تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه
در اینجا چند مساله را باید از هم تفکیک نمود : 1. معنای عصمت و عدم تحریف اسلام 2. سنجه های حقانیت مذهب 3. امتیازات تشیع.یک.عدم تحریف اسلاممنظور از عدم تحریف اسلام عصمت کتاب آسمانی یعنی قرآن است.یکى از مهم ترین امتیازات اسلام بر دیگر ادیان، «کتاب آسمانى» آن است. قرآن مجید، از چند جهت بر کتاب هاى آنان امتیاز دارد. برخى از این جهات عبارت است از:1. کلام الهى؛ قرآن مجید کتابى است که تماماً از سوى خداوند، بر پیامبر(ص) نازل شده و تمام الفاظ و کلمات به کار رفته در آن، عیناً کلام الهى است.به عبارت دیگر اسلام تنها دینى است که مستقیماً کلام خدا را در دسترس بشر قرار مى دهد و انسان را با سخن او آشنا مى سازد؛ در حالى که دیگر ادیان موجود، از چنین امر مهمى تهى بوده و حتى ادعاى آن را ندارند.دکتر موریس بوکاى مى نویسد: «فرق اساسى دیگر میان مسیحیت و اسلام - در مورد کتاب هاى مقدس - این است که مسیحیت متنى ندارد که از طریق وحى نازل شده و تثبیت گردیده باشد؛ اما اسلام قرآن را دارد که با ضابطه بالا مى خواند.قرآن بیان و گزاره وحیانى است که از طریق جبرئیل به محمد(ص) رسیده است. بر خلاف اسلام، اصول مذهبى مبتنى بر وحى در مسیحیت، بر پایه گواهى هاى متعدد و غیر مستقیم افراد انسانى استوار است و بر خلاف تصور بسیارى از مسیحیان، هیچ گونه قولى در دست نیست که واسطه نقل آن، یک شاهد عینى زندگانى عیسى(ع) باشد» نگا : توماس، میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، (قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377)، صص 23 و 24..توماس میشل - استاد الهیات و کشیش مسیحى - مى نویسد: بر خلاف قرآن، کتاب مقدس مجموعه اى بین 66 تا 73 کتاب است که در طول 1500 سال تألیف شده و شمار بزرگى از مؤلفان - که تاریخ نام بسیارى از آنها را فراموش کرده - براى تهیه آن به عملیات پیچیده اى پرداخته اند.میشل اشاره مى کند که نویسندگان کتاب هاى مقدس، معصوم نبوده و دچار محدودیت هاى علمى و تنگناهاى زبانى بوده و به رنگ زمان خود در آمده بودند و لاجرم خطاهایى نیز در کتاب مقدس به یادگار نهاده اند: «گاهى این نویسنده بشرى، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى دارد که اثر آن در متن کتاب باقى مى ماند» همان، ص 27..رابرت ا. هیوم نیز مى نویسد: «اسلام، از این جهت که متن مقدس آن صریحاً وحى خداوندى به یک فرد خاص - بنیانگذار این دین - است، در میان همه ادیان جهان منحصر به فرد است. در قرآن سخنگوى اصلى خدا است...» رابرت، ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهى، (تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ هفتم، 1377)، ص 309..2. تحریف ناپذیرى؛ قرآن کتابى است تحریف ناپذیر که همواره اصالت و عصمت خود را در طى قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحریف کوتاه کرده است؛ در حالى که هیچ یک از ادیان موجود، از این ویژگى برخوردار نیست. «عصمت» امرى افزون بر اصل الهى بودن پیام قرآن است و براى آن مى توان مراحل زیر را ذکر کرد:2-1. عصمت از ناحیه نازل کننده (خداوند) نگا : بقره(2)، آیه 176؛ نساء(4)، آیه 122 و....؛2-2. عصمت از ناحیه حاملان وحى و فرشتگان رساننده به پیامبر(ص) نگا : شعراء (26) آیه 193.؛2-3. عصمت در دریافت وحى از سوى پیامبر(ص) نجم (53)، آیه 3 و 4؛ تکویر (81)، آیه 23-19، بینه (98)، آیه 2.؛2-4. عصمت در ابلاغ وحى به مردم از سوى پیامبر(ص) همان ؛2-5. عصمت در بقا و استمرار تاریخى وحى در میان بشر تا پایان تاریخ فصلت(41)، آیه 42؛ حجر(15)، آیه 9، واقعه(56) آیه 77..3. معجزه جاوید و سند رسالت؛ پیامبران براى اثبات رسالت خود، معجزه آورده اند؛ لیکن کتاب آسمانى آنها، غیر از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ یعنى، هم کتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف دیگر این کتاب معجزه اى جاودان و باقى و سندى زنده بر رسالت است که قرن ها و عصرها را در مى نوردد و همگان را به تحدّى مى طلبد. در حالى که معجزات پیامبران پیشین، فقط نزد حاضرین مشهود بوده و اثرى از آن باقى نیست و جوامع بشرى از مشاهده آن محروم اند.افزون بر آن کتاب آسمانى اسلام، امتیازات بیشمارى از جهت محتوایى دارد که بررسى آنها مجالى فراخ تر مى طلبد. با توجه به نقش محوری کتاب آسمانی در دین عصمت آن نقش فوق العاده ای دارد و به عنوان معیاری بنیادین ملاک سنجش امور دیگر قرار می گیرد . در نتیجه اگر در جای دیگری مانند روایات و ... تحریف یا اشتباهی رخ دهد قرآن ملاک سنجش و تشخیص صحیح از سقیم است . اما با وقوع تحریف در دیگر کتب آسمانی پیشین دیگر هیچ ضابطه و معیاری برای بازشناسی حق از باطل در آموزه های دینی باقی نماند . 2.سنجههای حقانیت مذهب:برای شناخت حقیقت و صراط مستقیم هدایت در میان فرقههای مختلف سنجههای خردپذیری وجود دارد؛ و هر کسی موظف است با دقت و اخلاص و پیراسته از هرگونه تعصب و لجاجت در پی تحری حقیقت برآید و بر اساس ادله روشن در برابر آن تسلیم و انقیاد ورزد. عمدهترین سنجههای حقانیت عبارتند از: 1ـ اصالت و قوت استنادپذیری به منابع اولیه دینی. 2ـ صیانتپذیری حداکثری: یعنی دارا بودن عوامل و سازوکارهایی که بیشترین توانایی را در جهت حفظ خلوص و سلامت دینی و بازداری از انحراف، به ویژه در خطوط اساسی دین فراهم آورد. از جمله این عوامل عبارت است از پیشوایان و راهنمایانی که در علم و عمل تجسم اعلای دین و جلوه حقایق آن باشند.3ـ عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی.4ـ عقلانیت، اعتدال، جامعنگری و دوری از تعصبها و افراط و تفریطهای دینسوز و خردستیز.5ـ استقبال از پرسشهای بشر از دین و توان پاسخگویی هر چه بهتر و بیشتر به مسائل پیچیده و غامض دینی و مذهبی.3.امتیازات تشیع1ـ اصالت در خاستگاهتشیع اصیلترین جریان همراه با ظهور اسلام، مدافع مسلمات دین حنیف، مولود طبیعی آن و مورد تأیید پیامبر اسلام است. علامه طباطبایی مینویسد: «حقیقت این است که شیعه طایفهای از مسلمین است که به واسطة مخالفتهایی که از اکثریت، نسبت به مسلمات کتاب و سنت مشاهده کرده، در مقام اعتراض و انتقاد برآمده و به ملازمت مسلمات کتاب و سنت برخاسته و دعوت کرده است... غرض آنها از این انتقاد، دفاع از یک دسته نصوص مسلمهای بود که به موجب آنها، ولایت عموم مسلمین به دست امیرالمؤمنین علی (ع) سپرده شده بود؛ نصوصی که به موجب آنها اهل بیت پیغمبر، پیشوایان دین و مرجع جمیع شئون علمی و عملی اسلام معرفی شده بودند و همین نصوص هماکنون نیز به نحو تواتر در دست فریقین ـ اهل سنت و شیعه ـ موجود میباشد.»[1]شواهد و قرائنی که شیعه پیرامون خاستگاه خود به ویژه تأیید آن از سوی پیامبر و بنیانگذار آیین اسلام به دست داده دارای چنان قوتی است که فیالجمله مورد قبول دیگران نیز قرار گرفته است.نصوص تاریخی و روایی متعددی در توصیف گروهی به عنوان شیعه از سوی رسول اکرم(ص) وارد گشته است. از جمله سیوطی در الدرالمنثور به نقل از جابر بن عبدالله آورده است: «نزد پیامبر(ص) بودیم که علی وارد شد، آنگاه پیامبر فرمود: قسم به او که جانم در دست اوست، او(علی) و شیعیانش رستگاران روز رستاخیزند...»[2]ابوحاتم رازی بر آن است که «شیعه نام گروهی بود که در زمان رسول خدا(ص) دوست و همراه صمیمی امیرمؤمنان علیبنابیطالب (ع) بودند و به این نام شناخته میشدند؛ مانند: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار یاسر و دیگران. رسول خدا دربارة اینان که شیعه و یاران علی خوانده میشدند، فرمود: «بهشت مشتاق چهار نفر است: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار.» از آن پس تا زمان ما به هر کس که معتقد به برتری علی باشد شیعه اطلاق میشود.[3] این انگاره مورد قبول برخی مستشرقان و عالمان اهل سنت نیز قرار گرفته است.[4]2ـ قوت استنادپذیریاز جمله امتیازات شیعه، درجه استنادپذیری آن به منابع اصیل اسلامی است. علمای شیعه در طول تاریخ در اثبات مبانی اعتقادی خویش به همه ادله معتبر همچون دلیل عقلی، قرآن مجید و سنت قطعیه تمسک جستهاند. به عنوان مثال در بحث امامت که اصلیترین شاخص تشیع به حساب میآید به ادله ذیل استناد کردهاند:الف) دلایل قرآنی: پارهای از دلایل قرآنی امامت و مرجعیت دینی ـ سیاسی اهلبیت عبارتند از: آیه ولایت،[5] آیه تبلیغ و اکمال،[6] آیه تطهیر،[7] آیه اولیالامر[8] و نیز دهها آیة دیگر که در شأن و فضیلت اهل بیت و یا در بیان جایگاه امامت و مبدء مشروعیت آن نازل شده است.[9] از جملة این آیات، آیه «امامت»[10] است که مبدأ آن را جعل الهی میداند و در میان فضایل از همه مهمتر آیه مباهله[11] است که امیرمؤمنان را نفس نبی خوانده است.ب) دلایل روایی: چندی از دلایل روایی مورد استناد شیعه بر ولایت اهل بیت، به ویژه امام علی(ع) عبارتند از: حدیث غدیر،[12] احادیث دوازده خلیفه،[13] حدیث ولایت،[14] حدیث وصایت،[15] حدیث منزلت،[16] حدیث خلافت،[17] حدیث ثقلین،[18] حدیث سفینه،[19] حدیث امان[20] و دهها حدیث دیگر در فضایل اهل بیت که شایستگی انحصاری آنان در مرجعیت دینی و رهبری سیاسی را نشان میدهد. برخی روایات فوق از نخستین مراحل اعلام رسالت تا واپسین لحظات حیات بارها توسط پیامبر مطرح و مورد تأکید قرار گرفته است. این احادیث به صورت متواتر نقل گردیده و در صحاح، مسانید و سنن اهل سنت به وفور یافت میشود. آنان هرگز نتوانستهاند در برابر دیدگاه شیعه توجیه خردپذیری از اینگونه نصوص ارائه کنند.ج) دلایل عقلی: استدلال عقلی شیعه شامل چهار جهت میشود: 1.استدلالهای عقلی مربوط به ضرورت وجود امام؛ 2.استدلالهای راجع به شرایط امام، 3.استدلالهای مربوط به مبدأ مشروعیت و چگونگی تعیین امام؛ 4.استدلالهای راجع به واکنش و پاسخ خداوند به نیازهای جامعه اسلامی همچون قاعده لطف.[21] آنچه در این راستا شایان ذکر است اینکه هیچ یک از مذاهب اسلامی مانند تشیع از قوّت و کثرت و تنوع ادله و مستندات در اثبات عقاید اساسی و بنیادین خود بهرهمند نیست. بررسی مقایسهای ادله هر یک از مذاهب بر بنیادهادی اعتقادی خود گواه روشنی بر این مطلب است.3ـ مصونیتپذیری حداکثریاز ویژگیهای ممتاز تشیع حداکثر مصونیتپذیری در برابر انحرافات و کژاندیشیها در عرصه درک و فهم حقایق و آموزههای دینی است. این مهم تابع عواملی چند است از جمله: استمرار نص و وجود رهبرانی معصوم که اقیانوس دانش و معارفشان بهترین مبیّن معارف دینی و زداینده غبار تحریفها و ناراستیهاست. شهید مطهری در این باره معتقد است: «شیعه از نعمتهایی برخوردار است که دیگر فرق اسلامی فاقد آنند. از جمله آنها استمرار دوران عصمت است. عصمت برای اهل سنت منحصر به بیست و سه سال و برای شیعه 273 سال است.»[22] یعنی برای آنها دوران عصمت تنها زمان پیامبر است، اما شیعه افزون بر آن 250 سال یعنی تا وفات امام عسکری(ع) امام معصوم ظاهر دارد که سیرهاش حجت است. در این مدت تغییرات بسیاری در اوضاع زمانه پدید آمد و اوضاع رنگ و روی بسیار متفاوتی یافت. وجود امام معصوم(ع) در این دوران مشکل اقتضای زمان را به خوبی حل مینمود و آنچه را که جامعه نمیتوانست با مراجعه به سیره پیامبر پاسخش را دریابد با وجود امام معصوم به راحتی حل میشد. معارف قرآن به زیباترین شکل و عمیقترین وجه بیان میگردید و گنجینه معارف بدون ابتلا به التباسات و کژیها و انحرافات سهوی و عمدی گشوده میشد.[23]در مقابل، دیگر فرق اسلامی نه تنها به قدر کافی از فیض وجود امامان بهره نجستند، بلکه منع شدن احادیث نبوی توسط خلفا مدتهای مدیدی آنان را از معارف ارزشمند نبوی نیز محروم ساخت و در چنین خلأ بزرگی راه برای ورود اسرائیلیات و احادیث جعلی و خرافی گشوده شد و چنان ضربهای بر پیکر معارف ناب اسلامی وارد آمد که آثار آن همچنان باقی است و از میان بردن آن کاری بس دشوار، بلکه همچنان ناشدنی است.4ـ جامعیت و اجتهاداستمرار نص در تشیع تا اواخر قرن سوم و بهرهگیری وافر از روایات معصومین(ع) جامعیت آیین خاتم را به بهترین وجه به نمایش گذاشته و جریان اجتهاد را به گونهای ممتاز از اهل سنت سامان داده است. جهت توضیح این مطلب مبانی و گونههای اجتهاد را از دیدگاه دو مذهب باز میکاویم: الف) اجتهاد در اهل سنتدر دیدگاه اهل سنت، احکامی که به وسیلة کتاب و سنت تشریع شده محدود و متناهی است؛ در حالی که حوادث و وقایع پیشآینده نامحدود است؛ لاجرم منبع دیگری غیر از کتاب و سنت برای تشریع احکام لازم است و آن همان «اجتهاد رأی» است.در اینکه «اجتهاد رأی» چگونه است و به چه ترتیبی باید صورت بگیرد در میان اهل تسنن اختلاف نظر است: شافعی در کتاب معروف خود «الرساله» اصرار دارد که اجتهاد در «قیاس» است اجمالاً یعنی اینکه موارد مشابه را در نظر بگیریم و در قضیة مورد نظر خود، مطابق آن موارد مشابه حکم کنیم. مبتکر اینگونه اجتهاد ابوحنیفه بوده است.بعضی از فقهای اهل تسنن، اجتهاد رأی را منحصر به «قیاس» ندانسته و «استحسان» را نیز معتبر شمردهاند؛ رأی بدون در نظر گرفتن موارد مشابه، بر اساس ذوق و عقل. همچنین است «استصلاح» یعنی تقدیم مصلحتی بر مصلحت دیگر. و نیز «تأول» یعنی هر چند حکمی در نصّی از نصوص دینی، آیهای از آیات قرآن و یا حدیثی از احادیث معتبر پیامبر خدا(ص) رسیده، ولی به واسطة بعضی مناسبات، ما حق داشته باشیم از مدلول نص صرف نظر کنیم و رأی اجتهادی خود را مقدم بداریم. دربارة اجتهاد در مقابل نص، کتابهایی نوشته شده است و شاید از همه بهتر رسالهای است که علامه سید شرفالدین به نام «النص و الاجتهاد» نگاشته است.در فقه شیعه، قیاس و رأی به هیچ روی معتبر نیست و ائمه اطهار(ع) به جد با آن مبارزه کردهاند؛ زیرا: اولاً حکم تشریع نشده، هرچند به طور کلی به وسیلة کتاب و سنت نداریم؛ ثانیاً، قیاس و رأی از نوع گمانها و تخمینهایی است که در احکام شرعی زیاد به خطا میرود.حق اجتهاد در میان اهل تسنن دیری نپایید. شاید علت امر، اشکالاتی بود که عملاً به وجود آمد؛ زیرا اگر چنین حقی ادامه پیدا میکرد و به ویژه اگر «تأول» و تصرف در نصوص را جایز بشماریم و هر کس مطابق رأی خود تصرف و تأولی بنماید چیزی از دین باقی نمیماند. به همین علت به تدریج حق اجتهاد مستقل سلب شد و نظر علمای تسنن بر این قرار گرفت که مردم را فقط به تقلید از چهار امام فقهی معروف: ابوحنیفه، شافعی، مالک بن انس و احمد بن حنبل سوق دهند و از پیروی غیر آنها منع کنند. این کار ابتدا در مصر، و در قرن هفتم و پس از آن در سایر کشورهای اسلامی صورت گرفت.[24] اما از نظر شیعه، اجتهاد بابی است که در همة زمانها باید باز باشد.[25]تخطئة قیاس در شیعه نه به جهت عدم حجیت عقل، بلکه به دو جهت دیگر است: یکی اینکه رأی و قیاس، عمل به ظن است نه عمل به علم، تبعیت از خیال است نه تبعیت از عقل؛ دوم اینکه مبنای لزوم رجوع به رأی و قیاس وافی نبودن اصول و کلیات اسلامی است و این ظلم و یا جهل به اسلام است. درست است که احکام همة مسائل، به طور جزئی و فردی بیان نشده است و امکان هم ندارد، ولی کلیات اسلامی به گونهای تنظیم شده که پاسخگوی جزئیات بیپایان و اوضاع مختلف مکانی و شرایط متغیر زمانی است. بنابراین وظیفه یک فقیه این نیست که به لفظ، جمود کند و حکم هر واقعة جزئی را از قرآن یا حدیث بخواهد و این هم نیست که به بهانة نبودن حکم یک مسئله، به خیالبافی و قیاسپردازی روی آورد. وظیفة فقیه ردّ فروع بر اصول است. اصول اسلامی در کتاب و سنت موجود است. فقط یک «هنر» لازم است و آن هنر «اجتهاد» یعنی تطبیق هوشیارانه و زیرکانة کلیات اسلامی بر جریانات متغیر و زودگذر است.[26]ب) اجتهاد در شیعه بنیاد نظری اجتهاد در شیعه بر اساس باور جامعیت اسلام و مردودانگاری خلأ تشریع است. اخبار و احادیث فراوانی در متون روایی آمده است که حکم هر چیزی به طور کلی در کتاب و سنت موجود است. در کتاب کافی بابی وجود دارد به عنوان «باب رجوع به کتاب و سنت و اینکه همة حلالها و حرامها و احتیاجات مردم در قرآن یا سنت موجود است.»[27]با توجه به دیدگاه شیعه، اجتهاد از نوع تشریع و قانونگذاری بر اساس رأی و نظر خود یا قیاس نیست، و اساساً چنین اجتهادی در نگرش شیعه باطل است. اجتهاد در شیعه به معنای تلاش و کوشش عالمانه و تدبر و تعقل در فهم ادلة شرعیه و تفریع و استنباط حکم فروع از اصول است. در سخنان امیرمؤمنان(ع) دربارة کار ویژة مجتهد آمده است که فروع را بر اصول تطبیق میدهد و پاسخ مسئله را بر اساس آن باز میگوید.[28] اینگونه از اجتهاد هیچیک از آفات اجتهاد رأی را ندارد. از این رو اجتهاد شیعی توانسته است در طول تاریخ پیوسته بپاید و همواره رشد و بالندگی یابد.[29]5ـ عقلانیتاز جمله امتیازات برجسته تشیع عقلانیت بالای آن است. عقلانیت شیعه نه در هیچ یک از مذاهب اسلامی مانندی دارد و نه در دیگر ادیان. در مکتب تشیع بر اساس روایات رسیده از معصومان(ع) عقل و خرد، حجت و پیامبر باطنی است و پیامبر حجت بیرونی؛ از این رو شیعه بنیادیترین مسائل اعتقادی خویش را بر پایه عقل و براهین قطعی عقلی استوار میسازد و آن را یکی از ادله چهارگانه در استنباط فقهی قرار داده است. عقلانیت شیعه ویژگیهایی دارد که ممیز اساسی آن با دیگر فرق اسلامی است، از جمله اینکه عقل فسلفی عمدتاً در میان شیعه رشد کرد و فیلسوفان بزرگ اسلامی نوعاً شیعه بودهاند.[30] احمد امین مصری، فارابی را شیعه میداند، تنها از آن رو که گرایشهای فلسفی و عقلانی وی فقط و فقط در بستر تشیع میتواند شکل گرفته باشد.[31]در اهل سنت اگر چه معتزله گرایش عقلی داشتند؛ لیکن اولاً عقل اعتزالی عقل جدلی بوده و از عقل برهانی بهرهای نداشت. ثانیاً معتزله گروهی اندک بوده که دیری نپاییدند و از جهان تسنن رخت بربستند. این مسئله نشان میدهد که عقلانیت اعتزالی فاقد سرمایهها و پشتوانههای لازم برای بقا و دوام خود بوده و در جهان تسنن تحملپذیر نبوده است. این مسئله ناشی از عوامل مختلفی است از جمله احتمالاً پارهای افراطیگریهای خردشعارانه معتزلیان؛ همچنین فقدان مباحث و بنیادهای عقلگرایانه در منابع حدیثی جهان تسنن و قرار گرفتن جریان عقلگرا در برابر نص و حدیثگرایی. اما در جهان تشیع این مسئله به طور بنیادی حل شده است. یعنی نه تنها امامان معصوم(ع) بر جایگاه عقل و خرد تأکید فراوان مینمودند بلکه احادیث شیعه، بر خلاف احادیث اهل سنت، مشتمل بر احادیثی است که منطقاً مسایل عمیق ماوراء الطبیعی، اجتماعی و... را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. استاد مطهری بر آن است که در احادیث اهل سنت تجزیه و تحلیلی درباره این موضوعات صورت نگرفته است. مثلاً اگر سخن از قضا و قدر، اسماء و صفات باری، روح، انسان، عالم پس از مرگ، صراط، میزان، امامت، خلافت و... به میان آمده هیچگونه بحث و توضیحی در پیرامون آنها ارائه نشده است؛ ولی در احادیث شیعه همه این مسائل طرح شده و درباره آنها استدلال شده است. مقایسهای میان ابواب حدیث کتاب کافی و ابواب حدیث صحاح سته به خوبی این مطلب را روشن میسازد. تفکر شیعی از آغاز استدلالی و تعقلی بوده و تنها تشیع توانسته است حیات فلسفی اسلام را حفظ کند. شیعه این حیات عقلی را بیش و پیش از همه وامدار امیرالمؤمنین علی(ع) است که نخستینبار ژرفترین بحثهای عقلی در حوزه معارف اسلامی در خطبهها و مذاکرات و دعوات آن حضرت مطرح شده و توسط دیگر امامان بسط و توسعه یافته است.[32] کثرت نصوص عقلی و استدلالی در منابع شیعه زمینه مساعدی جهت استقبال از پرسشهای بنیادین فلسفی انسان و توانمندی بسیار بالایی در جهت پاسخ به آنها پدید آورده است؛ در حالی که پاسخ و شعار بزرگان اهل سنت در برابر سادهترین پرسشهای خداشناختی «السئوال بدعة»[33]، بوده است. استاد لگنهاوزن بر همین مسئله انگشت نهاده و راز اسلام آوردن و تشیع خود را استقبال بینظیر این آیین از پرسشهای انسان میدانند.[34]6ـ اندیشه سیاسی مضبوطاز ویژگیهای تشیع برخورداری از اندیشه سیاسی ضابطهمند و معیارگراست. در نظر شیعه امامت منصبی، الهی است و امام دارای شرایطی مشخص شده در شریعت میباشد. این شرایط عبارتند از: عصمت، مشروعیت الهی و تعیین از جانب خداوند و ابلاغ آن از طریق نص نبوی و یا امام بر حق پیشین. در اهل سنت این مسئله شکل دیگری مییابد. آنان امامت را از آسمانی بودن و وابستگی به تعیین و نصب الهی به زمین منتقل کرده و آن را کاملاً بشری و به تعبیری سکولارگونه کردند.اما اینکه پس از زمینی شدن حکومت ساز و کار ایجاد و کاربست و حفظ و انتقال قدرت سیاسی چیست، متأسفانه در این زمینه اندیشه سیاسی اهل سنت بسیار آشوبناک و فاقد یک اصل اساسی و ضابطه و نظریه جامعی در جهت تعیین امام و حاکم است و همواره به تناسب تغییر وضع حکومتها در جهت توجیه آنها تغییر کرده و تابع وضع موجود بوده است. این مسئله در نهایت به توجیه و حمایت از نظامهای سلطنتی ـ موروثی فاسدی چون حکومت بنی امیه و بنیعباس انجامیده است. از نظر تاریخی خلیفه نخست در نزاعی که بین مهاجران و انصار در سقیفه پدید آمد غالب شد و به تعبیر خلیفه دوم «فلتةً» برگزیده شد و با بیعت پنج نفر به نامهای اسید بن حضیر، بشیربن سعد، عمربن الخطاب، سالم آزاد کرده ابوحذیفه و ابوعبیده جراح[35] به حکومت دست یافت و همین مبنای مشروعیت سیاسی در اهل سنت شد. سپس ابوبکر، عمربن خطاب را برای حکومت پس از خود نصب کرد و از پی آن نصب خلیفه پیشین از مبانی مشروعیت قلمداد شد. عثمان از شورای انتصابی خلیفه دوم بر آمد و این نیز یک عامل توجیه سیاسی شد. امام علی(ع) افزون بر منصوب بودن از جانب خداوند، پس از عثمان توسط مردم به رهبری انتخاب شد و در نتیجه، انتخاب مردم نیز مبنایی برای حکومت شد. پس از آن حضرت مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند، ولی معاویه با غلبه در جنگ به قدرت سیاسی مسلط شد. آنگاه «قهر و غلبه» نیز از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت شناخته شد! آنگاه معاویه خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد و یزید را ولیعهد خود قرار داد و این رویه پس از او در بنیامیه و بنیعباس ادامه یافت؛ پس ولایتعهدی نیز یک مبنای مشروعیت شد!! هم اکنون نیز در برخی از کشورهای اسلامی ـ عربی نظام سلطنتی موروثی ادامه دارد.اکنون دیدگاه برخی از اندیشمندان نامدار اهل سنت را در این باره تقدیم میداریم: قاضی القضات ابویعلی (متوفی 458) مینویسد: «امامت، با اعمال زور و قدرت نیز حاصل میشود و نیاز به گزینش و عقد ندارد؛ بنابراین، هر کس به زور شمشیر، پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست و «امیرالمؤمنین» خوانده شد، هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، جایز نیست که شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود نداند؛ خواه چنین کسی، صالح و نیکوکار باشد و یا فاسق و تبهکار؛ زیرا او امیرالمؤمنین و فرمانش بر همگان، نافذ است.»[36] او درباره پیشوای دیگری که برای به دست آوردن قدرت و بیرون آوردن زمام حکومت از دست وی میجنگد و هر کدام سپاه و یاوری برای خود دارد، مینویسد: «نماز جمعه و خطبه آن، به نام مرد پیروز خوانده میشود [زیرا] عبدالله بن عمر، هنگام حرّه با مردم مدینه نماز جماعت میگذاشت و میگفت: «نحن مع من غلب؛ یعنی با من کسی هستم که پیروز شود.»[37]امام الحرمین جوینی (متوفی 478 هـ. ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره بر آن است که: «در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نیست، بلکه بدون آن نیز امامت شکل میگیرد، زیرا ابوبکر به امامت رسید، آن هم پیش از اینکه خبر به امامت رسیدنش به گوش دیگر صحابه و اطراف کشور اسلامی برسد. بنابراین در تشکیل امامت فقط هماهنگی و اجماع امت، شرط نیست و چون اجماع امت، شرط صحت امامت نیست، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزینش امام، حدی معین و تعدادی مشخص، به صورت ثابت شده، در دست نیست. بنابراین، امامت با موافقت و صلاحدید حتی یکی از ارباب حل و عقد نیز صورت میگیرد.»[38]قرطبی (متوفی 671 هـ. ق) مینویسد: «اگر یک نفر از صاحبنظران و معتمدان مردم هم امام را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است؛ زیرا عمر در سقیفه بنیساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر بست.»[39]سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد آورده است: «هر که مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، مالک رقاب مسلمانان گردد، اگر چه فاسق یا جاهل باشد، امامت برای او منعقد میشود... اطاعت امام واجب است، مادامی که مخالف حکم شرع نگوید: خواه عادل باشد، خواه جایر».[40] این گفتار تفتازانی، بیانگر سه مطلب از دیدگاه ایشان است: 1ـ نحوه تعیین امام: یکی از اموری که امامت به وسیله آن ثابت میشود، این است که کسی مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، بر مسلمانان مسلط شود و مالک رقاب آنان گردد. 2ـ شرایط امام: در امام، عدالت و علم، معتبر نیست؛ بلکه امامت برای جاهل و فاسق نیز منعقد میشود. 3ـ اطاعت از امام: اطاعت از هر امام، واجب است، مادام که مخالف شرع نگوید، چه عادل و چه جایر و ظالم.[41]7ـ معنویت و عرفانیکی از امتیازات بزرگ تشیع سرمایههای بزرگ معنوی و عرفانی آن است. گنجینههای معنویای چون صحیفه سجادیه و دعاهای مأثور از اهلبیت(ع) مجموعهای بینظیر فراهم آورده که در آن عشق و معرفت به بهترین شکل با یکدیگر هم آغوش گشته و همة ابعاد و مراحل حیات را فراگرفته است. معنویت و عرفان شیعی دارای مؤلفههای شگرف و تأثیرگذاری در حوزه اندیشه، انگیزه، اخلاق، سلوک فردی و اجتماعی انسان و رهیافتهای منحصر به فردی است از جمله: الف) توحید عرفانی آنسان که شیعه تفسیر کرده برآمده از فرهنگ قویم قرآن و منابعی چون نهجالبلاغه، صحیفة سجادیه، مجامع حدیثی و روایی، ادعیه و نیایشهای صادره از معصومان(ع) است. ب) عرفان شیعه همآغوش با عدالت فردی و اجتماعی و همراه با مسئولیتشناسی و مسئولیتپذیری اجتماعی و گره خورده با حماسه و امر به معروف و نهی از منکر است. عرفان شیعی عرفان فرد و جامعه، قرآن و سنت، اجتهاد و جهاد، حماسه و حرکت و تربیت و عدالت است، نه عرفان انزوا و عزلت و درونیگرایی و رخوت آنسان که در تصوف اهل سنت مشاهده میشود. عرفان شیعی، عرفان زندگی در دنیا با معیارهای ناب اسلامی برای حیات جاودان آخرت، گرایش به «رضوانالله» و «لقاءالله» است که سلوک و سیاست، عرفان و عقلانیت، معنویت و حریّت و.... را در همة ابعاد زندگی به هم میپیوندد.[42] عرفان شیعی حول مفهوم ولایت شکل میگیرد که درجه و مرتبهای از مسئلة امامت یا ولایت معنوی انسان کامل است که نمود و جلوة تام ولایت مطلقه الهیه میباشد و این اوج مفهوم امامت است.مسئله ولایت معنوی انسان کامل به تعبیری مسئلة حجت زمان است. عرفا و متصوفه بر این مطلب اصرار دارند که در هر دورهای یک انسان کامل که حامل معنویت کلی انسانیت است وجود دارد. هیچ نبوده و نخواهد بود که زمین از یک انسان کامل خالی باشد که حجت خداست بر دیگران. برای آن انسان کامل مقامات و درجات زیادی قائلند. در متون شیعه و زیارتها آمده است که امام دارای چنین روح کلی است.[43]اهل عرفان برآنند که در هر دورهای باید یک قطب، یا انسان کامل وجود داشته باشد و شیعه بر آن است که در هر دورهای یک امام و حجت وجود دارد که «انسان کامل» است. باید توجه داشت که «انسان کامل» به معنای «امام و ولی» بالاتر و والاتر از «انسان کامل» عرفان و قطب و ولی در عرفان و تصوف است. از این رو نباید بین «قطب» به عنوان امام و ولی معصوم با «انسان کامل» مصطلح در عرفان به خصوص عرفان صوفیان انطباق مطلق برقرار کرد؛ بلکه باید به معنا و مصداق و مختصات آن توجه کامل داشت. اطلاق «قطب» به برخی رهبران فاقد حکمت، فقاهت و شریعت و حتی سلوک باطنی گروهی از متصوفه ظلم فاحش به «انسان کامل»، امام و ولی و حتی عارفان حقیقی است.[44]از سوی دیگر برخی جریانهای عرفانی ـ صوفیانه مسئلة «امامت و ولایت» را به معنای استمرار «مقام نبوت» و واسطة فیض در نظام خلقت و شریعت و حجتهای کامل الهی باور ندارند و به یقین «تصوف منهای ولایت» با عرفان و تصوف اصیل و ولایتمحور در تضاد و تعارض علمی و عملی است و آنها را باید از هم بازشناخت تا جریان اصلی عرفان گم نشود و معیارهای معرفتی ـ رفتاری و محکمات برای تأویل متشابهات در حوزة عرفان و تصوف مهجور و مغفول واقع نشود. از محکمات عرفان ناب که تمام مسائل دیگر در نسبت با آن سنجیده میشود، عنصر «امامت و ولایت» است. امامت و ولایت در اندیشه شیعی در برگیرنده عنصر مرجعیت دینی و زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی نیز هست.[45]پینوشتها:
[1] ـ شیعه (مذاکرات و مکاتبات پروفسور هانری کربن با علامه سیدمحمدحسین طباطبایی)، ص 17 و 20.[2] ـ السیوطی، الدرالمنثور، ج 6، ص 376، در تفسیر آیة 6 و 7 سورة بینه.[3] ـ رازی، ابوحاتم، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ترجمه علی آقا نوری، ص 259.[4] ـ احمد امین ضحی الاسلام ، ج 3، ص 208 ـ 209، محمد کرد علی، خطط الشام، ج 5، ص 251؛ عمارة التیارات الاسلامیه، ص 200؛ شیبی ،کامل مصطفی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج 1، ص 22ـ 25؛ علی آقا نوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقههای شیعه در عصر امامان، ص 120.[5] ـ مائده/ 55.[6] ـ مائده/ 3 و 67.[7] ـ احزاب/ 33.[8] ـ نساء/ 59.[9] ـ آیت الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9 و 10[10] ـ «انی جاعلک للناس اماما»، بقره/ 124.[11] ـ آل عمران/ 61.[12] ـ «من کنت مولاه فعلی مولاه» (مسند احمد، ج 6، ص 401 ، ح 18506.)[13] ـ نمونههایی از اینگونه احادیث در شماره پیشین گذشت.[14] ـ پیامبر به امام علی(ع) فرمود: «انت ولی کل مؤمن بعدی» (المعجم الکبیر، ج 12، ص 78.)[15] ـ «ان لکل نبی وصیاً و وارثاً و ان علیا وصیی و وارثی»، صحیح ترمذی، ج 5، ص 641، ح 3730.[16] ـ «انت منی بمنزلة هارون من موسی الّا انه لا نبی بعدی» صحیح ترمذی، ج 5، ص 641.[17] ـ اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه... کامل ابن اثیر، حوادث سال سوم بعثت.[18] ـ پارهای از منابع آن در شماره پیشین گذشت.[19] ـ «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجی و من ترکها غرق»، سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج 5، ص355.[20] ـ «.... و اهل بیتی امان لامتی»، (متقی هندی، کنزالعمال، ج 12، ص 102.)[21] ـ ر.ک: دکتر سیدیحیی یثربی، فلسفه امامت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ محمدرضا کاشفی؛ کلام شیعه، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی.[22] ـ در اینجا مراد از دوران عصمت دوران حضور و ظهور امام معصوم است، اما اصل وجود امام معصوم در شیعه همیشگی است و پایانی ندارد.[23] ـ ر.ک: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 21، ص 150 - 151.[24] ـ شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 20، ص 163- 165.[25] ـ همان، ج 21، ص 158.[26] ـ همان، ج 1، ص 57 و 58 و ج 20، صص 33 - 35.[27] ـ کافی، ج 1، کتاب العلم، «باب الرد الی الکتاب و السنه و انه لیس شیئی من الحلال و الحرام و جمیع ما یحتاج الیه الناس الا و قد جاء فیه کتاب او سنة».[28] ـ شهید مطهری، همان، ج 20، ص 164؛ خاتمیت ، ص 131.[29] ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، حکمت احکام (مجموعه چلچراغ حکمت).[30] ـ شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران.[31] ـ حمیدرضا شریعتمداری، عقلانیت اسلامی هفت آسمان (فصلنامه) ش 20، سال پنجم، زمستان 82، ص 8.[32] ـ بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 91-95؛ محمد صفر جبرئیلی، تشیع، مجموعه چلچراغ حکمت. [33] ـ بنگرید: علامه طباطبایی و شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص 17 (مقدمه).[34] ـ بنگرید: پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.[35] ـ بنگرید: ابوالحسن، علی بن محمد الماوردی، الاحکام السلطانیه، ص 6.[36] ـ ابویعلی محمد بن الحسین الفراء الحنبلی، الاحکام السلطانیه، ص 20.[37] ـ همان، ص 23.[38] ـ امام الحرمین الجوینی، کتاب الارشاد، باب الاختیار، ص 424.[39] ـ محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 1 ، ص 269.[40] ـ تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5 ، ص 233.[41] ـ جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، ص 71-67.[42] ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: محمد تقی جعفری، عرفان اسلامی.[43] ـ بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 3 ، ص 289 و ج 4 ، ص 838-849.[44] ـ شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 281، ج 4، ص 866، ج 23، ص 419.[45] ـ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: علامه طباطبایی، معنویت تشیع؛ محمد جواد رودگر، عرفان اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان، (مجموعه چلچراغ حکمت). .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.