهد نمود و کسي را که خدا از نور خود بي بهره کند، در ظلمت و تاريکي فرو خواهد نمود و کسي را که خدا از نور خود بي بهره کند، در ظلمت و تاريکي فرو خواهد رفت». چون خطابه فاطمه بنت الحسين ـ سلام الله عليها ـ به اينجا رسيد، مردم با صداي بلند گريستند و گفتند: «اي دختر پاکان و پاکيزگان! دل ها و سينه هاي ما را آتش زدي و جگرهاي ما را به آتش حزن و اندوه، سوزاندي؛ ديگر بس کن». پس فاطمه سلام الله عليها ساکت شد. روايت ديگري نيز وجود دارد که شايد بتوان از آن نيز به عنوان وظيفه اي که امام حسين ـ عليه السلام ـ بر دوش دختر خود گذاشته، تعبير کرد. ابوالجارود مي گويد: من از امام باقر ـ عليه السلام ـ شنيدم که مي فرمود: روز عاشورا که وقت شهادت حضرت سيد الشهداء ـ عليه السلام ـ فرا رسيد، در آن وقت پدرم(امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ به شدت مريض بود، حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ دختر خود فاطمه را طلبيد و کتابي سربسته به او سپرد و وصيّت ظاهره و باطنه به او نمود و آن کتاب را فاطمه به پدرم علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ سپرد. آن کتاب فعلاً نزد ماست. ابي الجارود از محتواي کتاب پرسيد. حضرت فرمود: به خدا قسم آنچه محل احتياج فرزند آدم است از روزي که خداوند متعال آدمي را آفريد تا هنگامي که دنيا فاني شود. نتيجه گيري: در اين خصوص که فاطمه بنت الحسين از طرف پدرش، امام حسين ـ عليه السلام ـ به عنوان سفير و نماينده به جايي اعزام شده باشد، در منابع مطلب خاصي وجود ندارد و البته بعيد هم مي باشد، با توجه به اين که فاطمه يک زن است و اين گونه وظايف را معمولا مردان بر عهده مي گيرند. اما از اين جهت که فاطمه، جزء اسراي کربلا بوده و اسيران وظيفه داشتند پيام خون امام را به همگان برسانند، فاطمه دختر آن حضرت نيز اين وظيفه را بر عهده داشته و البته در اين راه تلاش هم کرده است. خطبه ايشان در بين مردم کوفه مشهور است.

دلیل نامناسب بودن محتوا

پاسخ شما برای پاسخ به این سوال باید وارد حساب‌کاربری خود شوید.
سوال خود را بپرسید

سوالات مشابه

موردی یافت نشد!

پرسش ‌های مرتبط

    بنر تبلیغاتی شما
    بنر تبلیغاتی شما

    تمامی حقوق این وبسایت متعلق به موسسه هوش مصنوعی و تمدن اسلامی (همتا) است.