کلام /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

در مسئله تنزيه الانبياء، وضعیت حضرت سليمان چگونه است؟ و در قرآن و روايات راجع به آن حضرت چه آمده و چگونه مي توان با استناد به قرآن و روايات ايشان را تنزيه نمود؟


شبهه اول: شبهه قضا شدن نماز حضرت سليمان(ع) اصل شبهه در قصص پيامبران مي نويسند: روزي «سليمان نبي» عصرگاهان از اسبان چابک و تندرو، سان ديد و به اندازه اي سرگرم اين کار شد که آفتاب غروب کرد و نماز عصر او قضاء شد، او براي جبران اين کار از فرشتگان درخواست نمود که خورشيد را باز گردانند، آنگاه وضو گرفت و نماز خواند و چون رژه اسبها مايه فراموشي نماز شده بود، ساق و گردن همه آنها را با شمشير زد و مي نويسند: مجموع اين مطالب از سوره ص آيات 31 تا 32 استفاده مي شود. آيا حضرت سليمان به دليل سان ديدن از رژه اسب ها نمازش قضا شد؟ چرا خدا او را آزمايش کرد و چرا حکومتي از خدا طلب کرد که کسي بعد از او سزاوار آن نباشد؟ آيا اين موضوع با عصمت حضرت سليمان سازگاري دارد؟ خداوند در سوره ص مي فرمايد: و وهبنا لداود سليمان نعم العبد انه اواب اذ عرض عليه بالعشي الصفنات الجياد فقال اني احببت حب الخير عن ذکر ربي حتي توارت بالحجاب ردوها علي فطفق مسحا بالسوق و الاعناق؛ «ما به داوود سليمان را بخشيديم، چه بنده خوبي بود به سوي خدا زياد باز مي گشت (زياد به ياد او بود). به ياد آر زماني را که اسبهاي چابک و تندرو را بر او عرضه داشتند. او گفت من اسب ها را به خاطر يادآوري خدا دوست دارم و او به آنها مي نگريست تا از ديدگان پنهان شدند فرمان داد که آنها را باز گردانند، آنگاه بر گردن هاي آنها دست کشيد». تحليل درست آيات، پاسخ اول سيد مرتضي اولين و مهمترين پاسخي که سيد مرتضي در کتاب تنزيه الانبيا به اين شبهه مي دهند اينکه از مجموعه اين آيه با قرائن مختلف که در اطراف آن وجود دارد چنين بر مي آمد که روزي به هنگام عصر سليمان از اسبان تيزرو و چابک خود که براي ميدان جهاد آماده کرده بود سان مي ديد، و ماموران با اسب هاي مزبور از جلو او رژه مي رفتند، و از آنجا که يک پادشاه عادل و صاحب نفوذ بايد ارتشي نيرومند داشته باشد، و يکي از وسائل مهم ارتش مرکبهاي تندرو است، اين توصيف در قرآن بعد از ذکر مقام سليمان به عنوان يک نمونه از کار او بازگو شده است. سليمان در اينجا براي اينکه تصور نشود که علاقه او به اين اسب هاي پرقدرت جنبه دنياپرستي دارد، گفت: من اين اسبان را به خاطر ياد پروردگارم و دستور او دوست دارم من مي خواهم از آنها در ميدان جهاد با دشمنان او استفاده کنم. سليمان که از مشاهده اين اسب هاي چابک و آماده براي جهاد و پيکار با دشمن خرسند شده بود، هم چنان آنها را نگاه مي کرد و چشم به آنها دوخته بود تا از ديدگانش پنهان شدند (حتي توارت بالحجاب). صحنه آن قدر جالب و زيبا و براي يک فرمانده بزرگ همچون سليمان نشاط آور بود که او دستور داد بار ديگر اين اسبها را براي من بازگردانيد (ردوها علي). به هنگامي که مامورانش اين فرمان را اطاعت کردند و اسبها را بازگرداندند سليمان شخصا آنها را مورد نوازش قرار داد و دست به ساقها و گردنهاي آنها کشيد (فطفق مسحا بالسوق و الأعناق). و به اين وسيله هم مربيان آنها را تشويق کرد، و هم از آنها قدرداني نمود، زيرا معمول است هنگامي که مي خواهند از مرکبي قدرداني کنند دست بر سر و صورت و يال و گردن، يا بر پايش مي کشند، و چنين ابراز علاقه اي در برابر وسيله مؤثري که انسان را در هدفهاي والايش کمک مي کنند از پيغمبر بزرگي همچون سليمان تعجب آور نيست. مطابق اين تفسير نه گناهي از سليمان سر زده، نه هماهنگي آيات به هم مي خورد، و نه مشکلي پيش مي آيد که بخواهيم به توجيه آن بپردازيم. پاسخ دوم: پاسخ ديگر صاحب تنزيه الانبيا اين است که خداوند در نخستين آيه پيش از بيان واقعه از سليمان با جمله «نعم العبد انه اواب» تعريف مي کند آيا صحيح است که هنوز مرکّب آن آيه خشک نشده خدا جرياني را نقل کند که هرگز با آن سازگار نباشد؟ معناي «اواب» اين است که او زياد خدا را ياد مي کرد در اين صورت سوال مي شود که اين فرد «اواب» چطور غرق تماشاي اسبان مي گردد و فريضه الهي (نماز عصر) را فراموش مي کند سيد مرتضي مي نويسد: چگونه ممکن است خداوند در آغاز، اين پيامبر را مورد مدح قرار دهد، سپس بلافاصله کار زشتي به او نسبت دهد که او مشغول سان ديدن اسبان بود و نماز را فراموش کرد؟ بلکه ظاهر اين است که علاقه او به آن اسبها نيز به فرمان پروردگار و امر و دستور او بوده است، زيرا خداوند ما را نيز دستور به نگهداري و پرورش اسب و آماده ساختن آن براي جنگ با دشمنان داده است، چه مانعي دارد که پيامبر خدا نيز چنين باشد. در تفسير نمونه آمده است: 1. کلمه «شمس» (خورشيد) صريحا در آيات نيامده، در حالي که اسبها (الصَّافِناتُ الْجِيادُ) صريحا ذکر شده است، و مناسب تر اين است که ضميرها به چيزي بازگردد که صريحا در آيات آمده. 2. تعبير به «عَنْ ذِکرِ رَبِّي» ظاهرش اين است که محبت اين اسب ها ناشي از ياد و فرمان خدا بوده، در حالي که بر طبق تفسير اخير بايد کلمه «عن» به معني «علي» باشد، يعني من محبت اسبها را بر محبت پروردگارم ترجيح دادم؛ و اين معني خلاف ظاهر است (دقت کنيد). 3. از همه اينها عجيب تر جمله «رُدُّوها عَلَيَّ» (آن را بر من بازگردانيد) با آن لحن آمرانه است، آيا ممکن است «سليمان» با چنين لحني که با خدمت گذارانش صحبت مي کند از خدا يا فرشتگان بخواهد که خورشيد را بازگردانند. 4. مسئله «رد شمس» گر چه در برابر قدرت خدا محال نيست، اما مشکلات روشني دارد که جز در موارد قيام دليل محکم نمي توان آن را پذيرفت. 5. آيات فوق با مدح و تمجيد سليمان شروع مي شود در حالي که اين آيات طبق تفسير اخير به مذمت او مي انجامد. 6. اگر نماز واجب ترک شده توجيه آن مشکل است و اگر نماز نافله بوده رد شمس چه لزومي دارد؟ شبهه دوم: ربوده شدن خاتم سليمان(ع) اين شبهه داستان انگشتري اسرارآميز سليمان است که گويا تمامي قدرت و حکومت او وابسته به آن بوده است. گرچه داستان هاي شامل انگشتري رمز آلود حضرت سليمان، در منابع مختلف تفسيري، روايي و قصص انبيا، در جزئيات و تفاصيل، با هم اختلاف دارند، اما نقطه مشترک همه آن ها اين است که تمامي قدرت و حاکميت حضرت سليمان وابسته به يک انگشتري بوده است، به گونه اي که روزي يکي از شياطين، آن را ربود و به صورت حضرت سليمان درآمد و در تخت سلطنت او نشست، سليمان که با اين کار شيطان از قدرت عزل شده بود گمنام و ناشناخته دچار فقر و تنگ دستي و آوارگي شد. او که نمي توانست خود را به اطرافيان معرفي کرده و شيطان را طرد کند، به ماهي گيري پرداخت، و سرانجام پس از رويدادهايي، خاتم ربوده شده را از شکم يک ماهي به چنگ آورده و از آن روز مجدداً بر سرير حکومت نشست. گفتني است که در آيات 34 و 35 سوره «ص» سخن از آزمايش الهي در مورد حضرت سليمان به ميان آمده است که به علت ايجاز و اختصار آيه، مفسران، آن را به گونه هاي مختلف تفسير کرده اند. قضيه اين آزمايش، دست مايه ورود افسانه انگشتري سليمان به برخي از کتاب هاي تفسيري شده است، خداوند در دو آيه ياد شده، مي فرمايد: و لقد فتّنا سليمان و ألقينا علي کرسيّه جسداً ثم أناب قال رب اغفرلي وهب لي ملکاً لاينبغي لأحد من بعدي انک انت الوهاب؛ ما قطعاً سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدي افکنديم، سپس او به درگاه خدا توبه کرد. گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتي به من عطا کن که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد، تو بسيار بخشنده اي. از اين آيه اجمالا استفاده مي شود که، آزمايش سليمان به وسيله جسد بي روحي بوده که بر تخت او در برابر چشمانش قرار گرفت؛ چيزي که انتظار آن را نداشت و اميد به غير آن بسته بود، و اين امر موجب تنبيه سليمان شده و او توبه کرده است. اما اين که جسد چه بوده و جزئيات اين قضيه چگونه بوده، قرآن مجيد شرح بيشتري نداده، از اين رو مفسران و محدثان اخبار و داستان هاي مختلفي در تفسير اين دو آيه ذکر کرده اند که بن مايه همه آن ها انگشتري رمز آلود سليمان است. ما به عنوان نمونه به يک مورد اشاره مي کنيم. طبري در مجمع البيان در تفسير دو آيه ياد شده، قصه ربوده شدن انگشتر حضرت سليمان را توسط شيطان به شکل هاي مختلف (اما در اصل قضيه، مشابه) از راويان مختلف، مانند سدي، ضحاک و مجاهد آورده و سپس از طريق سعيد از قتادة، داستان ساختن بيت المقدس و استمداد از شيطان را، آورده است. در اين نقل، تصريح شده که وقتي شيطان انگشتري سليمان را در دريا افکند، يک ماهي آن را بلعيد، و بعدها سليمان آن را در شکم آن ماهي يافت. و نيز در پايان اين گزارش تصريح شده است: اين که خداوند مي فرمايد: و القينا علي کرسيه جسداً، مقصود از جسد، همان شيطان است. پاسخ سيد مرتضي به شبهه انگشتر: سيد مرتضي در کتاب تنزيه الانبيا در تنزيه حضرت سليمان، پس از اشاره به داستان ربوده شدن انگشتري سليمان به وسيله شيطان ـ که تفصيل آن گذشت ـ مي نويسد: اما آن چه داستان سرايان نادان در اين باب روايت کرده اند، بطلان آن بر هيچ عاقلي پوشيده نيست و چنين چيزي بر انبيا جايز نيست و هرگز نبوت، وابسته به يک انگشتري نمي شود و هرگز نبوت از هيچ پيغمبري سلب نمي گردد. خداوند متعال هيچ وقت نه به يک جني و نه به يک مخلوق ديگر، اجازه نمي دهد به صورت پيامبر مجسم شود. در فهم معناي اين آيه بايد بحث به اقتضاي ظاهر قرآن متمرکز شود و از ظاهر قرآن جز اين استفاده نمي شود که جسدي، به منظور امتحان و آزمايش بر تخت سليمان افکنده شد، اما اين که جسد چه بوده بايد به روايت صحيحي که امر قبيحي را به خداوند تعالي نسبت نمي دهد، مراجعه کرد. آن گاه سيد مرتضي پس از نقل چند روايت و اظهار نظر درباره آن ها سرانجام نظر خود را در تفسير آيه ياد شده چنين جمع بندي مي کند: «مقصود از جسد، خود حضرت سليمان بوده که از باب آزمايش، از طرف خداوند متعال سخت مريض شد و از شدت بيماري مانند جسدي بي روح روي تخت افتاد. در ادبيات عرب از باب مبالغه به اين گونه اشخاص جسد گفته مي شود و در آيه شريفه، حذف و اختصار صورت گرفته است». تفاسير ديگر در پاسخ به اين شبهه: زمخشري پس از نقل داستان گم شدن خاتم سليمان، آن را رد مي کند و مي گويد: علمايي که دقت نظر دارند، اين داستان را قبول نکرده و گفته اند: از داستان هاي باطل يهود است و شياطين، هرگز توان چنين کارها و تصرفاتي را ندارند. و اين که خداوند شياطين را بر بندگانش مسلط سازد، به طوري که احکام او را تغيير دهند و با همسران پيامبر آميزش کنند، امري قبيح است. همچنين طبرسي، مفسر نام دار شيعه، پس از آن که اين داستان را به اختصار با تفاوت هايي، از ابن عباس نقل مي کند مي گويد: «هيچ کدام از اين ها قابل اعتماد نيست، زيرا نه مقام نبوت مي تواند به انگشتري وابسته باشد و نه هرگز جايز است خداوند اين مقام را از پيامبري بگيرد و شيطاني را به صورت او درآورد و بر تخت او بنشيند و در ميان مردم حکومت کند». نتيجه جماعت شيعه طبق دلايل نقلي و عقلي فراوان قائل به عصمت انبياء مي باشند بنابراين هر شبهه اي که به عصمت انبيا خدشه اي وارد کند از منظر آيات و روايات قابل نقد بوده و از ديد امامان و علما و بزرگان شيعه مردود است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image