تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه
یکم . مانیفست {L= (manifest) =L} یا بیانیه ، سندى است که یک حزب سیاسى منتشر مىکند . در این سند برنامهها و هدفهایى را که پس از در دست گرفتن قدرت باید دنبال کند مشخص مىشود . مانیفست بیشتر توافقى میان گروههاى درون حزبى را بیان مىکند و به معناى یک برنامه توافق شده نیست . به عنوان نمونه مىتوان از مانیفست کمونیست نام برد . دوم . عینیت گرایى {L= (Objectivism) =L} اعتقاد به این که شناخت علمى باید در مرز شواهد و اشیاء و هر آنچه عینیت دارد ، متوقف شود و نمى تواند و نباید به ارزیابى انتقادى و به نتیجه گیرى جانبدارانه ، ایدئولوژیک و حزبى منتهى گردد . مکتب علمى طرفدار نوعى بیرفى در علم است که گویا بالاتر از طبقات و منافع طبقاتى قرار دارد . این مکتب همچنین طرح مسائل اجتماعى و نتیجه گیریهایى را که از جهان بینى ناشى مى شود ، غیر علمى و غیر منطقى مى انگارد و آن را ذهنى مى خواند . ( فرهنگ علوم سیاسى ، على آقا بخشى ، ص 472 ) طبق فلسفه عینیت گرایى ( عینیت باورى ) یا واقع گرایى دانش عینى مستقل از یادگیرنده وجود دارد . درجهان هستى اشیاء رویدادها و فرایندها وجود دارند و از ادراک همه انسانها و همه اندیشه ها یا نظریه پردازى ها درباره آنها مستقل اند و اگر هیچ انسانى هم وجود نداشت آنها را ادراک کند بازهم وجود داشتند . سوم . مردمسالارى یا دموکراسى {L= (Democracy) =L} به معنى حکومت به وسیله مردم یا شیوه زندگى جمع یا جامعه اى است که در آن به افراد حق داده مى شود براى مشارکت آزادانه ، از فرصت هاى مساوى برخوردار باشند وبا شاخص ها ومولفه هایى نظیر اصل رضایت ، اصل مشارکت ، اصل برابرى ، اصل آزادى ، حاکمیت قانون و حاکمیت اکثریت مردم و . . . تعریف مى شود وداراى گونه ها ومدلهاى مختلفى است و مشخصه اصلى دموکراسى ، اعلان رسمى اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادى و حقوق مساوى افراد و اتباع است . ( . ک : فرهنگ علوم سیاسى ، على آقا بخشى ، ص 170 ) و بالاخره اینکه سه تفسیر و سه معنا از دموکراسى وجود دارد : . 1 دموکراسى به معناى دخالت مستقیم مردم در امور حکومتى که در مدت زمان کوتاهى در یونان باستان اجرا شد و سپس منقرض گشت . . 2 دخالت مردم در حکومت به وسیله انتخاب نمایندگان ، همان شیوه اى که در کشورهاى امروزى و حتى در کشور ما وجود دارد . . 3 دموکراسى این است که تمام شؤون حکومت - اعم از قانون گذارى و اجرا - از دین جدا باشد ، یعین شرط دموکراتیک بودن ، سکولار و لائیک بودن است . چهارم . کثرت گرایى پلورالیسم {L= :Plural =L} به معنى جمع و کثرت است . وپلورالیسم {L= (pluralism) =L} به معناى تکثر گرایى است . پلورالیسم در عرصههاى گوناگون مطرح مىشود . در همه این عرصهها گاه به معنى پذیرش کثرت و نظرات مختلف در مقام عمل است . گاه نیز در جنبه نظرى و علمى به کار مىرود . به این معنى که قائل به صحت و حقانیت همه دیدگاههاى مختلف در زمینه سیاست ، فرهنگ ، اقتصاد یا دین شویم . بنابراین پلورالیسم دینى مثلاً در بعد نظرى به معناى حقانیت ادیان متعدد است . در نقد این نگرش مقاله چرا یک دین از مجله معارف شماره 50 تقدیم مى گردد . چرا یک دین ؟ چیستى پلورالیسم دینى پلورالیسم دینى را مىتوان مشتمل بر گمانههاى زیر دانست : 1 منظور از حقانیت ادیان این است که اولاً اعتقادات همه آنها به طور نسبى صادق است و هیچ دینى از حقانیت مطلق برخوردار نیست . ( پلورالیسم نسبى صدق ) 2 پذیرش و تعبد به هر دینى جایز بوده و هیچ ترجیحى براى پذیرش دینى نسبت به دین دیگر وجود ندارد . ( پلورالیسم اعتبار ) 3 همه ادیان از نظر سعادت و رستگارى پیروانشان تأثیر برابر دارند . ( پلورالیسم نجات ) 4 منظور از حقانیت ادیان ، بر حق بودن عَرْضى و همزمان است نه در طول زمان . به عبارت دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبرى در زمان خود بر حق بوده است بلکه ادیان گوناگون در همه زمانها و در عرض یکدیگر بر حقند . 5 حقانیت ادیان ، به طور مساوى است نه داراى مراتب تشکیکى . به عبارت دیگر براساس این انگاره ، نمىتوان « بر حق بودن » را درجه بندى کرد تا در پرتو آن ، دینى ، بهرهمندى بیشترى از حقیقت کسب کند و دین دیگر ، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد . بر اساس این انگاره ، هیچ فرقى بین اسلام ، یهودیت ، مسیحیت و یا دیگر ادیان بزرگ نیست . 6 منظور از حقانیت ادیان حقانیت در جهات مشترکشان نیست بلکه ادیان با اختلافاتى که دارند بر حقند . به عبارتى دیگر توحید اسلامى همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحى و ثنویت زرتشتى ، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بىخدایى بودایىگرایى دارد . عقل و پلورالیسم دینى ژرفکاوىهاى عقلى بر بطلان پلورالیسم دینى گواهى مىدهد این مسئله دلایل متعددى دارد از جمله : 1 استلزام تناقض : ادیان موجود داراى آموزههایى هستند که بعضى از آنها با آموزهها و عقاید دیگر ادیان در تضاد و یا تناقض مىباشد . بنابراین حقانیت همه آنها ، مستلزم جمع ضدین و یا جمع نقیضین است و چنین چیزى محال است . به عنوان مثال آیین اسلام ، بر یکتایى خداوند و توحید در همه مراتب آن اعم از توحید ذاتى و صفاتى و توحید در فاعلیت تأکید دارد . در مقابل ، مسیحیت قائل به « تثلیث » یعنى ، خداى پدر ، خداى پسر و خداى روح القدس است ! زرتشتىگرى نیز به « ثنویت » و دوگانهانگارى منشأ خلقت گرایش دارد ! هر یک از این آموزهها ، نافى دیگرى است . بنابراین اگر هر سه دین ، بر حق باشند ، باید هم یکتاپرستى صحیح باشد ، هم دوگانهپرستى و هم سهگانهپرستى . چنین چیزى به تناقض مىانجامد و محال است زیرا یگانگى خداوند ، مساوى با نفى دو یا سه انگارى اوست . در حالى که ثنویت و امثال آن ، به خدایى بیش از یکى ، اقرار دارد . بنابراین حقانیت همه آنها یعنى اینکه خدا هم بیش از یکى است و هم نیست و این تناقض است و محال . 2 خودستیزى : حقانیت همه ادیان ، خودستیز است زیرا به طور معمول هر دینى آموزههاى مخالف در دینهاى دیگر را نفى کرده و یا به طور کلى دین دیگر را باطل مىانگارد . بنابراین هر یک از این ادیان اگر بر حق باشند باید این ادعایشان نیز بر حق بوده و مورد قبول قرار گیرد . بنابراین از حقانیت هر دین ، بطلان دیگر ادیان به دست مىآید و پلورالیسم دینى حقانگارى هر دینى بطلان دیگر ادیان را نتیجه مىدهد . در نتیجه پلورالیسم دینى ، خود برانداز است و همان چیزى را نتیجه مىدهد که درصدد نفى آن بوده است . 3 استلزام بطلان همه ادیان : پنداره پلورالیسم سرانجامى جز بطلان همه ادیان ندارد زیرا این انگاره از سویى ، به حقانیت همه ادیان حکم مىکند و از دیگر سو ، ادیان موجود معمولاً حقانیت عرضى یکدیگر را نفى مىکنند ! نتیجه این تعارض چیزى جز باطل انگارى همه ادیان و شکاکیت و سرگردانى نیست . 4 پیشفرض بنیادین و زیرساخت تئوریک انگاره پلورالیسم نسبیت معرفت و یا نسبیت حقیقت است . بر اساس این گمانه هیچ حقیقت مطلق و پایدارى وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست . چنین پندارهاى از جهاتى چند آسیبمند و ویرانگر بنیادى معرفت مىباشد . از جمله ایرادات وارد بر آن خودشمولى و بدین وسیله خویش براندازى است ، چرا که : الف ) اگر هیچ حقیقت مطلقى حتى خدا وجود نداشته باشد سئوال مىشود که همین گزاره مطلق است یا غیرمطلق ؟ اگر مطلق است که خودش را نقض کرده زیرا نقیض سالبه کلیه موجبه جزئیه است . و اگر غیرمطلق است پس همین مدعا خود امرى نسبى و زوالپذیر است و بازوال آن انگاره رقیبش یعنى وجود واقعیاتى مطلق تحقق خواهد یافت . پس در هر صورت واقعیاتى مطلق و پایدار وجود خواهند داشت . ب ) اگر هیچ واقعیت مطلقى شناختپذیر نباشد سئوال مىشود که همین گزاره چگونه معرفتى است ؟ نسبى یا مطلق ؟ اگر مطلق است خود را نقض کرده و اگر گزارهاى گذرا و نسبى است پس جاى خود را به انگاره رقیب یعنى وجود فهمهاى ثابت و پایدار از حقیقت مىسپارد . اکنون جاى آن دارد که از منظر درون دینى نیز مسئله حقانیت ادیان را بکاویم و منطق قرآن مجید را در این باره بررسیم : قرآن و پلورالیسم دینى قرآن حقانیت طولى شرایع انبیاى الهى را مىپذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معناى واقعى کلمه مىداند اما حقانیت عرضى ادیان را نمىپذیرد . آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفى پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى ، به صراحت با بعضى از اصول و مبانى پلورالیسم ، مخالف است و آن را ابطال مىکند . آیاتى که در این زمینه وجود دارد ، به چند بخش تقسیم مىشود : . 1 امکان رسیدن به حقیقت آیاتى از قرآن با مبناى شکاکیت و نسبیتگرایى و عدم امکان دستیابى به حقیقت که از مبانى و پیشفرضهاى پلورالیسم دینى است در تضاد و تقابل است و نشان مىدهد که از دیدگاه قرآن ، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین ، مورد پذیرش نیست و رسیدن به « حقیقت » امکانپذیر است . برخى از این آیات عبارتند از : 1 . 1 آیاتى که شکورزان را مورد سرزنش قرار مىدهد . 1 . 2 آیاتى که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بىوجه معرفى مىکند . براى مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام مىفرماید : « لا إِکْراهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ هیچ اکراهى در دین نیست به درستى که راه هدایت از گمراهى ، روشن گردید » . 1 . 3 آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و نهى از پیروى ظن و گمان دارد . . 2 عدم قبول غیر اسلام این آیات با صراحت ، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفى مىکند و پیروى از دیگر ادیان را باطل دانسته ، به پیروى از اسلام دعوت مىکند : 2 . 1 « وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ و هر کس جز اسلام ، دینى [ دیگر ] جوید ، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانکاران است » . البته اسلام همه پیامبران الهى را راهبر به سوى « حقیقت » دانسته و دین همه را اسلام مىداند . بنابراین پیروى از پیامبران خدا ، در عصر رسالتشان ، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمى مرتبت ، پیروى از آیین حضرت محمد ( ص ) است . 2 . 2 « وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِى جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لا نَصِیرٍ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمىشوند ، مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى . بگو : در حقیقت ، تنها هدایت خداست که هدایت [ واقعى ] است و چنانچه پس از علمى که تو را حاصل شد ، از هوسهاى آنان پیروى کنى ، در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت » . 2 . 3 « وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ و یهود گفتند : عُزَیر ، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح ، پسر خدا است ! این سخنى است [ باطل ] که به زبان مىآورند ، و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شدهاند ، شباهت دارد . خدا آنان را بکشد چگونه [ از حق ] بازگردانده مىشوند ؟ ! » آیات فراوان دیگرى از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمّل و تدبّر بیشتر در آنها ارجاع مىدهیم . . 3 دین همه انسانها بسیارى از آیات قرآن ، همه انسانها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت نموده و قرآن و پیامبر اسلام را هادى همه انسانها معرفى کرده است . از جمله اینکه مىفرماید : « وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً و ما تو را نفرستادیم ، مگر براى همه مردم تا [ آنها را به پاداش الهى ] بشارتدهى و [ از عذاب او ] بترسانى . . . » . در جاى دیگر مىفرماید : « قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً بگو : اى مردم ! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم » . در رابطه با همگانى بودن قرآن در موارد مختلفى مىفرماید : « إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ آن کتاب ( قرآن ) نیست ، مگر تذکرى براى همه جهانیان » . . 4 فراخوانى اهل کتاب به اسلام قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روىگردانى از آن را کفر و حق پوشى تلقى نموده و به شدت از آن توبیخ مىکند : « اى اهل کتاب ! پیامبر ما به سوى شما آمد در حالى که بسیارى از حقایق کتاب [ آسمانى ] را که شما مخفى داشتید ، روشن مىسازد و از بسیارى از آنها صرف نظر مىکند . آرى از جانب خدا به سوى شما نور و کتاب آشکارى آورد . خداوند به برکت آن ، کسانى که خشنودى او را پیروى کنند ، به راههاى سلامت هدایت مىکند و به فرمان خود ، از تاریکىها به سوى روشنایى مىبرد و آنها را به راه راست هدایت مىکند » . قرآن در جاى دیگر مىفرماید : « یا اهل الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ اى اهل کتاب ! چرا به آیات خدا کافر مىشوید ، در حالى که [ بر درستى آن ] گواهید » . در این زمینه آیات فراوان دیگرى وجود دارد که بر بطلان پلورالیسم دینى ، به گونههاى مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسى و شناخت اسلام و پیروى از آن فرا مىخواند . چکیده دیدگاه اسلام پیرامون حقانیت و اعتبار عبارت است از : . 1 دین حق ، تنها اسلام است . اسلام همان آیین توحیدى به معناى کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه پیامبران الهى بوده و آنان ، همگان را به سوى آن دعوت کردهاند . بنابراین آموزههایى چون تثلیث ، ثنویت و . . . هرگز بنیاد و اساس درستى ندارد . . 2 از نظر اسلام ، شریعت داراى کثرت طولى است یعنى ، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده ، شریعت الهى بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتى ، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعتى کاملتر ، متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان عرضه کرده است . بنابراین تکثّر طولى نه عرضى شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها دین مقبول ، توحید ناب و شریعت محمدى ( ص ) است . اکنون این سئوال رخ مىنماید که با توجه به انحصار حقانیت در دین توحیدى اسلام و شریعت آسمانى محمدى ( ص ) یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان و پیروان دیگر ادیان چه وضعى خواهند داشت ؟ آیا همه آنان به جهت بطلان دینشان اهل دوزخ و شقاوتند یا اهل نجات و رستگارى ؟ در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد : 1 انحصارگرایى سختگیرانه بر اساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدى اهل نجات و رستگارىاند . به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامىِ پایبند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگارى دارد و دیگران همه نارستگارانند . چنین نگرشى نه مبناى خردپذیرى دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد . از نظر عقلى این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینى با غلبه رحمت خدا و هدف اساسى خلقت انسان و ملاکها و معیارهاى رستگارى و نارستگارى ناسازگارى دارد . 2 تکثرگرایى نجات براساس این گمانه ، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگارىاند . به عبارت دیگر شرط نیک فرجامى فقط دیندارى است و بس ، اما اینکه کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشى در این زمینه ندارد . این گمانه مبتنى بر پلورالیسم دینى است که بطلان و ناراستى آن از نظر عقل و دین مورد بررسى واقع شد . 3 قرآن و نجاتگرایى اعتدالى قرآن در باب نجات نه سختگیرى انحصارگرایانه را بر مىتابد و نه کثرتگرایىِ حق و باطل یکسان انگار . را در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حق دو گونه است : . 1 کفر عناد و لجاجت ( جحود ) کسى که داراى چنین کفرى است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است . . 2 کفر جهالت و نادانى چنین کفرى اگر ناشى از تقصیر و کوتاهى عمدى شخص نباشد ، بلکه صاحب آن از سویداى دل جویاى حقیقت و پیرو آن در حدى که با آن آشناست باشد ، و با قلب سلیم و تسلیم قلبى در برابر حق ، خدا را ملاقات کند خداوند او را معذب نمىسازد چراکه عذاب خدا تابع حجتهایى است که بر بندگان تمام کرده و واکنشهاى منفى آگاهانه و حقستیزانه آنها در برابر حجج الهى . قرآن ضمن آنکه تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام مىداند ، به نکات مهمى در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگارى اشاره مىکند از جمله : الف ) درباره قیامت مىفرماید : « یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ روزى که مال و پسران سود نبخشد جز اینکه کسى با قلب سلیم نزد خدا بیاید . قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است . » ب ) از طرف دیگر قرآن مىفرماید : « وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده ( بدون اتمام حجت ) کسى را عذاب کنیم . » ج ) در جاهاى دیگر قرآن یادآور شده است که « إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمىسازد . » از آنچه گذشت روشن مىشود که سعادت اخروى در گرو عوامل متعددى است از جمله : 1 حسن فعلى یا گزینش راه درست 2 حسن فاعلى یعنى سلامت و پاکى درون و تسلیم امر حق بودن 3 برقرارى حجت الهى و چگونگى برخورد و واکنشهاى انسان در برابر آن . انگاره فوق خرد پذیرترین انگاره است در این انگاره از سویى مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانى صرفاً به جهت عدم دستیابى غیر ارادى به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمىگیرد . معیارهاى دین حق اکنون این سئوال پدید مىآید که اگر تنها یک دین برحق است و همه انسانها وظیفه دارند تا در حد توان به شناسایى و کشف دین حق پرداخته و از آن پیروى کنند چه راهى براى تشخیص دین حق و تمیز دادن آن از راهها و ادیان باطل وجود دارد و چگونه مىتوان دریافت که در میان همه ادیان موجود تنها آیین اسلام برحق است ؟ به یارى خدا این مسئله را در شماره آتى پى مىگیریم . پىنوشتها {L= :ReligiousPluralism.ReligiousExclusivism.Contradiction.SelfContradiction.Scepticism.SelfConclusion.Selfexclusion =L} . نحل / 66 جاثیه / . 32 ابراهیم / 9 و . 10 بقره / . 256 جهت آگاهى بیشتر . ک : الف ) محمدحسن ، قدردان قراملکى ، قرآن و پلورالیزم دینى ( تهران : مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر ب ) مرکز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علمیه ، پلورالیسم دینى ج ) على ، ربانى گلپایگانى ، تحلیل و نقد پلورالیسم دینى د ) کتاب نقد ، ش . 4 اسرا / 36 یونس / 36 نجم . 28 آل عمران / . 85 بنگرید : محمدحسن ، قدردان قراملکى ، قرآن و پلورالیزم ، ص 117 - . 136 بقره ، . 120 توبه / . 30 . ک : آل عمران / 31 ( مباهله با مسیحیان ) توبه / 31 و 32 نساء 157 و 71 مائده 51 و . 473 سبأ / . 28 اعراف / 158 ، نساء 79 حج 49 ، فرقان / 1 ، انبیا . 107 تکویر ، 27 انعام / 18 ص 87 انعام / 90 ابراهیم / 1 و 52 آل عمران / 138 انعام 18 نساء 174 فرقان / . 1 مائده / 15 - 16 و . 19 آل عمران / 7 بقره / 41 آل عمران / . 71 بنگرید : محمدحسن قدردان قراملکى ، قرآن و پلورالیزم . جهت آگاهى بیشتر در این زمینه بنگرید : شهید مطهرى ، مجموعه آثار ج 1 ، صص 288 285 ، قم و تهران : صدرا . همان ، ص 285 . 280 شعراء / 88 - . 89 اسراء / . 15 توبه / . 120 جهت آگاهى بیشتر بنگرید : شهید مطهرى ، مجموعه آثار ، ج 1 ، صص 292 - 289 و 326 - 295 ج 5 ، ص 61 - 56 علامه طباطبایى ، المیزان ، ج 5 ، ص 61 - . 56 پنجم . سکولاریسم ( جدا یى دین و سیاست ) سکولاریسمئ {L= (secularism) =L} یکى از اصول و مبانى محورى دموکراسى غربى است که با نگاهى دقیق تر مى توان سایر اصول حاکم بر دمکراسى غربى ( اومانیسم ، عقل مدارى ، مشروعیت مردمى ) را پیامد این مبناى فکرى دانست . براساس این تفکر دین از قلمرو سیاست و اقتصاد و کلیه شئون اجتماعى کنار گذاشته شده و امر دنیا به خود بشر واگذار شده است . جان لک متفکر مشهور انگلیسى بر این باور است که : « بیش از هر ضرورى است که امور مربوط به حکومت مدنى و امور مربوط به دین یکدیگر تفکیک شود و قلمرو فعالیت هر یک دقیقا معین و مشخص گردد » . 1 دموکراسى غربى در شرایط و فضایى در غرب شکل گرفت که پیش از عصر نوزایى ( رنسانس ) و تحولات ناشى از آن و به دلیل نارسایى مفاهیم انجیل و مسیحیت تحریف شده و حاکمیت رجال کلیسا و به دنبال نهضت اصلاح دینى ، دین از عرصه اجتماعى کنار گذاشته شد و حکومت بر مبناى خواست مردم شکل گرفت . {J اسلام و سکولاریسم J} اسلام ، اندیشه سکولاریسم را بر نمى تابد . در اندیشه سکولاریسم ، حق قانونگذارى و حاکمیت به غیر خدا یعنى انسان واگذار گردیده است . در حالى که در بینش توحیدى ، مالکیت و حاکمیت حقیقى و اصلى از آن خداست و بدون اذن او هیچ انسانى حق ندارد بر دیگرى حکم براند . در اندیشه سکولار ، دین امرى فردى قلمداد شده و به رابطه انسان و خدا ارتباط دارد ولى آن گاه که ضرروت دین به عنوان مجموعه اى مشتمل بر قوانین اجتماعى براى سعادت مادى و معنوى انسان اثبات گردد . طبعا گرایش سکولاریسم طرد مى شود . اسلام براى همه شئون انسانى ، اعم از فردى و اجتماعى ، قوانین و مقرراتى دارد . بى شک هیچ دین الهى و آیین آسمانى تفکیک دین از سیاست را نمى پذیرد و آنچه در متون مذهبى مسیحیان آمده و ارباب کلیسا آن را ترویج مى کنند چیزى جز قلب و تحریف تعلیمات راستین حضرت مسیح علیه السلام نیست . از نظر ما ، دین مجموعه اى است از معارف نظرى و احکام عملى و احکام عملى دین هر سه قلمرو ارتباط انسان با خدا ، ارتباط انسان با خودش و ارتباط انسان با دیگران را در بر مى گیرد . بنابراین شامل اخلاق و حقوق و سیاست مى شود . در قرآن کریم و در روایات معصومین علیه السلام مجموعه سرشارى از احکام حقوقى و سیاسى و اجتماعى موجود است . 2 اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکر و جهاد و دفاع دارد اگر حدود و مقررات و قوانین اجتماعى و جامع دارد این نشان مى دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفه فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسان هاى دیگر نپرداخته است . 3 {J . 2 اومانیسم ( انسان مدارى ) : J} اومانیسم هویت فرهنگى عصر جدید و از اصول دموکراسى غرب است بر اساس این اصل ، انسان مدار و محور همه اشیا و خالق ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر است . در واقع ، انسان جاى خدا مى نشیند و قادر است بدون در نظر قرار دادن دین و ارتباط با ماوراى طبیعت ، مشکلات زندگى و دنیاى خود را حل و فصل کند . 4 {J اسلام و اومانیسم : J} اسلام با اومانیسم هیچ هم خوانى ندارد و اساسا نوع نگرش اومانیسم ها به انسان با نوع نگرش اسلام به انسان بسیار متفاوت است . در جهان بینى اسلام هر چند انسان از جایگاه ویژه اى برخوردار است ولى همه هستى انسان وابسته به خداست و تحت تدبیر تکوینى و تشریعى خداوند و نیازمند و وابسته به اوست . و بدون امداد خداوند در دو بعد تکوین و تشریع با مشکل مواجه خواهد شد . در حالى که براساس تفکر اومانیستى ، انسان محور همه اشیاست و جاى خدا مى نشیند و خود را بى نیاز از احکام و قوانین الهى مى انگارد . از طرفى براساس جهان بینى اسلام ، انسان موجودى است که داراى دو بعد مادى و روحى است و به هر دو بعد انسان توجه شده است ولى در تفکر اومانیستى انسان موجودى مادى و طبیعى است پیدا این نوع نگرش نسبت به انسان از یک سو سودانگارى و اصالت لذت مادى و فسادى است که جهان غرب هم اکنون دچار آن است و از سوى دیگر نفى هر گونه ارزش اخلاقى ماورائى و فضایل ، کمالات معنوى و سعادت جاودانى است . 5 {J . 3 عقل مدارى : J} عقل مدارى ( راسیونالیسم ) از مبانى دیگر دموکراسى غربى است که پیامد سکولاریسم و اومانیسم مى باشد براساس این دیدگاه انسان با استفاده از عقل قادر است همه مسائل را درک کند . داورى نهایى در حل منازعات ، به عهده عقل است و عقل مستقل از وحى و آموزش هاى الهى ، توان اداره زندگى بشر را دارد . 6 {J اسلام و عقل مدارى : J} براساس تفکر اسلامى ، عقل یکى یکى از ابزار شناخت و از منابع استنباط احکام شرعى است و نه تنها با دین سرستیز ندارد بلکه در خدمت آن است ولى مطابق نگرش دینى عقل به تنهایى نمى تواند همه نیازهاى بشر را برطرف کند و نیازمند وحى است . بنابراین اسلام با عقلانیت مبناى محور قرار دادن و کنار گذران وحى مخالف است و عقل را در کنار وحى و در خدمت دین مى پذیرد . 7 {J . 4 مشروعیت مردمى : J} یکى از مبانى دموکراسى غربى مشروعیت مردمى حکومت است ژان ژاک روسو مى گوید : « هر قانونى که مردم شخصا آن را تصویب نکرده اند بى ارزش است ، اصلا قانون نیست » . 8 فقط قدرتى که از میسر اراده و خواست عمومى مردم به فرد واگذار شود مشروعیت دارد . 9 {J اسلام و مشروعیت : J} مشروعیت در بینش اسلامى ریشه در اعتقادات و معارف اسلامى دارد . براساس اعتقاد توحیدى ، خداوند رب و صاحب اختیار هستى و انسان هاست و چنین اعتقادى ایجاب مى کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتما خدا با اذن خداوند صورت گیرد و چون تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم ، مستلزم تصرف در امور انسان ها و محدود ساختن آزادى افراد است و این امر تنها از سوى کسى رواست که داراى این حق و اختیار باشد . لذا در اندیشه اسلامى همه چیز با اراده او به وجود مى آید و مشروعیت پیدا مى کند . به عبارت دیگر در نظام سیاسى اسلام همه شئون و ارکان حکومت باید مستند به اراده الهى باشد لذا تنها منبع و سرچشمه حکومت در دیدگاه اسلامى الهى بوده و از ولایت تشریعى سرچشمه مى گیرد و هیچ گونه ولایتى جز با انتخاب و اذن الهى مشروعیت نمى یابد هر چند همراه با مقبولیت باشد . 10 بنابراین دموکراسى غربى که بر مبناى و اصولى هم چون سکولاریسم ، اومانیسم ، عقلانیت و مشروعیت مردمى استوار است با اسلام و اندیشه دینى متضاد بوده و طبیعى است که در اسلام چنین دموکراسى جایگاه ندارد . البته اگر دموکراسى را فارغ از مبانى و اصول حاکم بر آن و تنها به عنوان روشى حکومتى که مردم در فرایند هاى مختلف حکومتى - از تشکیل حکومت تا انتخاى مسئولین اجرایى و قانون گذار نقش داشته باشند - مد نظر باشد نه تنها با دین ناسازگار نیست که نظام اسلامى داعیه دار الگوى جدیدى در برابر دموکراسى هاى غربى است که براساس آن مردم در چارچوب اصول و قوانین دینى دست به انتخاب کارگزان حکومت مى زنند و به مشارکت سیاسى مى پردازند . علاوه بر منابعى که در بالا ذکر شد ، برخى از منابع مفید در این زمینه عبارتند از : . 1 فرهنگ واژه ها ، عبدالرسول بیات ، قم : موسسه اندیشه و فرهنگ دینى ، 1381 . 2 سکولاریسم ، حمید رضا شاکرین ، تهران : کانون اندیشه جوان . 3 جامعه برین ، سید موسى میر مدرس ، قم : بوستان کتاب ، 1380 . 4 لیبرالیسم غرب ، ظهور و سقوط ، آنتونى آربلاستر ، ترجمه : عباس مخبر ، نشر مرکز ، 1377 ( 1 ) ( جان لک ، نامه اى در باب تسامل ، ترجمه شیزاد گلشاى کریم ، تهران : نشر نى ، 1377 ، ص 56 ) ( 2 ) ( محمد تقى مصباح یزدى ، حقوق و سیاست در قرآن ، قم : مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره ، 1380 ، ج 1 ، ص 20 . ک : دین و دولت در اندیشه اسلامى ، محمدى وش ، بوستان کتاب قم ) ( 3 ) ( عبدالله جوادى آملى ، ولایت فقیه ، ولایت فقیه و عدالت ، قم : مرکز نشر اسراء ، 1378 ، ص 75 ) ( 4 ) ( توتى ، دیویس اومانیسم ، ترجمه عباس مخبر ، تهران : مرکز 1378 ، ص 166 ) ( 5 ) ( براى اطلاع بیشتر به کتاب معارف قرآن انسان شناسى ، محمد تقى مصباح یزدى ، قم : مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره و انسان از دیدگاه اسلام ، احمد واعظى ، قم : دفتر همکارى حوزه و دانشگاه ، 1377 ، مراجعه شود ) ( 6 ) ( آندره ، لالاند ، فرهنگ علمى انتقادى فلسفه ، ترجمه : على رضا وثیق ، تهران ، فردوسى ، 1377 ، ص 28 ) ( 7 ) ( براى اطلاع بیشتر به کتاب نسبت دین و دنیا ، عبدالله جوداى آملى ، قم : مرکز نشر اسرار ، 1381 ، ص 28 ) ( 8 ) ( ژان ژاک روسو ، قرارداد اجتماعى ، ترجمه : منوچهر کیا ، نشر دریا ، 1352 ، ص 152 ) ( 9 ) ( وت ، جونز ، خداوندان اندیشه سیاسى ، تهران : امیرکبیر ، 1376 ، ج 2 ، ص 221 ) ( 10 ) ( محمد تقى مصباح یزدى ، نظریه سیاسى اسلام ، قم : مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره ، 1378 ، ج 2 ، ص 40 )
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.