تخمین زمان مطالعه: 67 دقیقه
به نظر مى رسد کلیت موضوع چندان صحیح نیست و در مباحث و مناسبات مختلف از دکتر مصدق در رسانه ها ، مطبوعات و . . . . ، یاد شده و نقش ایشان در پاره اى حوادث تاریخى مورد تحلیل و بررسى قرار مى گیرد . اما در عین حال باید توجه داشت على رغم این موضوع انتقادات متعددى از جهت مذهبى ، سیاسى و جود دارد که به برخى از آنها مى پردازیم : مصدق از نظر مذهبى پایبندى به احکام و تعالیم اسلام نداشت و فردى سکولار بود . در عین حال در مواردى اظهار به مسلمان بودن مى نماید چنانکه در مجلس پنجم شهادتین خود را گفت و در مجلس چهاردهم مى گوید من سگ در خانهى اباعبدالله حسینم . و البته همین مقدار در اثبات مسلم بودن وى کافى است . اما در عین حال او یک مسلمان واقعى و پاى بند به شریعت نبود زیرا شواهدى از نماز یا روزه یا حج وى به ما نرسیده ، بلکه در مواردى عکس آن وجود دارد چنانکه شوشترى نماینده مجلس خطاب به مصدق گفت : در مدت تحصن در دربار حتى شما دو رکعت نماز نخواندید . در ماه رمضان مصدق در مجلس آب خورد و سید ضیاء به وى گفت ماه رمضان است تظاهر به روزه خوارى نکنید . مصدق گفت مریضم سید ضیاء گفت حتى اگر مریض باشید نباید به روزه خوارى تظاهر کنید . با اینکه به حج مىرفتند و حتى امینى در ابتداى نخست وزیرى به حج رفت ولى مصدق با اینکه مستطیع بود و اهل سفر به مکه مشرف نشد . بعد از نخست وزیرى وى ، وقتى بهائیان بناى خشونت علیه مسلمانان را گذاشتند ، آیت الله بروجردى ، فلسفى را به عنوان نماینده خود نزد مصدق فرستاد تا از ظلم بهائیان به مردم جلوگیرى کند . مصدق قاه قاه خندیده و مى گوید : براى من تفاوتى بین مسلمانان و بهایى نیست . همچنین در زمان نخست وزیرى وى علاوه بر اختلافات متعددى که با جریان مذهبى و ایت الله کاشانى دارد ، از مداخله و اظهار نظر علماء در مسائل سیاسى جلوگیرى مى کند . به عنوان نمونه حکومت مصدق در رمضان 1331 با صدور اطلاعیهاى روحانیون را تهدید کرد که اگر روى منابر به جز راجع به مسائل مذهبى ، سخنى سیاسى بگویند آنها را بازداشت خواهد کرد . در این رابطه آیت الله شیخ محمد خیابانى به دلیل انتقاد دستگیر و تا پایان حکومت مصدق در بازداشت بلا تکلیف نگهدارى شد . و همچنین فدائیان اسلام و نواب صفوى که نقش زیادى در ملى شدن صنعت نفت و نخست وزیرى مصدق داشتند ، به خاطر تاکید بر اجراى احکام اسلامى مورد خشم مصدق بودند از این رو نواب تا پایان دولت وى در زندان بسر مى برد . حضرت امام ( ره ) نیز ( در صحیفه نور ، ج 15 ، ص 15 ) پیرامون نامبرده مى فرماید « . . . یک گروهى که از اولش باطل بودند من از آن ریشههایش مىدانم ، یک گروهى که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند . ازاولش هم مخالف بودند ، اولش هم وقتى که مرحوم آیتاللّهکاشانى دید که اینها خلاف دارند مىکنند و صحبت کرد ، اینها کارى کردند که یک سگى را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیتاللّهگذاشته بودند . این در زمان آن بود که اینها فخر مىکنند به وجود او ، او هم مسلم نبودمن در آن روز در منزل یکى از علماى تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگى را عینک زدند و به اسم آیتاللّهتوى خیابانها مىگردانند ، من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست ، این سیلى خواهد خورد و طولى نکشید که سیلى را خورد و اگر مانده بود سیلى رابر اسلام مىزد . اینها تفالههاى آن جمعیت هستند که حالا قصاص را ، حکم ضرورى اسلام را غیرانسانى مىخوانند » . تحلیل و تبیین این جمله حضرت امام ( ره ) درباره مصدق نیازمند ارایه مطالب دقیقى است که در ذیل به ان اشاره مى شود : {J الف . بررسى این موضوع از دیدگاه فقهى و شرعى : J} از دیدگاه فقهى ، حکم به سلب اسلام از یک نفر و اثبات ارتداد ، نیازمند این است که آن شخص موجبات ارتداد را مرتکب شود . نظیر ، انکار اسلام و خروج از آن یا انکار ضروریات دین و . . . 1 به عنوان نمونه صدور حکم ارتداد از سوى حضرت امام ( ره ) به عنوان یک فقیه جامع الشرایط درباره سلمان رشدى به دلیل انکار اسلام و رسالت پیامبر اکرم ( ص ) و توهین به مقدسات دین مبین اسلام بود و همچنین صدور حکم ارتداد از سوى امام ( ره ) در مورد جبهه ملى به دلیل مخالفت صریح با « قصاص » به عنوان یکى از احکام قطعى اسلام بود . اما چرا دکتر مصدق مشمول چنین حکمى گردید ؟ اگر بخواهیم از دیدگاه فقهى به این مسأله بنگریم ، دلیل قطعى بر ارتکاب موجبات و علل ارتداد از سوى مصدق وجود ندارد ، بلکه ظاهر امر و بررسى زندگى شخصى دکتر مصدق بیانگر پاى بندى ایشان به برخى احکام اسلامى نظیر خمس و زکات است و حتى در دادگاه صریحا اقرار مى کند « من مسلمانم . . . » هر چند در برخى جوانب نیز از سوى ایشان پاى بندى به احکام شرعى وجود نداشته است ، نظیر بوسیدن دست ثریا که از نظر شرعى بوسیدن زن اجنبیه حرام مى باشد و همچنین حمایت ضمنى که در برخى از نطق هایش از مسائلى نظیر کشف حجاب داشت و . . . ، اما این مسلم است که از نظر فقهى ارتکاب معاصى و محرمات هر چند عملى ناشایست و مخالف اسلام است و شخص مرتکب شونده آن مستحق کیفر و عقوبت الهى است ، اما تا زمانى که به انکار دین و ضروریات اسلام و یا توهین به پیامبر اکرم ( ص ) و . . . ، برنگردد ، نمى توان حکم به سلب اسلام از کسى نمود . جهت تکمیل این بحث ، لازم است ، دیدگاه حضرت امام ( ص ) را در خصوص این قضیه جویا شویم : آقاى جلال الدین فارسى مى گوید : « در آن نشستى که با حضرت امام ( ره ) داشتیم ، بعد از اتمام جلسه آقاى دکتر شریعتمدارى اجازه خواست این موضوع را مطرح کند ، و گفت حضرت عالى درباره آقاى مصدق فرموده اید : « او مسلم نبود » حالا این براى ما سؤال است که اگر مسلم نبود چرا بزرگانى مثل آیت الله کاشانى و طالقانى ایشان را تأیید کرده اند ، بعد اضافه کردند اگر کسى حتى نماز هم نخواند ولى منکر وجوب نماز نباشد ، این باز هم مسلمان است . صحبت آقاى شریعتمدارى به اینجا که رسید ، حضرت امام ( ص ) فرمودند : « انشاء الله مسلم بوده است » . اینجا من وارد صحبت شدم و ماجرایى را خدمت ایشان عرض کردم و گفتم : . . . شهادت مى دهم آقاى مصدق و همسرش ، . . . مبلغى را بابت وجوهاتش به این مدرسه کمک کرده اند . . . ، حضرت عالى مى دانید خیلى افراد هستند که اهل نماز و روزه اند ولى خمس و زکات نمى دهند کسى که خمس مالش را مى دهد اینقدر معلوم است که منکر نماز نیست ، حتما نمى توانیم بگوییم این کار را براى نظام کرده اند ، چون این دفترچه را در اختیار کسى نمى گذارند . صحبت که اینجا که رسید ، باز حضرت امام فرمودند : « انشاء الله مسلم بوده است » . بعد من مطلب دیگرى گفتم که حالا یادم نیست ، حضرت امام ( ره ) براى بار سوم فرمودند : « انشاء الله مسلم بوده است » . یعنى سه بار ایشان این مطلب را فرمودند . . . » 2 نتیجه آنکه بررسى اعمال و رفتار دکتر مصدق و مطلبى که آقاى جلال الدین فارسى در گفت و گو با امام ( ره ) نقل کردند ، به گونه اى است که نمى توان این موضوع را از زاویه فقهى اثبات نمود و حکم به کفر او داد . ب . بررسى مسأله از دیدگاه سیاسى و اجتماعى حضرت امام ( ره ) از نظر آموزه هاى اسلامى دین و سیاست ، پیوندى عمیق و ناگسستنى دارند . اسلام به هیچ وجه در حوزه فردى خلاصه نشده ، بلکه جنبه هاى مختلف فردى و اجتماعى مسلمانان و جامعه اسلامى را شامل مى شود . از این رو ساختار سیاسى در جامعه اسلامى باید واجد شرایط خاصى بوده و در راستاى تحقق آموزه هاى دینى و اصلاح جامعه در جهت تأمین سعادت و تکامل مادى و معنوى افراد آن گام بردارد . اما خط و مشى دکتر مصدق ، به عنوان یکى از تأثیرگذاران در عرصه سیاسى و اجتماعى ایران در یکى از مهمترین مقاطع تاریخى کشور اسلامى ما که مى توانست با استفاده از شرایط زمانى و حمایت هاى گسترده نیروهاى مذهبى ، حوزه هاى علمیه و مردم ، نهضت دینى و مردمى را به پیروزى کامل رسانده و زمینه هاى تشکیل حکومت اسلامى را فراهم آورد ، در آن شرایط سرنوشت ساز به گونه اى دیگر و حتى مغایر با اهداف و آرمانهاى اسلامى بود ، جهت توضیح بیشتر این موضوع نمونه هایى را بیان مى نماییم : . 1 دکتر مصدق در 20 جمادى الاول 1325 در سن 25 سالگى به عضویت فراماسونرى ( جامعه آدمیت ) درآمد و سوگند نامه آن را امضاء نمود . 3 فراماسونرى یکى از محافل اسرارآمیز استعمارى است که با جلب نخبگان و دولتمردان کشورهاى مختلف در راستاى اهداف غرب و صهیونیسم قدم بر مى دارد . . 2 آیت الله کاشانى اصرار داشتند که تولید و فروش مشروبات الکلى که با موازین شرعى مخالف است در ایران متوقف شود اما مصدق در جواب استدلال مى کرد که سالیانه مبلغ قابل توجهى از طریق مالیات بر مشروبات الکلى عاید خزانه خالى دولت مى شود . 4 بدیهى است چنین خط مشى و تفکرى به هیچ وجه نمى تواند مورد قبول اسلام باشد اگر دولت مصدق مکتبى و اسلامى بود نباید کم پول و بیکارى مردم را بهانه آزادى مسکرات قرار دهد . از سوى دیگر حرکت مکتبى هرگز اجازه نمى دهد تا کارخانه هاى شراب سازى و شراب فروشى در کشور اسلامى دایر شود . . 3 مصدق پس از رسیدن به قدرت به دلیل فاصله گرفتن از اجراى سیاست هاى دینى و استفاده از رجال فاسد سیاسى گذشته در اداره امور ، فضاى تبلیغاتى شدیدى را در نشریه هاى آن روز که بیشتر آن ها در دست روشنفکران بود ، علیه مقدسات مذهبى به وجود آورد . تا جایى که در زمان او به یک سگ در نزدیک مجلس عینک زدند و اسمش را آیت الله گذاشتند . . 4 مصدق به دلیل دیدگاه غیرمذهبى خود ، در پى اجراى سیاستى برآمد که به جدایى آن از دیانت معترف است . اعتقاد به جدایى دین از سیاست با اتخاذ سیاست هاى غیردینى همراه بود از این رو با نیروهاى مذهبى برخورد نا مناسب کرد و نسبت به حذف آنان از صحنه هاى سیاسى تلاش کرد . ( نظیر فدائیان اسلام ، آیت الله کاشانى و . . . که نقش بسیار مهمى حتى در نخست وزیر شدن مصدق و ملى شدن صنعت نفت داشتند ) . نواب صفوى مدت 20 ماه از 27 ماه دوران مصدق را زندان بود و آیت الله کاشانى منزوى و خانه نشین شد . . 5 مصدق چه در دوران نمایندگى و چه در دوران نخست وزیرى و پس از آن همواره مراتب ارادت و سرسپردگى خود را نسبت به شاه و خاندان سلطنت ابراز مى داشت و حتى در دادگاه نظامى که در سال 1332 و 1333 تشکیل شد ، تلاش زیادى نمود تا موافقت خود را با شاه اثبات کرده و خود را از اتهام ضدیت با سلطنت تبرئه کند . 5 نتیجه آنکه بررسى عملکردها و اقدامات دولت مصدق به خوبى بیانگر این حقیقت است که مصدق از نظر خط مشى سیاسى و اجتماعى مغایر آموزه ها و احکام اسلامى که اکثرا در حوزه حکومت و روابط اجتماعى مى باشند عمل مى نمود . به گونه اى که یک مسلمان معتقد و پاى بند به همه عرصه هاى اسلام به هیچ وجه چنین عمل نمى نماید . {J ج . بررسى شرایط و مقطع تاریخى که حضرت امام ( ره ) این جمله را بیان نمود : J} اصولا یکى از راههاى دقیق تحلیل و فهم یک متن یا یک سخن ، توجه به شرایط محیطى و فضایى است که گوینده آن سخن در آن فضا و شرایط ، آن متن یا سخن را انشاء نموده است . از این رو فهم دقیق جمله حضرت امام ( ره ) نیازمند توجه به شرایط تاریخى خاص آن مقطع زمانى مى باشد از این رو به اختصار مطالبى را بیان مى نماییم : هر چند جبهه ملى به دلیل وابستگى و سرسپردگى در مقابل دربار و آمریکا از یک سو و همچنین عدم اعتقاد به ابعاد اجتماعى دین مبین اسلام و خیانت نسبت به نیروهاى مذهبى ، باعث شکست نهضت عظیم مردمى در دهه 1330 شد ، اما این جریان مرموز ، على رغم عدم همراهى و همکارى با نیروهاى انقلابى ، و حتى تلاش براى انحراف انقلاب اسلامى در سال 56 با شعارهایى نظیر رفورم سیاسى و . . . به صورت منافقانه توانست بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در صفوف نیروهاى انقلاب رخنه کرده و برخى از مهمترین پست هاى حساس کشور را به دست آورد . در زمان ریاست جمهورى بنى صدر ، مطبوعات به تبلیغ و ترویج از مصدق پرداختند و در رثاى او اشعارى سرودند و مقالاتى نوشتند . بنى صدر در محافل و مجالس مختلف همواره از مصدق سخن مى گفت و در بسیارى از سخنانش این نکته را رسما اظهار مى کرد که من مصدقى هستم ! و با شعار « درود بر بنى صدر ، سلام بر مصدق » از وى استقبال مى شد . 6 وى به گونه اى تعریض آمیز از مصدق تعریف و تمجید مى کرد که رهبرى الهى و مردمى حضرت امام ( ره ) و ولایت فقیه و در نهایت حرکت اسلامى و ایجاد حاکمیت اسلامى را زیر سؤال برده و آن را غیرمردمى معرفى کند : « مصدق خود را مجرى اراده مردم مى دانست و با آن نوع رهبرى که خود را قیم مردم بداند و هر کارى که خواست بکند و مردم امکان نداشته باشند که هیچ اظهار نظرى در هیچ زمینه اى بکنند ، مخالف بود » . 7 و حتى آن را پیرو خط امامت مى دانست . 8 خلاصه این که بنى صدر فضایى را به وجود آورده بود که مى رفت مصدق را پیشوا و الگوى نسل آن روز جامعه معرفى کند ، پیشوایى که « ایرانیت » براى او یک اصل بود ، نه اسلام و دین . از این رو به شدت خطر تحریف انقلاب عظیم اسلامى و تکرار حوادث سال 32 مى رفت . لذا رهبرى هوشیار انقلاب اسلامى مى بایست قاطعانه در مقابل این انحراف ایستاده و ماهیت این جریان خطرناک را افشاء نماید . هنگامى که ابوالحسن بنى صدر ، نخستین رئیس جمهور پس از انقلاب ، در خردادماه 1360 به فرمان حضرت امام ( ره ) از فرماندهى کل قوا عزل شد و طرح بررسى عدم کفایت او در مجلس طرح گردید و به نوعى ، ائتلاف منافقین و مارکسیست ها و ملى گرایان ، روشن و آشکار شد ، جبهه ملى طى اعلامیه اى از مردم خواست تا به این عنوان که « انقلاب بزرگ ملت را از کلیه هدف هاى بنیادى خود منحرف کرده اند ! » با ادعاى حمایت از دموکراسى و فضاى باز سیاسى و آزادى همه گروههاى مخالف ، دست به یک راهپیمایى گسترده بزنند و مخالفت خویش را با سیاست هاى نظام اسلامى اعلام دارند . از سوى دیگر ، جبهه ملى اندکى پیش از صدور این اطلاعیه ، بیانه دیگرى نیز صادر کرده بود که در آن « لایحه پیشنهادى قصاص » که قرار بود در مجلس تصویب شود غیر انسانى دانسته شده و محکوم شده بود . حضرت امام ( ره ) راهپیمایى جبهه ملى را مقابله با نص قرآن کریم و احکام ضرورى اسلام خوانده و هشدار دادند که این حرکت در جهت مخالفت با موجودیت اسلام و انقلاب مى باشد و اعلام کردند که « جبهه ملى از امروز محکوم به ارتداد است » . 9 بر این اساس حضرت امام ( ره ) براى جلوگیرى از انحراف جنبش عظیم مذهبى مردم و الگو نشدن مصدق _ که با حاکمیت اسلامى مخالف بود _ براى حرکت مردمى و نسل جوان آنروز کشور ، ماهیت غیر دینى مصدق را در نهضت ملى شدن نفت _ به عنوان علت اصلى شکست آن نهضت _ براى همگان معرفى نموده و فرمودند : « . . . یک گروهى که از اولش باطل بودند من از آن ریشههایش مىدانم ، یک گروهى که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند . ازاولش هم مخالف بودند ، اولش هم وقتى که مرحوم آیتاللّهکاشانى دید که اینها خلاف دارند مىکنند و صحبت کرد ، اینها کارى کردند که یک سگى را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیتاللّهگذاشته بودند . این در زمان آن بود که اینها فخر مىکنند به وجود او ، او هم مسلم نبودمن در آن روز در منزل یکى از علماى تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگى را عینک زدند و به اسم آیتاللّهتوى خیابانها مىگردانند ، من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست ، این سیلى خواهد خورد و طولى نکشید که سیلى را خورد و اگر مانده بود سیلى رابر اسلام مىزد . اینها تفالههاى آن جمعیت هستند که حالا قصاص را ، حکم ضرورى اسلام را غیرانسانى مىخوانند » . آرى مصدق به هیچ وجه به اسلام جامع نگر و حاکمیت اسلامى معتقد نبود و نه تنها پیرو خط امامت نبود _ آن گونه که بنى صدر ادعا مى کرد _ بلکه حرکتش کاملا بر خلاف آن و اسلام اصیل و واقعى بود . حقیقت مصدق و جبهه ملى در عبارت ذیل به خوبى پیداست : « آنها از همان اول ، از آن وقتى که تأسیس شد ، مسأله اسلام پیش شان مطرح نبوده است . آن چه مطرح بوده اگر راست بگویند ، همان ملى گرایى بوده است و من در این هم شک دارم ، براى این که افرادى که در سر دسته اینها بودند و به ملى گرایى معروف بودند ، ما دیدیم که بر ضد ملت قیام کردند » . 10 بررسى اختلافات دکتر مصدق با آیت الله کاشانى پس از پیروزى قیام سى تیر 1330 به رهبرى آیت الله سید ابوالقاسم کاشانى ، دکتر محمد مصدق علاوه بر نخست وزیرى پست وزارت دفاع را نیز در دست گرفت و زمینه مساعدى فراهم آمد تا بتواند اصلاحات اساسى خود را در زمینه هاى مختلف آغاز کند . مردم نیز که در تمامى مراحل نقش د عظیمى در پیروزیها داشتند با هدایت روحانیت بعد از شروع مجدد صدارت دکتر مصدق از هیچ کوششى فروگذار نکردند و از او پشتیبانى کردند . انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراى ملى ، برگزار ، و آیت الله کاشانى از تهران انتخاب و على رغم میل باطنى به ریاست مجلس برگزیده شد . ایشان در این باره گفته اند : ( ( چون مقام ریاست مجلس به وجهه اینجانب چیزى اضافه نمى کند ، بلکه با شائبه هاى سیاسى این شغل بیشتر مرا لکه دار مى سازد توصیه مى نمایم که از اعضاى فراکسیون نهضت ملى ، شخصى که شایسته باشد انتخاب کنند . ولى اگر خداى نخواسته فراکسیون نتوانست توافقى پیدا کند و این عدم توافق امکان بروز اختلافات را بنماید من حاضرم فداکارى کرده و این سمت را قبول کنم . اما متاسفم که بواسطه ضعف مزاج قادر به حضور در مجلس و اداره امور آن نیستم . ) ) با وجود حمایت مردم و آیت الله کاشانى از دکتر مصدق ، او در صدد توسعه قدرت و نفوذ خود برآمد و موجب تشدید برخوردهاى اختلاف برانگیز شد . در 20 مرداد 1331 لایحه اى را به مجلس فرستاد که به موجب آن اختیار قانونگذارى را براى شش ماه در خواست کرد . دکتر مصدق براى توجیه خواسته خود ، مدعى شد که چون دولت در صدد انجام کارهاى بزرگ و موثرى است ، پس باید رئیس دولت اختیارات کافى داشته باشد و این اختیارات فقط در پیشبرد برنامه هاى سودبخش براى مردم است . آیت الله کاشانى در عکس العمل به این لایحه نامه اى به این شرح نوشت : ( ( زیان بزرگ این قانون ناهنجار و نسنجیده در این است که اگر قدرتهاى بزرگ خارجى به همدستى قدرتهاى داخلى پرچم ملیت ایرانى را واژگون کنند ، همین قانون را بر فرق ملیون این مملکت خواهند کوفت و از آن براى سرکوبى ، استفاده عظیم خواهند کرد . . . ) ) سرانجام مجلس على رغم میل باطنى موافقت کرد و بعد ، لایحه جدیدى را براى انتخابات تهیه کردند که به موجب یکى از بنده هاى آن ، تعداد نمایندگان مجلس از 136 تن به 172 نفر افزایش مى یافت . در صورت تصویب این لایحه مى باید 87 نماینده در مجلس حضور داشته باشند ، در حالى که مجلس هفدهم فقط با 79 نفر به کار خود ادامه مى داد . چون تعداد نمایندگان موجود از حد نصاب تعیین شده کمتر بود ، تصویب لایحه مزبور عملا به تعطیلى مجلس منجر مى شد . اختیارات شش ماهه در شرف اتمام بود . مصدق با وجود داشتن اختیارات و حمایت آیت الله کاشانى ، ماده واحده تمدید یکساله اختیارات خود را در 18 دى ماه همان سال با دو فوریت تقدیم مجلس کرد . هنگام طرح این ماده ، آیت الله کاشانى که در بیمارستان بسترى بود به گروهى از نمایندگان کسبه و اصناف گفتند که مصدق مرد عمل نیست و تاکید مصدق بر گرفتن اختیارات ، نقض روشن و آشکار قانون اساسى است ، آیت الله ، پیامى نیز به مجلس ارسال داشت . مجلس به پیروى و احترام آیت الله کاشانى تعطیل شد و مصدق از فرصت استفاده کرد و با ارسال نامه اى عدم قبول اختیارات را به مثابه راى عدم اعتماد دانست و از این طریق آیت الله کاشانى و مجلس را در تنگنا قرار داد . آیت الله کاشانى نامه اى دیگر در 30 دى به مصدق نوشت و على رغم میل باطنى آیت الله دو روز بعد از این نامه ، لایحه مذکور به تصویب رسید ولى مصدق سکوت اختیار و حتى به نامه آیت الله نیز پاسخى نداد . با این حال ، کاشانى به منظور جلوگیرى از افزایش اختلاف و سوء استفاده نکردن دشمن ، و جهت حل اختلافات ، ملاقات با مصدق را پذیرفت . پس د از این گفتگو اعلامیه اى مشترک به شرح زیر منتشر شد : ( ( . . . لازم دانستیم به اطلاع عموم هموطنان عزیز برسانیم ما همان طور که از اوان نهضت ملت ایران همقدم بوده ایم . اکنون هم در راه مشترک ، که تامین استقلال کشور و سعادت مردم مملکت بر آن استوار مى باشد ، همواره مساعى بوده هر یک در انجام وظایف خود در حصول به مقصود ، از هیچ گونه همکارى خوددارى نخواهیم داشت . . . ) ) دکتر مصدق با داشتن اختیارات فراوان هر چه را مى خواست به صورت قانون در مى اورد و کافى بود که امضاى خود را زیر آن بگذارد و در حقیقت اصل تفکیک قوا از بین رفته بود . {J خارج کردن رهبرى از دست آیت الله کاشانى J} روند حوادث ، پس از تصویب اختیارات نشان داد که هدف از گرفتن اختیارات ، رفع سریعتر نابسامانیهاى مملکت نبوده و عملا مساله نفت تا پایان نخست وزیرى مصدق به تعویق افتاد . نابسامانى اقتصادى کشور مردم را به ستوه آورده و آن اختیارات عملا موجب بروز بحران در کشور شکاف ، چند دستگى بین مجلس و نهایتا فراهم ساختن زمینه انحلال آن شد . یکى از مهمترین پیامدهاى این حوادث ، بى اعتبار کردن آیت الله کاشانى بود که در اثر به راه انداختن تبلیغات سوء ، جنگ روانى گسترده از سوى مزدوران بیگانه و روزنامه هاى وابسته به دولت علیه آیت الله کاشانى بروز کرده بود . دکتر مصدق بدون توجه به این نکته که اگر نقش و رهبرى کاشانى و حمایت روحانیون نبود ، هیچ گاه نمى توانست دوباره به پست نخست وزیرى برسد ، به پیاده نمودن شعار ( ( جدایى دین از سیاست ) ) پرداخت و دست به دستگیرى و بازداشت روحانیون و نزدیکان آیت الله کاشانى زد . عوامل داخلى و خارجى نیز آن چنان شخصیت این مرد بزرگ و شریف روحانى را لکه دار کردند که شاید بتوان آن را در تاریخ ایران بى سابقه دانست ، این همان چیزى بود ه استعمارگران انگلیس و آمریکا مایل بودند از طریق مصدق و دوستانش عملى شود . {J خروج شاه از ایران مقدمه اى براى کودتا J} روز نهم اسفند 1331 ، بار دیگر دکتر مصدق در صدد اجراى نقشه اى بود تا صحنه را خالى کند . او مى خواست با رفتن شاه از ایران سبب تحریک بعضى از گروه ها شود و با یک کودتاى ساختگى مطابق همان قولى که هندرسون ، سفیر آمریکا به او داده بود ، با وجهه ملى کنار برود . او به یقین ( یقینا ) مى دانست که با رفتن شاه ، شوراى عالیم سلطنتى تشکیل مى شود و به هر صورت ، دست دربار از امور مملکت کوتاه نمى شود و نخست وزیر نمى تواند نظارت و کنترلى بر شاه که در خارج از ایران به سر مى برد ، داشته باشد . اگر واقعا توطئه اى در کار نبود ، چطور این امر را از آیت الله کاشانى که عهده دار ریاست مجلس شوراى ملى بود ، مخفى نگه داشتند . زیرا به خوبى مى دانستند که آیت الله کاشانى نمى گذرد مصدق با این نقشه ، خود را کنار بکشد . از این رو ، آیت الله کاشانى به عنوان رئیس مجلس و در جهت حفظ مصالح کشور و با خواهش عده اى از سران مبارز نهضت ، نامه اى به شاه نوشت و در آن گوشزد کرد که بدون اجازه مجلس ، مملکت را ترک نکند . پس از وقایع نه اسفند ، روزنامه هاى دولیت آیت الله کاشانى را به باد تهمت و افترا گرفتند ، کارى که مطابق میل قدرتهاى بیگانه بود . وى نیز براى روشن کردن اذهان مردم و زدودن شایعات نادرست ، تنها در جلسات مذهبى ، سخنرانى مى کرد و مدعیان آزادى و دموکراسى حق دفاع را از ایشان سلب کرده بودند و سرانجام نیز با بى حرمتى منزل آیت الله را سنگ باران ، و با حمایت پلیس بدانجا هجوم بردند و دو نوه وى را به اتهام قتل دستگیر و بازداشت کردند . {J شایعه همکارى آیت الله کاشانى با سپهبد زاهدى J} همزمان با قضیه خروج شاه و مخالفت آیت الله کاشانى با این اقدام که منجر به وارد آمدن اتهامات بى اساس به ایشان شد ، حادثه دیگرى نیز در شرف وقوع بود . سپهبد فضل الله زاهدى که در کابینه مصدق ، وزیر کشور بود از پست خود کناره گیرى و بظاهر در جناح مخالف مصدق و در راءس آنان قرار گرفت و به عنوان کاندیداى نخست وزیرى معرفى شد و براى این که روند جریانات ، طبیعى جلوه کند . روز 6 / 12 / 1331 حکومت نظامى دولت مصدق ، سرلشکر زاهدى را توقیف کرد . هدف این دستگیرى و بازداشت ، فراهم کردن زمینه و طبیعى جلوه دادن وقایع بود ، تا سرانجام زاهدى بر سر کار بیاید و مصدق بدون این که از وجهه ملى اش کم شود خود را کنار بکشد . براى سهولت کار ، قرار شد این اقدامات بدون حضور شاه درکشور انجام گیرد ولى آییت الله کاشانى این توطئه را نیز مانند دیگر توطئه ها با ممانعت کردن از مسافرت شاه از کشور خنثى کرد ، به عبارت دیگر همان کارى که در 28 مرداد 1332 صورت گیرد ، بنا بود دراین مقطع تاریخى یصورت گیرد ، که انجام آن ممکن نشد . قضیه پناهنده شدن زاهدى به مجلس ، بزرگترین نمایشى بود که مى توانست او را معروفتر کند ، تا براى اجراى کودتا نظامى آماده شود . نقشه زیرکانه مصدق این بار هم اجرا نشد و نتوانست از زیر بار مسئؤ لیتى که داشت بگریزد . سرانجام در 29 تیر 1332 پس از این که نظر دولت و فراکسیون نهضت ملى مبنى بر اتحلال مجلس هفدهم مسلم شد سرلشکر زاهدى با میانجیگیرى رئیس مجلس از پناهگاه خود خارج شد ، بیانگر این واقعیت است که مصدق مایل به زندانى کردن زاهدى نبود وتحصن او را در مجلس فقط براى آیت الله کاشانى پیراهن عثمان کرده و براى ایجاد این ذهنیت که آیت الله کاشانى با زاهدى ، در جریان کودتا همکارى داشته ، موضوع کاندید نخست وزیر شدن زاهدى را از طرف آیت الله کاشانى شایع کردند . در حقیقت با این کار دو هدف را دنبال مى کردند : اول این که در صدد ایجاد ذهنیت براى مردم ، نسبت به همکارى آیت الله زاهدى بودند و دوم القاى این نکته که کاشانى مخالف سرسخت مصدق در همه زمینه هاست . {J نامه آیت الله کاشانى به دکتر محمد مصدق در 27 مرداد 1332 J} یک روز قبل از کودتا آیت الله کاشانى طى نامه اى ، مصدق رااز وقوع کودتا آگاه مى سازد . ( ( حضرت نخست وزیر معظم ، جناب آقاى دکتر مصدق دام اقباله . عرض مى شود ، گرچه امکاناتى براى عرایضم نمانده ، ولى صلاح دین و ملت براى این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصى است و على رعم غرض ورزیها و بوق کرناى تبلیغات شما ، خودتان بهتر از هر کس مى دانید که هم و غم ، در نگهدارى دولت جنابعالى است ، که خودتان به بقاى آن مایل نیسند از تجربیات روى کار آمدن قوام و لجبازیهاى اخیر ، بر من مسلم است که مى خواهید مانند سى ام تیر کذابى ، یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانه بروید . حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراى رفراندوم نشنیدید مرا لکه حیض کردید . خانه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانى فرمودید و مجلس راکه ترس داشتید شما را ببرد ، بستند و حالا نه مجلس د هست و نه تکیه گاهى براى این ملت گذاشته اید . زاهدى را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و کنترل نگاه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همان طور که واضح بوده درصدد به اصطلاح کودتاست . اگر نقشه شما نیست ، که مانند سى ام تیر عقب نشینى و به ظاهر قهرمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسون هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسها کمک کرد و حالا به صورت ملى و دنیا پسندى مى خواهد به دست جنابعالى این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسى نمى خواهید کنار بروید ، این نامه من سندى در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من ، شما را با وجود همه بدیهاى خصوصیتان نسبت به خودم ، از وقوع حتمى یک کودتا وسیله زاهدى ، که مطابق با نقشه خود شماست ، آگاه کردم که فردا جاى هیچ گونه عذر موجهى نباشد . اگر براستى در این فکر اشتباه مى کنم ، با اظهار تمایل شما ، سید مصطفى و ناصر خان قشقایى را براى مذاکره خدمت شما مى فرستم . خدا به همه رحم بفرماید . ایام به کام باد . سید ابوالقاسم کاشانى ) ) {J جواب سربالاى دکتر مصدق و پیروزى زاهدى J} در پاسخ به این نامه تاریخى ، مصدق تنها به نوشتن این جمله کوتاه مبادرت نمود : ( ( موقومه حضرت آقا ، بوسیله آقاى حسن آقا سالمى زیارت شد . اینجانب مستظهر به پشتیبانى ملت ایران هستم ) ) والسلام . دکتر محمد مصدق دکتر مصدق که خود را مستظهر به پشتیبانى ملت مى دانست با اقداماتى از قبیل انحلال مجلس هفدهم ، رفراندم سى تیر و . . . تنها به فکر خویش بود و به قول آیت الله کاشانى این هدف را تعقیب مى نمود که قهرمانانه زنده بماند و زمینه هاى لازم را براى کودتا فراهم کرده بود . مصدق با وجود این که از فعالیتهاى پشت پرده اطلاع دقیق و کافى داشت و نیز براى جلوگیرى از آن ابزار و قدرت کافى در اختیار داشت ، در عین حال نسبت به فرماندهان واحدهاى ارتش مستقر در تهران اعتماد کرد . وى نه تنها با اطلاع از تمام ماجرا مماشات کرد ، حتى پس از شروع کودتا نیز سعى در مبارزه با کودتاچیان نکرد . مصدق حتى به درخواست دوستانش که اصرار داشتند رادیو ، خبر کودتا را به مردم اعلام کند و از مردم استمداد بطلبد ، توجهى نکرد و با این کار مخالفت کرد . سرانجام زاهدى با نقشه شوم کودتا ، که توسط سازمان سیا ، پس از خروج شاه از ایران طرح ریزى شده بود ، موفق شد دولت ملى را از بین بیرد و مصدق فورا خود را تسلیم زاهدى کرد و دریک دادگاه به سه سال حبس محکوم شد اما آیت الله کاشانى به مخالفت خود با زاهدى ادامه داد و علم مبارزه را بلند کرد و ملت را از یاد نبرد و سرانجام دستگیر و زندانى شد و پسرش مصطفى نیز در این راه به شهادت رسید . آیت الله کاشانى بعد از کودتاى ننگین 28 مرداد در نامه اى خصوصى ، اوضاع مملکت را چنین تشریح مى نماید : ( ( . . . فساد و تباهى ، وحشتزاست . یک مشت مردم بى سر و پا ، به جان ، مال و ناموس ملت مسلط هستند . همان روزهایى که از آن ترس داشتیم ، رسیده است . مصدق با خودخواهى و لجبازى همه سنگرهاى دفاعى ملت را خرد و نابود کرد شاه که در دست ما ( ( موم ) ) بود ، اکنون صدقه سر مصدق یک تازى مى کند . مصطفى را کشت . خواستم خونخواهى کنم ، مرا به زندان روانه کرد . نمى دانم شرح ما وقع را شنیده اید یا خیر ؟ در استنطاقى که کردند گفتند شما محرک قتل رزم آرا هستید . به مدعى العموم گفتم : اگر مصدق مرا با لجاج ، عناد و یا به دستور خارجى از اثر نینداخته بود ، حکم نابودى یک ، یک شما را مى دادم که مثل زالو خون ملت بیرمق را مى مکید . در زندان خیلى صدمه خوردم . از اطراف و اکناف ، حتى آقاى بروجردى اقداماتى کردند ، وگرنه شاه مى خواست مرا هم نابود کند . . . ضعف ، مریضى و ناراحتى شدید از اوضاع مردم ، عنقریب مرا از پاى مى اندازد . هر چه فریاد زدم که دست از خودخواهى و تجاوز به قانون ، که تنها پناهگاه ملت است بردارند ، گوش شنوایى نبود . در هر زمان که مصالح اسلام و ملت در کار بوده ، خود و شخصیتم را فراموش کردم . مگر مى دانستم که با بوق و کرنایى که مصدق در اختیار دارد ، مخالف او حرف زدن انتحار سیاسى است ؟ ولى من اگر سکوت مى کردم ! در مقابل تاریخ این ملت مسئول بودم . تا ابدالدهر متجاوزین به قانون اساسى این مردم ، خواهند شنید که کسى هم در این مملکت بوده که واهمه نداشته و براى دفاع از قانون اساسى که ارثیه قیمتى مجاهدین مشروطه است ، از اسم و رسم و مقام چشم پوشیده . . . ) ) نامه زیر که از سوى آیت الله کاشانى در تاریخ 1332 / 11 / 20 خطاب به رئیس سازمان ملل نگاشته شده است ، بیانگر موضع با قدرت ، اصولى و خیر خواهانه ایشان نسبت به ملک و ملت ایران و نیز اوضاع بسیار آشفته ، هرج و مرج و تاریک روزهاى بعد از کودتا است . جناب آقاى هامراسکیولد دبیر کل سازمان ملل متحد بدین وسیله به اطلاع سازمان ملل متحد که تنظیم و تصویب کننده حقوق بشر است مى رساند ، تا دنیاى آزاد بداند که هیچ وقت وضعیت مملکت ایران به این اندازه اسف انگیز و دلخراش نبوده و آزادى جز براى خائنین و عمال اجنبیانى که در صدد تامین منافع استعمارى خود مى باشند وجود ندارد . در این ایام که انتخابات مجلسین ( شورى و سنا ) جریان دارد دولت تمام روزنامه هاى ملى بنام مخالف را توقیف کرده و با کنترل شدید چاپخانه ها بوسیله قواى مسلح امکان انتقاد و نشر حقایق را از قاطبه ملت سلب نموده است و جرائدى که اکنون متنشر مى شود ، تحت سانسور شدید بوده و حتى اجازه ندارند که خبر قتل و کشتگانى را که هر روز در کوچه و خیابان به دست مامورین دولت از پا در مى آیند منتشر سازند ، و نیز عدم آزادى به حدى است که مخبرین خبرگزاریهاى خارجى قادر به مخابره جریانات واقعى نبوده و به انواع تضییقات دچار و با تهدید به اخراج از کشور ، نمى توانند وظیفه خود را انجام دهند . اکنون جمعى از ملیون و آزادیخواهان متدین که مورد علاقه مردم مى باشند یا در زندان بسر برده ، یا خانه و مسکن آنان تحت نظر پلیس و مامورین کارآگاهى مى باشد . در همین شرایط دزدان ، جانیان ، عناصر بد سابقه و نوکران استمار خارجى در کمال وقاحت و به زور سرنیزه به عنوان نماینده ملت به مردم بى پناه این مملکت تحمیل مى شوند . من باب نمونه انتخابات دو درجه مجلس سنا ، در تهران که توام با تقلب و تزویز و تهدید جریان یافته قابل ذکر است . چه ، علاوه بر آن که انجمنهاى اصلى و فرعى نظارت انتخابات شامل اشخاص غیر معتمد مردم و اکثرا از بستگان کاندیدهاى دولتى تشکیل گردیده و قانونا مى بایست راى بطور مخفى و آزاد از طرف اشخاصى با سواد داده شود ، لیست کاندیداى دولتى ، بوسیله ادارات - موسسات دولتى به کارمندان ( کارگران تحمیل و آنها را وادار نمودند ، بر طبق آن راى دهند و افرادى که براى دادن راى به حوزه هاى انتخابیه وارد مى شدند راى آنها را اخیرا کنترل و در صورت عدم تطبیق با لیست دولتى قبل از دادن راى بوسیله رجاله و اوباش اجیر شده دولتى ، مضروب و مجروح گردیده با کامیون پلیس به زندان تحویل مى شدند . نیز تعداد زیادى راى از اشخاص بیسواد یا بدون شناسنامه گرفته شده و همچنین با توجه به ساعات اخذ راى و مجموع آراء موجود در صندوقها مقدار معتنابهى بالغ بر نصف کلیه آراء ماخوذه از طرف متصدى مربوطه آراء قلابى به صندوقها وارد گردیده است . با کیفیت مزبور آراء ملى و طبیعى ، کسانى که توانسته اند با وجود تضییقات و مخاطرات راى خود را بنفع کاندیداهاى ملى به صندوق بریزند در موقع شمارش و قرائت آراء از منع حضور مخبرین جرائد و نظار ملى که در تمام ادوار معمول بوده استفاده کرده و آنها را به حساب کاندیدهاى دولتى احصاء و بالنتیجه آنها را حایز اکثریت نمودند . این مختصرى از جریانات انتخابات پایتخت مملکت است که حدیث مفصل انتخابات شورى و سناى شهرستانها را مى توان از این مجمل فهمید . البته ملل آزاد جهان از خود مى پرسند منظور دولت فعلى از این همه اعمال ضد انسانى و کشتار مردم آزادیخواه و دانشجویان بیگناه دانشگاه ، کارگران آبادان ، حبس و تبعید مخالفین رویه حکومت و ضرب و شتم معترضین به سوء جریان انتخابات و اعمال فشار چیست ؟ هدف دولت فعلى اینست که ، براى تهیه پول به هر وسیله و به هر شرط ، جز اخذ عوارض و مالیاتهاى قانونى از مالکین عمده و سرمایه داران بزرگ به منظور حفظ مقام و موقعیت خود و خوراندن به دار و دسته دزد و قطاع الطریقى که از او حمایت مى کنند اقدام نموده تا حکومت منفور تحمیلى خود را به بهانه ظاهر فریب مبارزه با کمونیسم ادامه داده و انتخابات مجلسین قانون گذارى را به بهانه ظاهر حقوق ملى و قوانین موجود و سنن مشروطیت در چنان شرایطى که نظیر آن در کشورهاى دیکتاتورى هم دیده نمى شود به انجام رسانده تا با وجوه دریافتى از خارجه و تکیه به سر نیزه سلطه خود را حفظ نماید و امیدوار باشد که اعضاى مجلسینى که انتصاب خود را به عنوان نماینده مردم فقط و فقط مدیون مداخلات غیر قانونى و بیشرمانه مى دانند از او حمایت نموده و قرار دادهائى را که براى فروش د نفت ایران و تهیه پول منعقد مى سازد و همچنین قوانینى را که با مباینت با حیثیت و استقلال و آزادى کشور تهیه مى نماید تصویب کنند . بدیهیست دولت حاضر در چنین شرایط و اوصافى که تنها با توسل به وسائل غیر قانونى به حکومت خود ادامه مى دهد هر قول و قرارى که بدهد و هر قرار دادى را امضاء کند و یا قوانینى به تصویب برساند به هیچ وجه از طرف ملت ایران رسمیت نخواهد داست و هر دولت یا موسسه خارجى که پولى به این دولت بپردازد یا اعتبارى برایش باز کند ناگزیر بعدا باید براى استرداد و تسویه حساب خود را با اشخاص طرف بداند . ملت ایران به خود حق مى دهد به موقع در اولین فرصت ممکنه مرتکبین این اعمال ضد انسانى و مسببین کشتارهاى دسته جمعى متجاوزین به حقوق اولیه و اساسى خویش را به شدیدترین وجهى مجازات نماید . . . سید ابوالقاسم کاشانى براى آگاهى بیشتر . ک : روزها و رویدادها ، مرکز فرهنگى تربیتى نور ولایت ، انتشارات پیام مهدى ( عج ) ، . 1379 رفتارشناسى آمریکا در قبال نهضت ملى ، محمد حسین جمشیدى ، حدیث پیمانه ، حمید پارسانیا ، نهضت روحانیون ایران ، على دوانى . در ادامه جهت آَشنایى بیشتر با تحولات و حوادث تاریخى آن زمان و نحوه عملکرد رهبران نهضت مقاله اى تحت عنوان « تحلیلى بر نهضت ملى شدن نفت ایران ( 29 اسفند 1329 ) ( درسها و عبرتها ) محمد جمال خلیلیان » به نقل از مجله معرفت شماره 7 آورده مى شود : مرورى برحوادث پنجاه ساله قبلاز نهضت ملىشدننفت ایران ، در عهد شاهان نالایق قاجار ، پس از دو مرحلهشکست در جنگهاى یازده ساله خود با روسیه تزارى و عقدقراردادهاى ننگین و اسارتآور گلستان و ترکمنچاى با آن کشور ، صحنه رقابت دولتهاى اروپایى بهویژه انگلستان براى گرفتنامتیازات مشابه از سلاطین نالایق قاجار گردید . در این میان ، عجیبترین قرارداد ، قراردادى بود که دولت ایران با « بارونژولیوس رویتر » منعقد کرد که بهموجب آن ، امتیاز بهرهبردارى واستفاده از کلیه جنگلها ، نهرها ، معادن ذغال سنگ ، آهن ، مس ، سرب ، نفت و غیره ، بهمدت هفتاد سال به یک رکتخارجىواگذار مىشد و سهم ایران پس از بهرهبردارى % 15 از منافعخالص بود . ( یعنى سهم صاحب ثروت تقریبا 16 بود ) اینقرارداد ، به حدى عجیب و باورنکردنى بود که حتى « لردکرزن » ازسیاستمداران مشهور انگلستان و از پایهگذاران سیاستاستعمارى آن کشور ، در باره این قرارداد ، چنین مىنویسد : « واگذارى کلیه منابع صنعتى یک مملکتبهدستخارجى ، حقیقتا عجیب و غریب بهنظر مىآید و حرارت انگلیس دوستىدر تهران در هیچ تاریخى تابه این درجه بالا نرفتهبود . » در مقابل چنین قراردادى رجال ، جاهل و متملق وابسته بهدربار ، نامهاى به ناصرالدینشاه نوشته و اظهار داشتند که درطول دوهزاروپانصد سال تاریخ ایران ، چنین قدم بزرگى بهنفعملت ایران برداشته نشدهاست . ! ولى با اعتراض و تظاهر مردمسرانجام ، شاه مجبور شد صدراعظم ، مشیرالدوله را که نقشبسزایى در عقد این قرارداد داشت عزل کند و عملا قرارداد « رویتر » بهحالت تعلیق درآمد البته استعمار انگلستان از پاىننشست و بهموجب قرارداد « دارسى » امتیاز نفت را بهمدتشصتسال بهدست آورد . ( 1901 - 1961 م ) با مشاهده تزلزل ، در ارکان حکومتى سلسله قاجار و وضع آشفته ایران ، انگلستانرضاخان را بهقدرت رسانید و درصدد برآمد تا با ترویج فرهنگغربى ، تحت عنوان تجدد و تمدن ، اسلام را که بزرگترین مانعاستبداد و استعمار بود از سر راه بردارد ، تادیگر ، مقاومتى دربرابر استعمارگرى آن کشور صورت نگیرد . جالب اینکه خودرضاخان درباره اینکه انگلیسیها او را بر سرکار آوردهاند وخواهان تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب هستند ، درحضور هیات هشتنفرى مشاورین خصوصى خود ، به این دونکته اعتراف کردهاست . حاج میرزا یحیى دولتآبادى ، در کتابخاطراتش در این باره چنین مىنویسد : « سردار سپه از روىروحیات نظامى ، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام ، پوستکنده مىزند چنان که در یکى از جلسههاى مشاوره خصوصىکه در خانه دکتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطنپرستى ، صحبتبه میان آمد ، او گفت : مثلا مرا انگلیسیانسرکار آوردند اما وقتى آمدم ، به وطنم خدمت کردم . . . » و درجاى دیگر مىگوید : « انگلیسیان چند مطلب از دولت ایرانمىخواهند ، از جمله ، تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب ، معروف به امتیاز دارسى . . . » ( 1 ) رضاخان ماموریتخود را بهخوبى انجام داد زیرا پس ازتحکیم پایههاى حکومتخود و مسلط شدن براوضاع ، نقاب ازچهره عوامفریبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد « دارسى » در سال 1312 شمسى قرارداد دیگرى که بهمراتب ، بدتر از قرارداد اولبود با دستیارى تقىزاده و چندنفر دیگر ، با دولت انگلستانمنعقد کرد . ( قرارداد مشهور به قرارداد 1933 ) مطابق قرارداد « دارسى » پس از انقضاى مدت قرارداد ، کلیه تاسیسات شرکتنفت که میلیونها دلار قیمت داشتبه ایران تعلق مىگرفت ، ولىرضا خان با انعقاد قرارداد جدید ، مانع از این امر گردید ، علاوهبراین ، سى و دو سال ، به مدت قرارداد ، افزود . سرانجام ، باعوض شدن اوضاع و شرایط در جنگ جهانى دوم ، در شهریور 1320 رضاشاه ، بهدست ارباب خود سرنگون شد . در طولسالهاى حکومت رضاخان ، قتلعامهایىچونکشتارفج مسجدگوهرشاد و جلوگیرى از ترویج و تعلیم احکام دین ، کشفحجاب بانوان و شهیدکردن مردان بزرگى ، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادى همچون کسروى در کوبیدن اسلام وروحانیت ، همگى بههدف ریشهکن کردن دین از قلوب مردم ونابودى روحانیت صورت گرفت ، ولى نفوذ دین در میان مردممسلمان ، بیش از آن بود که انگلستان مىپنداشت . در نتیجه ، علىرغم تصورانگلستان ، پس از شهریور 1320 احساسات ضداستعمارى مردم مسلمان بهاوج خود رسید . دراین شرایط جدید ، مجلس دوره چهاردهم ، به پیشنهاد دکتر مصدق طرحى را بهتصویب رسانید که بهموجب آن ، دولتها از مذاکره درباره اعطاىامتیازنفتبه خارجیان منع شده ودرصورتتخلف ، به سهتاهشتسال حبس وانفصال ازخدمات دولتى محکوم مىشدند . مطلبى که جاى سؤال و تحقیق بیشتر دارد این است که درهمان زمان ، یکى از نمایندگان مجلس ، در جلسه 12 آذر 1323 ماده واحدهاى را به مجلس پیشنهاد کرد و خواهان الغاء قرارداد 1933 م . در ارتباط با امتیاز نفت جنوب گردید . براى اینکه اینطرح در مجلس مطرح شود ، مىبایست پیشنهاد کننده ، موافقتعدهاى از نمایندگان را جلب کند ، اما وقتى که طراح ، طرح خودرا به دکتر مصدق ارائه داد ، وى از امضاى آن خوددارى کرد . ( 2 ) متن آن ماده واحده ، پس از ذکر مقدمهاى چنین بود : « . . . مجلسشوراى ملى ایران ، امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد ، بهشرکت دارسى واگذار شدهبود و در موقع دیکتاتورى نیز آن راتمدید و تجدید نمودهاند بهموجب این قانون الغاء مىنماید . » ( 3 ) البته ممکن است گفته شود : گرچه تصویب طرح پیشنهادىدکتر مصدق در ممنوعیت دادن امتیاز جدید ، عملا تلاش دولتروسیه را در گرفتن امتیاز نفتشمال ( باسهم 50 - 50 ) بهعنوانرقیب دولت انگلستان ، خنثى کرد ولى او هنوز شرایط داخلى وخارجى را براى الغاى امتیاز نفت جنوب مناسب نمىدید . سیر تحولات قبل و بعد از ملى شدن نفت ایران پس از افشاگریهاى دکتر مصدق و بعضى دیگر از نمایندگان ، درمجلس چهاردهم ، حمله به انگلستان ، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگلیس نیز در صدد تجدید قراردادنفتبهمنظور تحکیم پایههاى قرارداد سال 1933 بود زیرا بااعتراف تقى زاده ( وزیر دارایى زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و یکى از امضاء کنندگان آن ) در مجلس پانزدهم ، مبنى براین که در امضاى قرارداد مذکور ، آلت دستى ، بیش نبودهاست و نیز افشاى این مطلب که انعقاد و تصویب آن قرارداد ، درشرایط خفقان و اختناق صورت گرفتهاست ، عملا این قرارداد درداخل و خارج از ایران ، بىاعتبار شدهبود . در همین زمان ، یعنىچند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن ، آیتالله کاشانى ، اعلامیهشدید اللحنى علیه شرکت نفت انگلیس صادر کرد و عدهاى ازنمایندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند ، ولىدولت انگلستان که در صدد تغییر اوضاع بهنفع خودبود ، حادثه 15 بهمن 1327 وتیراندازى ( ساختگى یاواقعى ) به شاه رابهوجود آورد . نقشه طورى طرحریزى شدهبود که در هر صورت ، ( چهشاه کشته مىشد ویازنده مىماند ) شرایط بهنفع انگلستانتغییر یابد . امابا ناکام ماندن ترور شاه ، مزدورانش این حادثهرامستمسک قرارداده وبه سرکوبىآزادى خواهان پرداختند . آیتالله کاشانى ، رهبر روحانى مبارزات سیاسى آن روز ، شبانه با وضع اهانتآمیزى بهوسیله سرتیپ متیندفترى ، فرماندار نظامى تهران در منزلشان دستگیر و به قلعه فلکالافلاک در خرمآباد و سپس به کرمانشاه منتقل و از آن جا بهلبنان تبعید گردید . ( 4 ) در این دوره ، مجلس فرمایشى ، مؤسسانتشکیل شد و با تغییر قانون اساسى ، بعضى اختیارات ، از جملهاختیار انحلال مجلس ، بهشاه واگذار گردید و بهمنظور قانونىکردن قرارداد 1933 طرح خائنانهاى موسوم به « قرارداد الحاقىگس - گلشائیان » در اواخر دوره پانزدهم ، به مجلس بردهشد ، ولىبا نطق طولانى حسین مکى و مقاومت معدودى از نمایندگان ، به تصویب نرسید و دوره پانزدهم مجلس ، به پایان رسید . ( 5 ) مبارزات پیگیر و شجاعانه ملت ادامه یافت و در این زمان ، عبدالحسین هژیر ، وزیر دربار ، بهدست رادمردى شجاع و مؤمناز فدائیان اسلام ، بهنام سیدحسین امامى بهقتل رسید . در دوره شانزدهم مجلس ، جبهه ملى که بهتازگى اعلامموجودیت کردهبود توانست هشت نفر از نمایندگان خود ، ازجمله ، دکتر مصدق را به مجلس بفرستد . با انتخاب آیتاللهکاشانى از طرف مردم تهران و تلاش بعضى از علماى بزرگ ، نظیر مرحوم آیتالله العظمى بروجردى ، ایشان در خرداد 1329 با استقبال با شکوه و بىنظیر مردم تهران ( که در میان آنان دکترمصدق و نمایندگان جبهه ملى نیز بودند ) بهوطن بازگشتند . ( 6 ) دریکى از نخستین جلسات مجلس شانزدهم ، پیام آیتالله کاشانى ، مبنى براعتراض به تبعید غیرقانونى خود و علل آن و بىاعتبارىمصوبات مجلس ساختگى مؤسسان ( مجلس سناى سابق ) وقرارداد تحمیلى نفت ، بهوسیله دکتر مصدق قرائتشد . درقسمتى از این پیام آمدهاست : « . . . نفت ایران متعلق به ملت ایراناست و بهر ترتیبى که بخواهد نسبتبه آن رفتار مىکند و قراردادقانونى که با اکراه و اجبار تحمیل شود ، هیچ نوع ارزش قضایىندارد و نمىتواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محرومکند . » ( 7 ) با عنوان شدن ملى کردن صنعت نفت در سراسر کشور ، آیتالله کاشانى طى اعلامیه مفصلى ، کوشش در این راه راتکلیف دینى و وطنى ملت مسلمان اعلام کردند . پس از آن ، علما ومجتهدین بزرگى ، نظیرآیتالله سیدمحمدتقى خونسارى ، بهاءالدین محلاتى ، عباسعلى شاهرودى ، سید محمود روحانىقمى و کلباسى با صدور اعلامیههایى و نیز در پاسخ بهاستفتائات مردم ، برلزوم ملى کردن صنعت نفت و حمایت ازآیتالله کاشانى تاکید کردند . ( 8 ) از این رو ، انگیزه اصلى مردم درحمایت از این نهضت ، معتقدات مذهبى آنان بود . اما در صحنهسیاسى ، پس از برکنارى ساعد و على منصور ، شاه براى مقابله بابیدارى و یکپارچگى مردم ، سپهبد رزمآرا را که فردى دیکتاتور وحامى منافع انگلستان بود ، به نخستوزیرى منصوب کرد . او باتلاش فراوان ، سعى کرد تا قرارداد الحاقى « گس - گلشائیان » را بهتصویب برساند و در مجلس ، صریحا به ملت ایران اهانت کرد واداره صنعت عظیم نفت ، به وسیله ایران را غیر ممکن دانست ولى سرانجام ، در 16 اسفند 1329 توسط خلیل طهماسبى ، عضوفدائیان اسلام ، بهقتل رسید و از صحنه سیاستخارج شد . با کشته شدن رزمآرا اوضاع بهکلى عوض شد و مردم نیز باهدایتآیتالله کاشانى وهماهنگىبعضىازنمایند مجلس ، تظاهرات واجتماعاتى در حمایت از ملى شدن صنعت نفتبرپاکردند . سرانجام ، لایحه ملى شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس بهتصویب رسید . نخست وزیرى دکتر مصدق پساز قتل رزمآرا ، حسیناعلاء ، وزیردربار وقت ، به نخستوزیرىرسید ولى وى پس از مدت کوتاهى استعفا داد . در این هنگام ، باپیشنهاد جمالامامى ، سرکرده اکثریت مخالف جبهه ملى ، دکترمصدق ، نخست وزیرى را برعهده گرفت . مساله مهم در اینجا اعضاى کابینه دکتر مصدق است کهتعدادى از آنها در کابینه قبلى نیز شرکت داشتند . در این میان ، سرلشکر زاهدى ، که لودر کودتاى 28 مرداد ونقشى اساسى وتعیین کننده در آن داشت ، بهعنوان وزیر کشور و باقر کاظمى ، بهعنوان وزیر امور خارجه که در یکى از کابینههاى سابق و دردروه رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت ، معرفى شدند . بعدازمعرفىکابینه ، یکىازنمایندگان مجلس ، درجلسه دوازدهاردیبهشت 1330 چنینگفت : « . . . منموافقم بادکترمصدق ولى بااین وزراى فراماسون و قزاق که در این کابینه هست مخالفم . ماازدکترمصدق انتظار نداشتیم وزیر فراماسون و قزاق بیاورد . . . من باوزیر کشورى که نظامى باشد مخالفم ، با دیکتاتورى مخالفم » ( 9 ) آیتاللهکاشانى ، دست دکترمصدق را درانتخاباعضاء کابینهاش ، کاملا بازگذاشت وهیچگونهتوصیهاى نیز نکرد . این مطلب را طىاطلاعیهاى قبل از معرفى کابینه اعلام نمود . ( 10 ) در این دوره ( اردیبهشت 1330 تا مرداد 1331 ) آیتاللهکاشانى ، بارهاحمایتخود رااز دولت دکترمصدق اعلام داشت و براى مقابلهبا مشکلات و کارشکنیهاى داخلى و خارجى ، تظاهرات وسخنرانیهایى برپا مىشد . با پیامها و اعلامیههاى آیتاللهکاشانى ، نقشهها و توطئههاى عدهاى که درصدد ایجاد اختلافاتمذهبى ، بین شیعه و سنى و یا با پیشنهاد اخراج زنان از ادارات ، درصدد اخلال و آشوب بودند ، خنثى شد حتى وقتى کهانگلستان ، دولت دکترمصدق را تهدیدبه حمله نظامى کرد ، ایشانبا شجاعت ، خطاب به خبرنگاران خارجى فرمودند : اگر این کارصورت گیرد ، حکم جهاد مىدهم . زمانى که کارکنان صنعت نفتبا تحریک تودهایها و دیگر توطئهگران داخلى و خارجىاعتصاب کردهبودند ، آیتالله کاشانى با اعلامیههایى آنها را بههمکارى و اتحاد دعوت کردند و هنگامى که دکتر مصدق بهانتشار اوراق قرضه ملى دست زد ، آیتالله کاشانى خرید آنها ویارى دولت را یک امر واجب شرعى ، اعلام کرد . ( 11 ) قیام 30 تیر و بازگشت دکتر مصدق به قدرت در شرایط حساس آن دوران ، دکتر مصدق ، بهخاطر اختلافباشاه در مورد تصدى سمت وزارت جنگ ، در 25 تیر 1331 بدون مشورت وحتى اطلاع آیتالله کاشانى و دیگر همرزمانشاستعفاى خود را تسلیم شاه کرد . شاه بلافاصله ، قوام السلطنه راکه فردى مورد اعتماد دربار و ازکهنهکاران عالم سیاستبود ، برسرکار آورد و او نیز شروع به ارعاب و تهدید مردم کرد . آیتاللهکاشانى مردم را به مبارزه دعوت کرد و در مصاحبه با خبرنگاران ، سوگند یاد کرد که اگر قوام برکنار نشود ، اعلام جهاد مىکند وشخصا کفن پوشیده مردم را همراهى خواهدکرد . ( 12 ) در همین زمان ، دو بار ، دکتر امینى از طرف قوام براىپیشنهاداتى درباره معرفى وزارى مورد اعتماد آیتاللهکاشانى بهمنزل ایشان رفت ولى ایشان در جواب او گفتند : با بودن دکترمصدق ، هیچکس نمىتواند نخستوزیر باشد . ( 13 ) از طرف دیگر ، شاهبا احساس خطر ، حسین علاء ، وزیر درباررا در 28 تیر ماه به منزل آیتالله کاشانى فرستاد . ایشان با تندىجواب دادند که به شاه بگویید : اگر مصدق برسرکار برنگرددشخصا به خیابان خواهمآمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم کرد . ایشان حتىارسنجانى ، معاون سیاسى قوامالسلطنه در آن زمان ووزیر کشاورزى در سالهاى 40 و 41 ، را که از طرف قوام ، پیشنهادانتخاب شش وزیر رابهایشان دادهبود ، باتندى رد کردند وضمن نامهاى به وزیر دربار نوشتند : « اگر تا فردا مصدق بر سرکاربرنگردد ، شخصا مبارزه را بهطرف دربار ، رهبرى خواهم کرد . » ( 14 ) سرانجام ، با قیام ملت در 30 تیر ، به رهبرى آیتالله کاشانى ، شاهبه برکنارى قوام تن داده و مصدق با سربلندى ، با در اختیار گرفتنسمت وزارت دفاع به پست نخستوزیرى بازگشت . عملکرد دکتر مصدق و آغاز جداییها و اختلافات ( مرداد 1331 تا مرداد 1332 ) دکتر مصدق پس از بازگشتبهقدرت ، سرلشکر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع ، یعنى معاون خود ، برگزید . سرلشکر وثوق کسى بود که چند روز قبل از آن ، به عنوانفرمانده ژاندارمرى ، دستور شلیک به کفن پوشان قیام 30 تیر درکاروانسراى سنگى و همچنین کفن پوشان کرمانشاه ، همدان وقزوین را صادر کردهبود . ( او پس از کودتاى 28 مرداد در همینمقامابقاءگردید . ) ازجمله کسانى کهبه فرماندهى یکىاز واحدهاىمهمانتظامى منصوب گردید ، سرتیپ ، متین دفترى بود . او که در سال 1327 فرماندار نظامى تهران بود شبانه ازطریق بام خانه آیتالله کاشانى وارد منزل شده وایشان را باخشونت و اهانت دستگیر و تبعید کردهبود . ( این واحد نظامى ، بعد از کودتاى 28 مرداد 1332 قبل از دیگران وفادارى خود را بهشاه اعلام کرد . ) بر طبق اسناد بهدست آمده از لانه جاسوسىانگلستان ، یعنى از خانه ریچارد سدان ، مدیرعامل شرکت نفتایران و انگلیس ، وى نقش فعالى در برقرارکردن رابطه باانگلستان و جاسوسى براى آنان داشتهاست . ( 15 ) او داماد دکترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان ، بهمقام نخستوزیرىرسید . علىرغم این سوابق ، دکتر مصدق او را از اعضاى هیاتایرانى ، به هنگام مسافرت به شوراى امنیت قرار داد و اعتراضسایر اعضاى هیات نیز به جایى نرسید . از دیگر افرادى که بهموجب اسناد خانه سدان ، سالها براىشرکت نفت جاسوسى مىکردهاست وازطرف دکتر مصدق بهسمت معاون وزارت کارمنصوب شد ، دکترشاپوربختیار بود . اینانتصابات و انتصاب بعضى دیگر ، نظیر دکتر اخوى به سمتوزارت دارایى و نصرتالله امینى به سمتشهردار تهران ، مورداعتراضآیتاللهکاش قرارگرفت . ایشان طى نامهاى خصوصى ، نسبتبه این انتصابات که عملا پایمال کردن خون شهداى قیام 30 تیر محسوب مىشد اعتراض کردند چرا که مسببین آنحادثه و عاملین کشتار مردم ، نه تنها به مجازات نرسیدند بلکهبعضى از آنها نظیر سرلشکر وثوق ، ترفیع درجه یافتند . در این میان ، بعضى از اطرافیان غرب زده دکتر مصدق که باروحانیت میانه خوشى نداشتند نزد او از وحانیتبدگوییهامىکردن . دکتر مصدق نیز در ششم مرداد 1331 نامه تندى بهآیتالله کاشانى نوشت و از ایشان خواست که از هرگونه دخالتدر امور سیاسى کشور خوددارى کنند . ( 16 ) واقعیت این بود کهدکتر مصدق پس از روى کار آمدن مجدد ، روش جدایى دین ازسیاست را که قوامالسلطنه نیز برآن تاکید داشت پیشه خودساخت ولى آیتالله کاشانى بارهاگفتهبودند که در اسلام ، دیناز سیاست جدا نیست : اسلام ، با تشکیلات کلیسایى فرق دارد ومشارکت روحانیون در سیاستبهمعناى رسیدگى بهامورمسلمین است که خود یک وظیفه مشخص دینى است . ( 17 ) دکترمصدق بهگواه یادداشتهاى سیاسى ارسنجانى ، معاون سیاسىقوام و رئیس تبلیغات او در حکومت چهار روزهاش ، که در سال 1335 منتشر گردید ، تمام قدرت خود را براى حمایت ازقوامالسلطنه و استخلاص وى بهکار برد . او براى لغو قانونتعقیب و مجازات قوامالسلطنه به عنوان مفسد فىالارض ومصادره اموال او که در تاریخ 12 مرداد 31 به تصویب مجلسرسیدهبود ، قانونى تحت عنوان « اجازه تعقیب قوام » به مجلسبرد که هدف او این بود که قانون قبلى را لغو کند . ( 18 ) دکتر مصدق و رابطه با آمریکا دکتر مصدق در زمان نخستوزیرى ، قرارداد تاسیس لانهجاسوسى آمریکا بهنام « اداره اصل چهار » ، را رسما با آمریکامنعقد کرد و به جاسوسان آمریکا رسما امکان داد که در تمامشؤون مالى و کشاورزى ایران مداخله کنند . و یکى از خانههاىبزرگ خویش را در خیابان فلسطین ( کاخ سابق ) به مبلغ ماهیانه 3500 تومان به لانه جاسوسى آمریکا اجاره داد . او درنامه خودبه ترومن در 5 تیرماه 1330 مىنویسد : « . . . نظربهاینکه بین ملتینایران و آمریکا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملتبزرگ وارجمندآمریکااز طرفداران جدى آزادى و حاکمیت ملل شناختهشده وفداکاریهاى آن ملتنیک نهاد ، دردو جنگ اخیربهترین گواهاین معنى است لازم دانستم که خاطر آن حضرت را از جریاناتاخیر مستحضر سازم و یقین دارم که دولتهاى آزاد جهانخصوصادولت دوست ماآمریکادراین موضوع مهماز معاضدتبه آمال ملى ایران خوددارى نخواهند کرد » ( 19 ) این نامه در حالىنوشته مىشد کهیک ماه قبلازآن ، آیتالله کاشانى درپیامى ، که دراجتماع مردم ، در رابطه با اعتراض به مداخلات بیگانگان دربهارستان تشکیل شدهبود قرائت گردید ، چنین آوردهبودند : « . . . ملت مسلمان ایران اکنون بهفضل الهى از خواب غفلتبیدارشده و به حقوق خود آشنا گردیده ، تا اساس استقلال کاملسیاسى و اقتصادى خود را مستقر نکند ، از پاى نخواهد نشستوعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شکنانه انگلسیها وآمریکاییهابه سمع عالمیان مىرساند » . ( 20 ) دکتر مصدق در مسافرت خود به آمریکا چهل و دو روز درآن کشور اقامت کرد و پس از بازگشت در قسمتى از گزارش سفرخود چنین گفت : « . . . در واشنگتن مدت بیست و پنج روز با آقاىژرژمکگى ، معاون وزارت خارج آمریکا ، در تماس بودم . اوبعضىروزها دوبار بهدیدن من مىآمد . . . بنده صاف وپوستکنده عرض کنم که آقاى ژرژمکگى با من در این مدتبیست و پنج روز مثل یک برادر صمیمى بود . . . » ( 21 ) لازم به ذکراست که شخص مذکور ، مامور شرکتهاى نفتى آمریکا بودهاستو روابط حسنه دکتر مصدق با آمریکاییها آن چنان بود که گاهىبین او و لویىهندرسن ، سفیر کبیر آمریکا ، ملاقاتهاى هفتساعته صورت مىگرفت . ( 22 ) او با پذیرش و تمدید قرارداد « جم - آلن » ارتش ایران را تحت تسلط مستشاران آمریکایى نگهداشت و امور اقتصادى ما بیش از پیش در قبضه آنان قرارگرفت . ( 23 ) لویى هندرسن ، سفیر آمریکا در ایران ، در گزارشفروردین ماه 1331 خود ، راجع به وضعیتسیاسى ایران براىمقامات وزارت خارجه و دستگاههاى جاسوسى آمریکامىنویسد : « دکتر مصدق چه در مورد قبول شرایط بانکبینالملل براى حل مساله نفت ایران و چه درباره قرارداد نظامىایران و آمریکا حسن نیتبهخرج داده و با نظرات آمریکاییهاروى موافق داشتهاست ، ولى در این جریانات فقط یک عاملمزاحم مداخله کرده که مانع حل قضیه بهنفع آمریکا شدهاست واین عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران بهنظرات بانک بینالملل وادامه همکارى بین ایران و آمریکا مىباشد آیتالله کاشانىاست . . . » ( 24 ) بعد از ترومن ، آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا شد ودکتر مصدق در قسمتى از نامه خود به او چنین نوشت : « اکنونکه در اثر اقدامات رکتسابق و دولت انگلستان ، ملت ایران دربرابر مشکلات اقتصادى و سیاسى بزرگى قرار گرفتهاست کهادامه این وضع از نظر بینالملل نیز ممکن است عواقب خطیرىداشتهباشد واگر دراین موقع کمک مؤثر و فورى به این مملکتنشود شاید اقداماتى که فردا بهمنظور جبران غفلت امروز بهعملآید خیلى دیر باشد . . . ملت ایران امیداوار است که با مساعدت وهمراهى دولت آمریکا موانعى که در راه فروش نفت ایران ایجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور براى آن دولتمقدور نیست کمکهاى اقتصادى مؤثرى بفرمایند تا ایرن بتوانداز سایر منابع خود استفاده نماید . . . » ( 25 ) اعتماد بیش از حد دکترمصدق به آمریکاییها در حالى که آنها درصدد تصاحب منابعنفتى ایران و گرفتن ماهى از آب گلآلود بودند از سیاستمدارکهنهکارى چون مصدق ( 26 ) دور از انتظار بود . جاى تعجب استکه نخستوزیرى که او را بهصورت قهرمان ملى و رهبر نهضتملى شدن نفت معرفى کردند در مقابل رئیسجمهور آمریکا اینچنین دست تکدى دراز کند و حکومتخود را آن چنان ضعیفبشمرد که تنها راه نجات کشور را کمک آمریکا بداند . زمینههاى کودتاى 28 مرداد و عوامل شکست نهضت 1 - با اینکه دکتر مصدق قبل از رسیدن به مقامنخستوزیرى بارها ضمن نطقهایى در مجلس ، مخالفتخود رابا واگذارى اختیارات قانونگذارى به یکى از وزرا یا دولت اعلامکرده و آن را مخالف قانون اساسى مىدانست در تیر ماه 1331 ازمجلس تقاضاى اختیارات قانونگذارى بهمدت شش ماه را نمودکه مجلس ، در آن موقع با این تقاضا موافقت نکرد و او تحتعنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25 تیرماه استعفاء کرد ، ولى سرانجام پس از بهقدرت رسیدن مجدددر 21 مرداد 1331 این اختیارات را از مجلس گرفت وبراى باردوم در دى ماه همان سال تقاضاى تمدید این اختیارات را کرد . در آن موقع ، آیتاللهکاشانى که رئیس مجلس شوراى ملى بودندطى نامهاى به مجلس لایحه مزبور را ناقض اصول 11 ، 13 ، 24 ، 25 ، 27 قانون اساسى و اصول 7 ، 27 ، 28 متمم آن دانسته و بهشدت با این امر مخالفت کردند و از اصل تفکیک قوا بهعنوانضامن بقاى دموکراسى و آزادى ملت دفاع کردند . 2 - عدم دستگیرى و مجازات مسببین کشتار مردم در 30 تیرماه 1331 و نجات قوامالسلطنه از اعدام و مصادره اموال ، باحمایت دکتر مصدق که قبلا بدان اشاره شد . این انتصابات وکوتاهیها در مجازات جنایتکاران ، مردم انقلابى را از مجاهدت وجانفشانى در راه نهضت دلسرد مىکرد و اعتراض جامعهروحانیتبهویژه آیتالله کاشانى را درپى داشت ، ولى دکترمصدق به گونهاى عمل کرد که عوامل حزب توده و روزنامههاىجیرهخوار دولت ، زشتترین ناسزاها و تهمتها را به آن روحانىمجاهد نسبت دهند . بهعنوان مثال ، وقتى که ایشان در اسفند ، 1331 با خروج شاه از کشور مخالفت کرد ، زیرا آن را توطئهحساب شده دربار و عوامل خارجى مىدانستند ، ایشان را بهسازش با دربار متهم کردند . لازم بهذکر است که دکتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتى مخارج سفر او را بهمیزان دههزاردلار تامین کرد . ( 27 ) 3 - دکتر مصدق با این که براى بار دوم ، اختیارات ویژهقانونگذارى را از مجلس گرفت و با این که در دادن این اختیاراتبه او پنجاه نفر از هشتاد نماینده مجلس آن دوره ، راى مثبتدادهبودند و انتخابات این دوره از مجلس در زمان خود دکترمصدق انجام گرفتهبود ، پس از برگزارى انتخابات ، درباره آنگفت : « بااین حال ، اطمینان کامل دارم که 80 % از نمایندگانى کهبه مجلس مىروند ، نماینده حقیقى ملتخواهند بود و جزبهصلاح مملکت کارى نمىکنند . ( 28 ) باوجود همه این مسایل ، اوبراى از بین بردن مصونیت پارلمانى نمایندگان مخالف ، در صددانحلال مجلس برآمد زیرا عدهاى از نمایندگان مجلس در مقابلخلافکاریهاى دولتسکوت نمىکردند و چند نفر از آنان طرحاستیضاح دولت رامطرح کردند . دکترمصدق مدعى شدکه مجلسدر کار دولت کارشکنى مىکند و باعذرهاى گوناگون از حضور درمجلس و جواب ، خوددارى کرد و سرانجام با رفراندمى عجیبو غریب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل کرد . جالب این که کودتاى 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس بهاجراء درآمد چرا که دیگر ، سنگرى بهناممجلس براى افشاى نقشهها و توطئههاى دشمنان وجود نداشتو دستشاه و حامیان داخلى و خارجىاش براى اجراى نقشهکودتا به سرکردگى سرلشکر زاهدى باز بود . بامطالعه حوادث سیزدهماهه ، بیننخست وزیرى مجدد دکترمصدق تا کودتاى 28 مرداد ، به این نتیجه مىرسیم که استعمارانگلستان با همکارى ظاهر و پنهان مقامات آمریکایى و دستگاهجاسوسى این کشور ، تنها راه غلبه بر نهضت ملى مردم ایران و بهشکست کشاندن آن را جدا کردن مردم و دولت دکتر مصدق ازروحانیت مبارز ، که پرچمدار مبارزات سیاسى - مذهبى آنآیتالله کاشانى بود ، تشخیص داد . از این رو نقشههاى وسیعىبراى ایجاد اختلاف و بدبینى در میان این دو قشر ، به اجراء درآمد و در این راه از عوامل حزب توده و چپ گرایان تاروشنفکران غرب زده وابسته بهخود ، حداکثر استفاده را بردند . دکتر مصدق نیز به عمق فاجعهاى که بعد از کنار گذاشتن آنروحانى مجاهد ، پیش خواهد آمد پى نبرد و همواره فکر مىکردکه دولت او براى همیشه ، حمایت تودههاى مردمى را با آناتحاد و همبستگى سىتیر 1331 بهدنبال خود دارد . وقتى کهآیتالله کاشانى مقدمات کودتا را مشاهده کرد و توطئه دربار بهسرکردگى سرلشکر زاهدى و هماهنگى آمریکا و انگلیس باهدایت ژنرال « شوراتسکف » ( عامل سیا در تهران ) و « هندرسن » سفیر کبیر آمریکا و دیگر عوامل مزدور داخلى را جهتسرنگونى دکتر مصدق محرز دید ، یک روز قبل از کودتا با لحنتلخ و شکوهآمیزى که از خاطر رنجیدهاش حکایت مىکردحتمى بودن وقوع کودتا را طى نامهاى بهوى اطلاع داد . درقسمتى از این نامه آمدهاست : « . . . صلاح دین وملتبراىاین خادم اسلام بالاترازاحساساتشخصى است و علىرغم غرض ورزیها وبوق وکرناى تبلیغاتشما ، خودتان بهتر از هرکس مىدانید که هم و غمم در نگهدارىدولت جنابعالى است که خودتان به بقاى آن مایل نیستید . ازتجربیات روىکارآمدن قوام ولجبازىهاىاخیر ، برمن مسلماستکه مىخواهید مانند سىام تیر کذایى یک بار دیگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه بروید » . زاهدى را که من با زحمت در مجلستحت نظروقابلکنترلنگاه داشتهبودمبالطایفالحی کردیدوحالا همان طورکه واضح بوده ، در صددبهاصطلاح ، کودتاست . اگر نقشه شما نیست که مانند سىام تیر عقب نشینى کنید وبه ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیحنیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم به شما گفتم و بههندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت ازانگلیسها کمک کرد و حالا بهصورت ملى و دنیاپسندىمىخواهد به دست جنابعالى این ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با دیپلماسى نمىخواهید کنار بروید این نامه من سندى درتاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدیهاىخصوصىتان نسبتبه خودماز وقوع حتمى یک کودتا به وسیلهزاهدى که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جاىهیچ گونه عذر موجهى نباشد » . متاسفانه دکترمصدقبهجاىاقدامات فورى و پیشگیرانه جوابزیر را خدمت آیتاللهکاشانى ارسال کرد : « 27 مرداد ، مرقومهحضرت آقا به وسیله آقاحسن آقاسالمى زیارت شد ، اینجانبمستظهر به پشتیبانى ملت ایران هستم والسلام . ( 29 ) با توجه به جواب دکتر مصدق ، به این نکته پى مىبریم کهیکى از عوامل دیگرى که در شکست نهضت ملى مؤثر بود ، سیاست مماشات و سازش در مقابل توطئهگران بود . به عنوانمثال ، سرلشکر زاهدى دو نوبت ( یکى در شهریور 1331 ودیگرى در اوایل اسفند 1331 ) بهاتهام شرکت در طرح کودتاعلیه دولت مصدق وکمک به ایلبختیارى براى شورش ، دستگیر ( 30 ) ولى هر بار با وساطت دربار آزاد شدهبود . اینسیاستبه حدى در سرنگونى دولت او مؤثر بود که حتى یکىاز شیفتگان دکتر مصدق نسبتبه او انتقاد کرده و مىنویسد : باوجود اینکه دکتر مصدق از فعالیت پشت پرده اطلاع کافىداشت . . . با پیروى از سیاست همیشگى خود که مبنى بر عدمقاطعیت و مماشات بود ، حتى پس از شروع کودتا ، تا عمقحادثه را درک نکرد حاضر نشد که حتى بنابر درخواست و اصراربعضى از یاران صدیقش با اعلام رادیویى از مردم استمدادبطلبد . ( 31 ) از این رو مىبینیم ، که در سىام تیر با اینکه شاه بر سرقدرت و دکتر مصدق برکنار شدهبود ، اما وحدت و یکپارچگىمردم با هدایت روحانیت ، شاه را به زانو درآورد و مصدق بهقدرت بازگشت ولى در 28 مرداد با این که شاه فرارى بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود ، کودتا بهوقوعپیوستبعد از وقوع کودتا و روى کار آمدن سرلشکر زاهدى ، وقتى که دولت مذاکره را با دولت انگلستان آغاز کرد . آیتاللهکاشانى به مبارزه با حکومتبرخاسته و نسبتبه وضع اختناقآمیز آن روز و بى اعتبارى مصوبات مجلس هیجدهم وقراردادهاى نفتباکنسرسیوم ، به سازمان ملل نامهاى نوشتند . دراعلامیهاى که در رابطه با عقد قرارداد با کنسرسیوم صادر کردندصریحا به سیاستهاى آمریکا و همکارى و تجدید رابطه بادولت انگلستان حمله کردند . ( 32 ) بنابراین مىبینیم که مبارزاتایشان حتى پس از کودتاى 28 مرداد علیه دولت زاهدى ومذاکرات او با آمریکا و انگلستان جهت عقد قراردادهاى نفتى ومحوآثارنهضت ملى کردن نفت ادامه داشت . سخنگوى دولتزاهدى ازایشان به عنوان شخص مجهول الهویهاى که مىخواهدجنجال راهبیندازد ونظمرابرهم زندنامبرد وبانقشه حسابشدهاىفرزندجوانش ، سیدمصطفى رامسموم کرد . سپسبا دستگیرى وزندانى کردنآن عالم مجاهد ، ایشان راتاآستانه اعدام پیش بردند واگرایستادگى جامعه روحانیت ، به ویژهآیتالله العظمىبروجردى ، قدسسره ، نبودازآن مهلکه ، نجاتنمىیافتند . ( 33 ) البته دربار شاه در هرزمان سعى مىکرداز وجهه علماى دینو مراجع و روحانیون مورد اعتماد و علاقه مردم بهنفع خوداستفاده کرده و یا حداقل ، حیثیت آنها را لکهدار کند . به همیندلیل مىبینیم که بعد از کودتاى 28 مرداد ، سرلشکر زاهدىبدون اطلاع قبلى وبهطورناگهانى به منزل آیتاللهکاشانى رفته وسوگند یاد کرد که راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آیتالله کاشانى از او خواستند که براى اثبات صداقتخود ، دستورآزادى افراد دستگیر شده را صادر کند و مطبوعات نیز آزاد باشند . و . . . ولىبه محض مخالفت واثبات سرسپردگى زاهدى به آمریکاو انگلستان ، ایشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروعکردند و شاه در آخرین لحظات عمر ایشان براى بدنام کردن آنعالم مجاهد ، بدون اطلاع قبلى ، به عنوان عیادت به منزل ایشانآمد ، ولى ایشان از او روى گردانده و با او صحبتى نکردند . ( 34 ) نتیجهگیرى « درسها و عبرتها » از آنجا که یکى از نیرنگهاى قدیمى استعمار ، در مقابله بانهضتهاى انقلابى و مردمى ، این است که وقتى متوجه شود کهدیگر نمىتواند رو در روى ملتبایستد و دیگر کارى از دستعوامل مزدور وشناخته شده داخلى ساختهنیست ، عواملخود رادرصفوف انقلابیون ، به عنوان چهرههاى ملى و دلسوز محرومینجازدهتا رفته رفتهانقلاب را ازدورن تهى کرده و به سوى اهداف وخواستههاى خود بکشاند . از این رو ، وقتى که پیروزى انقلابشکوهمند اسلامىایران درسال 57 نزدیک بود استعمار غرب بهسرکردگى آمریکا در صدد علم کردن و جازدن چهرههایى از اینقبیل برآمد . به عنوان مثال ، براى جلوگیرى از پیروزى انقلاب ونگهداشتن شاه بر سرقدرت ، شاهپوربختیار رابهعنوان یک چهرهملى ، مبارز ودلسوز ملتبر سر کار آوردند ، در حالى که او اززمان دکتر مصدق و قبل از آن براى شرکتسابق نفت جاسوسىمىکردهاست واسنادآن در سال 1330 از خانه ریچارد سدان کهدر آن زمان ، لانه جاسوسى انگلستان نام گرفت ، کشف شدهبود . او کسى بود که قبل از روى کار آمدن و زمانى که هنوز عضوجبهه ملى بود خطاب به سپهبد مقدم ، رئیس ساواک چنینمىگوید : « خمینى پیش افتاده است و فعلا کارى نمىشود کرد ، ما براى این که بتوانیم رهبرى جنبش را از اختیار او خارج کنیمباید منتظر فرصت و زمان باشیم ، اما تا آن موعد نرسیده ما بایدحتىالمقدور ، دوش به دوش خمینى حرکت کنیم و پس از آن درفرصت مناسب او را کنار زنیم و خودما آن توانایى را پیدا کنیم کهمستقلا عمل کنیم . این خواست همه ماست . » ( 35 ) و هم از این روست که مىبینیم رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذارجمهورى اسلامى حضرت امام خمینى ( قدسسره ) بارها در طىدوران حیاتشان ، درباره عوامل پیروزى انقلاب اسلامى ایرانصحبت فرمودند که در یکى از آن سخنان ، عامل مهم پیروزىانقلاب اسلامى و تداوم آن را اسلامى بودن نهضت و فداکارى وجانفشانى براى مکتب ذکر کردند و عامل شکست و ناتمامماندن نهضت ملى شدن نفت در دوران دکتر مصدق را تکیه برملىگرایى بیان فرمودند . ( 36 ) ایشان بارها ملى گرایى را نکوهشکرده و مىفرمودند : ما اسلام را مىخواهیم و از ملىگرایى سیلىخوردهایم و . . . ماچقدر سیلى از این ملیتخوردیم ، مانمىتوانیم تحمل کنیم به این که هر کس ، هر جورى دلشمىخواهد ، خیر ، من دلم مىخواهد که حالا دمکرات باشد ، مندلم مىخواهد که ملى باشد ، من دلم مىخواهد که ملى واسلامى باشد » ما از اینها ضربه دیدهایم ، ما اسلام را مىخواهیمغیر اسلام را نمىخواهیم . . . ( 37 ) از عوامل مهم شکست نهضتملى ، در آن عصر این است که هیچ یک از رجال سیاسى ومذهبى ، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه که عامل فسادو توطئه و وابستگى کشور به اجانب بود نکرد . شاید بتوان دراینباره چنین گفت که آنان یا آن دید وسیع سیاسى و گسترده رانداشتند و یا شرایط اجتماعى را مناسب براى چنین اقدامىنمىدیدند . در این زمینه رهبر کبیرانقلاب امام خمینى ( قدسسره ) در قسمتى از سخنان خود ، در باره دوران نهضت ملىشدننفت فرمودند : « . . . قدرت دست دکتر مصدق آمد لیکن اشتباهاتهم داشت ، او براى مملکت مىخواستخدمت کند لکن اشتباههم داشتیکى از اشتباهات او این بود که آنوقتى که قدرتدستش آمد این را ( شاه ) خفهاش نکرد که تمام کند قضیه را . اینبراى او کارى نداشتبلکه ارتش دست او بود همه قدرتها دستاو بود و این همه این ارزش را نداشت . آن وقت این طور نبود کهآدم قدرتمندى باشد ، مثل بعد که شد ، آن وقت ضعیف بود لکنغفلتشد و غفلت دیگر این که مجلس را ایشان منحل کرد . . . ( 38 ) پىنوشتها : 1 - شهید سید حسنآیت ، چهره حقیقى مصدقالسلطنه ، به نقلاز : حیات یحیى ، ج 4 ، ( قم : دفتر انتشارات اسلامى ، 1363 ) ، ص 343 و 328 2 و 3 - همان ، ص 43 و 192 - 200 4 - گروهى از هواداران نهضت اسلامى ایران واروپا ، روحانیت واسرار فاش نشده ازنهضت ملى شدن صنعت نفت ، ( قم : دارالفکر ، 1358 ) ، ص 72 5 - خواندنیها ، شماره 37 ، تیرماه ، 1328 6 - روزنامه اطلاعات ، 21 خردادماه ، 1329 7 - روحانیت واسرار فاشنشده ، پیشین ، ص 80 8 - روزنامهاطلاعات ، 17 و 23 و 24 و 26 و 27 اسفند 9 1329 فروردین 1330 9 - مذاکرات مجلس ، جلسه 143 روز یکشنبه 22 اردیبشهت 1330 10 و 11 و 12 - روحانیت واسرار فاش نشده ، پیشین ، ص 21 - 25 و 122 13 و 14 و 15 و 16 - سیدحسن آیت ، پیشین ، ص 284 ، ص 283 و ص 64 17 - روزنامه اطلاعات ، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330 18 و 19 - شهید سید حسن آیت ، پیشین ، ص 67 و 79 و 80 20 - روحانیت واسرار فاش نشده ، پیشین ، ص 124 21 و 22 و 23 و 24 - شهید سید حسن آیت ، پیشین ، ص 69 و 70 25 و 26 - مهدى بهار ، میراث خواراستعمار ، ( تهران : امیرکبیر ، 1357 ) ، ص 2764 - روزنامه اطلاعات ، 19 اسفند 1331 و 13 و 23 اسفند 1331 28 و 29 - سیدحسن آیت ، پیشین ، ص 81 و 215 30 - روحانیت واسرار فاشنشده ، پیشین ، ص 220 ص 187 و ص 40 - 51 31 و 32 - جامى ، گذشته چراغ راهآیندهاست ، ( تهران : ققنوس ، 1362 ) ، ص 8 65 و 689 33 و 34 و 35 - روحانیت واسرار فاش نشده ، پیشین ، ص 187 وص 40 - 51 36 - امام خمینى ( ره ) ، / 17 آبان / 1372 ، صداى جمهورى اسلامىایران . 37 و 38 - امام خمینى ( ره ) ، صحیفه نور ، ج 12 ، ( تهران : وزارت ارشاد اسلامى ، 1361 ) ، ص 256 ج 3 ، ص 36 در پایان با آرزوى موفقیت براى شما ع بع دلیل کلیت پرسش اگر همچنان ابهامى وجود دارد در مکاتبات بعدى مرقوم نمائید تا بررسى و پاسخ داده شود . ( 1 ) ( امام خمینى ( ره ) ، تحریرالوسیله ، ج 1 ، ص 106 و عیسى ولائى ، ارتداد در اسلام ، نشر نى ، ص 71 ) ( 2 ) ( . ک : روزنامه کیهان ، گفت و گو با جلال الدین فارسى ، دوشنبه 31 ، مرداد ، 1379 ) ( 3 ) ( امیر کاظمى ، مصدق و فراماسونرى ، سایت باشگاه اندیشه ) ( 4 ) ( روزنامه کیهان ، 1379 / 5 / 31 ) ( 5 ) ( على رضوى نیا ، نهضت آزادى ، 1375 ، نشر کتاب صبح ، ص 35 ) ( 6 ) ( قاسم روان بخش ، بازخوانى پرونده یک رئیس جمهور ، نشر هماى غدیر ، 1382 ، ص 143 ) ( 7 ) ( روزنامه انقلاب اسلامى ، 16 اسفند 1359 ) ( 8 ) ( همان ) ( 9 ) ( روزنامه کیهان ، 1360 / 3 / 25 ) ( 10 ) ( حضرت امام ( ره ) ، صحیفه نور ، ج 15 ، ص 20 و 21 )
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.