فلسفه اسلامی / شجره ممنوعه /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

سابقه این سخن که شجره ممنوعه همان درخت فلسفه است، از کجا بوده و چه معنایی از آن مورد نظر است؟


پاسخ اجمالی:این سخن در نامیدن شجره ممنوعه به درخت فلسفه، سخن تازه ای نیست و با تعبیر مسیحی سازگار است. در تعبیر مسیحی گرفتار آمدن بشر به دام فلسفه نه به معنای جست و جوی حقیقت، بلکه به معنای ظن و شک و سوبژکتیویسم (ذهنیت) نتیجه خوردن از میوه شجره ممنوعه است.فلسفه غیر از حکمت است و لزوماً هر فیلسوفی حکیم نیست، هر چند فلسفه ورزی می تواند مقدمه حکمت باشد. اصل اساسی دین نیز تقوا است و فلسفه ورزی اگر با تقوا همراه نباشد در ذات خود تلاشی عبث است. متأسفانه اروپائیان با حذف تقوا و دین از قلمرو فلسفه و علوم، فلسفه و علم را عقیم ساخته اند.پاسخ تفصیلی:در فرهنگ اسلامی شجره ممنوعه را بیشتر به درخت جاودانگی تعبیر می کنند، اما در فرهنگ مسیحی از آن تعبیر به درخت آگاهی می شود، به این معنا که ابلیس آدم را با وسوسه جاودانگی یا آگاهی فریب داد.در تعبیر مسیحی گرفتار آمدن بشر به دام فلسفه، نه به معنای جست و جوی حقیقت، بلکه به معنای ظن و شک و سوبژکتیویسم (ذهنیت) نتیجه خوردن از میوه شجره ممنوعه است؛ لذا نامیدن شجره ممنوعه به درخت فلسفه سخن تازه ای نیست.در این جا لازم است موضوعِ نسبتِ فلسفه با دین کمی شکافته شود تا درک و پذیرش این نوع تفسیر از شجره ممنوعه آسان تر گردد. در ابتدا بایستی بدانیم که فلسفه غیر از حکمت است و لزوماً هر فیلسوفی حکیم نیست، چه بسا حکیمان امّی و درس نخوانده ای که به قول حافظ مسئله آموز صد مدرّس شده اند.علوم مدرسه ای و اکتسابی مثل فلسفه در نهایی ترین شکل خود، تنها عطش حقیقت را به انسان می چشانند. لذا می بینیم که فلسفه غربی تبدیل به بزرگ ترین کارخانه شرک سازی شده است. این عقیم شدگی فلسفی در آن دسته از فیلسوفان اسلامی نیز که در بعد عملی دین ناقص بوده اند نمود و ظهور بارزی پیدا کرده است. این دسته از فیلسوفان عموما شک گرا یا طرفدار عقل استدلالی و بی توجه یا کم توجه به عقل شهودی و دریافت های قلبی و روحانی می باشند.امام خمینی (ره) که حدود بیست سال سابقه تدریس منظومه و اسفار داشته اند و از مدرّسان مسلم فلسفه اسلامی در حوزه بوده اند و تألیفاتی در این زمینه دارند، در مجموعه اشعاری که بعد از ارتحالشان به چاپ رسید، دیدگاه خود را در مورد فلسفه منقطع از عرفان عملی این گونه اظهار داشته اند:1با فلسفه ره به سوی او نتوان یافتبا چشم علیل، کوی او نتوان یافتاین فلسفه را بهل که با شهپر عشقاشراق جمیل روی او نتوان یافت[1]2آنان که به علم فلسفه می نازندبر علم دگر به آشکارا تازندترسم که درین حجاب اکبر، آخرسرگرم شوند و خویشتن را بازند[2]3این فلسفه را که علم اعلی خوانیبرتر ز علوم دیگرش می دانیخاری ز ره سالک عاشق نگرفتهر چند به عرش اعظمش بنشانی[3]4از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشدکی می توان رسید به دریا از این سرابهر چه فرا گرفتم و هر چه ورق زدمچیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب[4]5از فتوحاتم نشد فتحی و از مصباح نوریهر چه خواهم در درون جامه آن دلفریب است[5]پی نوشتها:[1] خمینی، روح الله، دیوان امام، ص 202، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1379.[2] همان، ص 209.[3] همان، ص 245.[4] همان، ص 48.[5] همان، ص 51.منبع: www.islamquest.net .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image